دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
با حضور جمعی از استادان عرصه فرهنگ و تاریخ معاصر

شب "از طهران تا تهران" برگزار شد

صد وهشتاد و هفتمین شب از شب‌های "بخارا" با عنوان "از طهران تا تهران" شامگاه یازدهم بهمن‌ماه در کانون زبان فارسی برگزار شد.
کد خبر : 1187

به گزارش گروه فرهنگی آنا به نقل از روابط عمومی نشریه "بخارا"، علی دهباشی در ابتدای این نشست گفت: «امشب سعی کرده‎ایم که خیلی فشرده به گوشه‌‏هایی از تاریخ تهران بپردازیم و بدیهی است که در این فرصت کوتاه مجال بررسی همه جانبه در اختیار ما نخواهد بود.»


ناصر تکمیل همایون در این نشست درباره محله «اودلاجان» گفت: «پژوهش من به پنج محله در تهران می‎پردازد که اودلاجان یا عودلاجان یکی از آنهاست و کتابی هم برای آن منتشر کرده‌‏ام. بقیه این محلات نیز به صورت کتابی کوچک توسط دفتر پژوهش‎های فرهنگی منتشر و در اختیار علاقه‌مندان قرار خواهد گرفت. محله اودلاجان بخش کوچکی از روستای تاریخی تهران است. اما نام و نشان روستای طهران بر پایه پژوهش‎های دقیقی که برای نخستین بار در فارسنامۀ ابن بلخی در سال 510 قمری مشخص شده است.»


او اضافه کرد : «درباره روستای طهران یا تهران ، مرحوم دکتر حسین کریمان از قول یاقوت حموی آورده است: «طهران از دیه‎های ری است و میان آن دو فاصله به مقدار یک فرسنگ است. شهر تهران در سال 961 قمری به دستور شاه تهماسب طفوی در محیطی دارای 600 گام بنا گردید و از چهار سو دارای چهار دروازه شد، دروازه شمیران ـ نبش پامنار و خیابان امیرکبیر، دروازه شاه عبدالعظیم در انتهای بازار عباس آباد/بازار حضرتی، دروازه قزوین ـ میدان شاپور، و دروازه دولاب ـ نبش بازارچه نایب السلطنه. به مرور محلات دوازده گانه در هم ادغام شدند و با برخورداری از زمین‎های بایر مجاور خود و باغ‎ها و مزرعه‎ها به صورت چهار محله بزرگ ـ بازار و محله بازار ، چاله میدان، اودلاجان و سنگلچ درآمدند.»


او اضافه کرد: «یکی از محله‎های ترکیب شده از چند محله کوچک دوازده گانه روستای تهران، محله‎ای است که از دوره قاجاریه بدین سو به نام عودلاجان ( اودلاجان) شهرت یافت. این محله از دوره یاد شده، تحریف شده و به غلط عودلاجان نام گرفته است و معلوم نیست کدام محله‎های قدیمی روستان تهران با چه اسامی، این محله جدید را به وجود آورده‎اند. شاید که محله ساران و سرجمیک در کلان محله اودلاجان جای یافته‎اند، کلان محله اودلاجان که از دوره صفویه به حد و مرز آن مشهور شد، به مرور زمان به لحاظ جغرافیایی توسعه پیدا کرد و زیر محله و محله‎های متعدد در درون آن پدید آمد. این منطقه همان جایی است که از زمان شاه تهماسب بدین سو اندک اندک آباد شده و خانه‏‌ها و عمارت‎های جدید و بناهای مذهبی و رفاهی در آن ایجاد شده است».


تکمیل همایون گفت: « توسعه محله بزرگ اودلاجان و سکونت مهاجران گوناگون از مناطق مختلف ایران، این محله به مرور تا پایان دوره سطلنت قاجاریه دارای محله‎های کوچک ، گذرها، میدانچه‎ها، کوچه‎ها، بازارها و بازارچه‎های متعدد شد . اودلاجان دربردارنده پیروان مذهب تشیع، یهودیان و اقلیتی از مسیحیان بوده است. اما دو گروه مسلمان و یهودی ( کلیمی) طی سالها زندگی مشترک با یکدیگر ، همزیستی نسبتاً آرام و سالمی داشته‎اند، هر دو دیانت دارای اماکن مقدس مذهبی و عبادتی بوده‎اند که بسیاری از آنها هنوز پابرجاست. در این محله پیش از ایجاد دارالخلافه ناصری و پس از آن ، مساجد و مدارس و مکتب‏خانه‏‌های اسلامی و تکیه‎ها و حسینیه‎ها و سقاخانه‎های دیگری بنا شده است و یهودیان نیز اماکن مقدس خود را داشته اند. از جمله کنیسه "عزرا یعقوب کهن " محله کلیمی‎ها و کنیسه نو محله کلیمی‏‌ها».


او افزود: «اما محله اودلاجان همانند دیگر محله‎های تهرا در سال‎های 1309 تا 1311 خورشیدی در زمان رضا شاه و ریاست بلدیه سرهنگ کریم خان بوذرجهمری که بار دیگر حصار و برج و باروی تهران ویران شد و شهر بی در و دروازه پدید آمد، مملو از مهاجران و ساکنان جدید شد. تهران در مسیر بزرگ شدن، آن سان گستردگی یافت که طی 50 سال حدود 250 روستای پیرامونی خود را بلعید، و جعمیت آن که در آغاز پایتختی حداکثر 50000 تن بود، در زمان حاضر با جمعیت روز که از شهرستان‎ها به تهران مراجعه می‎کنند به حدود پانزده میلیون رسید که حدود یک پنجم جمعیت کل کشور است.»


کامران صفامنش نیز درباره ویژگی‎های اجتماعی تهران گفت: « امشب قصد ندارم از معماری و کار شهرسازی حرف بزنم. بحث من راجع به زمینۀ دیگری است که شهر را می‎سازد. من به نعمت دنبال تهران گشتن با بزرگان فرهنگ و ادب این مملکت آشنا شدم .بزرگانی که در قید حیات هستند و مایه افتخار ما هم هستند . دکتر تکمیل همایون به وضعیت و سابقه تاریخی شهر تهران اشاره کردند . در تهران شناسی از مرحوم کریمان یاد کردند، از آقای مصطفوی و دیگران. کسانی که زودتر شروع کردند و آثاری از خود به یادگار گذاشتند ، آن موقع که ما دانشجو بودیم . من از حدود سال‎های 49 و 50 مشغول مطالعه تهران شدم ، برای کار تزم و بعد همینطور ادامه پیدا کرد. و بعد از انقلاب و برگشتننم به تهران، نگاه من به تهران عوض شد . چیزی را که آن موقع نگاه می‎کردم و نمی‏دیدم، توانستم ببینم . بحث تاریخ برای من مطرح شد. من می‎‏خواهم درباره لزوم داشتن نگاه تاریخی به شهر صحبت کنم . من شب‎های بسیاری را در کنار استاد انوار در تهران گذراندم. هنوز هم شب‎ها به کوچه‌‏های تهران می‎روم.»


صفامنش در بخشی دیگر از سخنان خود ادامه داد : «من اگر درباره تهران کار نمی‎کردم، با مرحوم افشار آشنا نمی‎شدم، با مرحوم اصغر مهدوی آشنا نمی‎شدم.با مرحوم ذکاء آشنا نمی‎شدم و یک مرتبه متوجه فرهنگی شدم که در حوزه زندگی ما ایرانی‏‌ها حضور دارد و ما با نگاه مکانی و نگاه تاریخی به همه چیز می‎‏نگریم. من متوجه شدم که اگر در این سال‎ها مهاجرت رخ نمی‏داد، اگر نوع دیگری از تصور بر تصور غالب نشده بود، الان تهران ما به این شکل و شمایل نبود. مهاجرت‎ها و رفتن‎هاست که چیزی را از محیط سلب می‎کند.»


صفامنش در پایان افزود: «تنها کاری که ما می‎توانیم بکنیم این است که مفهوم واقعی تاریخ نگاری را به تاریخ شهر خودمان برگردانیم . این علم است، روش دارد، مسیر دارد و افراد می‏‌توانند روش و مسیرش را تعیین کنند. »


سپس فیلم مستند "چنارستان" ساخته هادی آفریده به نمایش در آمد و بعد از آن سید عبدالله انوار گفت: «در اسناد نوشتاری، مدرکی به دست نیست که تهران را پیش از اسلام بشناساند، در حالی که برای « ری» چنین مدارکی در کتاب مقدس و در اقوال یونانیان وجود دارد ، اگرچه اکتشافات باستان شناسی در قیطریه شمیران یا دَروس، نزدیک قیطریه ، مدارکی به دست می‎دهد که در این نواحی اقوامی می‏زیسته‏‎اند که فرهنگ آنها با فرهنگ اقوام زیست‌کننده در نواحی « سیلک» یکی بوده است و آن به زمان‏های هزار و اند سال پیش از مسیح می‎رسد».


او اضافه کرد: «با وجود چنین مدارک باستان‎شناسی ،هیچ مدرک نوشتاری به دست نیست که تهران را در دوره‎های پیش از اسلام و بعد از اسلام تا قرن سوم هجری معرفی کند و فقط از دو کس نام برده می‏‌شود که با نسبت به تهران، نام تهران را در مدرک نوشتاری می‎آورند: یکی محمدبن حماد طهرانی رازی و دیگری محمدبن احمدبن سعید انصاری دولابی تهرانی است. نام « طهران » در یکی قرین با « ری» و در دیگری قرین با « دولاب » است. خوشبختانه با داشتن تاریخ بیهقی، رابطۀ بین « دولاب» و « ری» به آسانی ثابت می‎شود، چه در تاریخ بیهقی، در لشکرکشی محمود به ری آمده است که محمود در دولاب ری فرود آمد و پسرش مسعود در علی آباد، بر سر راه قزوین لشکرگاه ساخت و این دو ناحیه نیم فرسنگ با هم فاصله دارند. از این قول بیهقی می‏فهمیم که « دولاب» از محلات « ری» می‎‏باشد، یعنی ری شامل دولاب است. ولی انتساب آن به تهران معلوم نیست».


انوار ادامه داد: «تهران با گذشتن از دوره تیمور و تیموریان در حال افزایش بر کمیت خود، به دوره صفوی می‏‌رسد. شاه طهماسب به سال 944 قمری برای زیارت امامزاده حمزه که در جوار حضرت عبدالعظیم مدفون بود و جد او محسوب می‏‌شد، از تهران گذشت و این شهرک مطبوع طبع او افتاد و پس از یکی دو بار گذشت از تهران به سال 961 قمری دستور داد که در اطراف این شهر بارویی بسازند با یکصد و چهارده برج، معادل عدد سوره‌‏های قرآن و در هر برجی یک سوره قرآن را برای تبرک مخفی دارند. فاصله این برج‏‌ها از یکدیگر 53 گام بود و در چهار جهت تهران بدین سان قرار داشتند: در جنوب 40 برج و در شرق 21 برج و در شمال 31 برج و در غرب 22 برج. پیرامون این باورها خندقی عریض برای خاک برداری باروها ایجاد شد و معروف است محلۀ « چال میدان» تهران».


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب