مخالف سیاسی سیدالشهدا(ع) چگونه فدایی امام شد؟
او از همین رو در راه مکه تا کوفه تلاش می کرد با اباعبدالله علیه السلام در منزلی روبرو نگردد، ولی وقتی پیام آور سیدالشهدا علیه السلام بر او و یارانش وارد می شود، آنها را شگفت زده و حیرت زده می کند. با تشویق همسر بابصیرتش به ملاقات امام علیه السلام می رود و در بازگشت آثار تغییر و تحول به شکل روشن در چهره او پدیدار گشته و تصمیم نهایی و راسخ خود در پیوستن به امام را برای یارانش بازگو می کند و به حضرت می پیوندد.
از این پس عشق فوق العاده او به امام عصرش از گفتار و اعمالش می تراود. در زیارت ناحیه درباره او می خوانیم :« سلام بر زهیر بن قین بجلی که وقتی حسین علیه السلام به او اجازه داد که برود گفت: نه به خدا سوگند چنین چیزی هرگز اتفاق نمی افتد که پسر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در دست دشمنان رها کنم و خودم را نجات دهم خدا چنین روزی را نیاورد. »
نیز آورده اند که در شب عاشورا چنین گفت:« به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم دوباره زنده گردم و باز کشته شوم و تا هزار بار کشته شدنم تکرار شود و خداوند با این کشته شدنم از تو و این جوانان خاندانت کشته شدن را برطرف کند. » همچنین در هنگام پیکار دلیری ها و جان فشانی های بسیار از او نقل شده است، از جمله این که در کنار سعید بن عبدالله حنفی در هنگام نماز با پیکر خویش در برابر تیرهای دشمن از امام علیه السلام پاسداری کرده است. هنگام شهادتش امام برای او از خدا رحمت خواسته و قاتلش را لعن فرمودند (با استفاده از دانشنامه امام حسین علیه السلام ج6 ص ص288 تا 302)
اما تحلیل شخصیت زهیر
1- او با اینکه خطا و انحراف سیاسی از اهل البیت داشت، اما فروغ ایمانش خاموش نگشته بلکه در پنهانی قلبش ایمان او به خدا و پیامبر و خاندانش سلامت مانده بود. شاید کسی مانند او در اثر گزارش های خطا گرفتار اشکالات سیاسی بشود، ولی ایمانش می تواند زنده بماند.
تا زمانی که پرده از دیدگان خطا رفته اش به کنار رود، آن گاه ایمانش طلوع کند و شب سیاه انحراف را به پایان رساند و گویا داستان زهیر چنین بوده است. او خود از این واقعه در برابر دشمنی که به او می گوید:«ای زهیر تو در نگاه ما از شیعیان این خانواده نبودی بلکه عثمانی بودی » می گوید: «چرا به موقعیت فعلی من استدلال نمی کنی که از آنهایم ؟! به خدا سوگند من هرگز نامه ای برای حسین ننوشتم و پیکی به سویش نفرستادم و قول کمکی به او ندادم ولی راه، مرا با او در یک جا گرد آورد و همین که او را دیدم به یاد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و منزلتی افتادم که او در پیش ایشان داشت و پی بردم از سوی دشمنانش و گروه شما چه بر سر او خواهد آمد. دیدم برای حفظ حق خدا و پبامبرش که شما آن را ضایع کرده اید باید به کمک او بشتابم و در زمره گروه او باشم و جانم را فدای او کنم»
2- انصاف یکی از کلیدی ترین اوصاف برتر زهیر است. با اینکه آلودگی به رفتارهای سیاسی ناخوشایند معمولا انصاف را در دلها از بین می برد، زهیر انصاف را از دست نداده است. برای همین به نظر می رسد گرایش نادرست سیاسی او به خاطر بی انصافی و گرایش های سیاست زده نبوده، بلکه احتمالا اخبار نادرست او را گرفتار ساخته بوده است. بنابراین با شناخت حق از راه رفته باز می گردد و مانند اخلاق رایج سیاست زدگان بر خطای خود پافشاری نمی کند. بلکه عاشقانه تا آخرین لحظه به قیمت جانش استقامت می کند.
تذکر
لطایفی در انسان هست که نمی شود درباره او قضاوت نهایی کرد؛ شاید وقتی سلمان باهلی در جنگ بلنجر در سپاه عثمان به او مژده جنگاوری در کنار جوانان خاندان آل محمد را می داد و شادمانی و فرحی که در این باره قلب آنها را فرا خواهد گرفت می گفت، باور کردنی نبود فاصله زیاد بین لشگر عثمان و سپاه حسین پس از سالها عثمانی بودن را او چگونه خواهد پیمود. ولی ایمان و عشقی پنهان شده و انصاف و عدالتی که در او بود سبب گشت تا از گمراهی به هدایت دست یابد و آخرین منازل هدایت را باشهادت به دست آورد.
«خوشا سعادت تو ای زهیر ای عاشق راستین! برای ما نیز از خدا عشق و باریابی بخواه»
امیرحسین شکیبافر*
* پژوهشگر دینی
انتهای پیام/