استراتژی انتخاباتی دونالد ترامپ چیست؟
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا به نقل از پایگاه ارتباط امروز، دکتر تژا میرفخرایی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم ارتباطات واحد تهران مرکز دانشگاه آزاد اسلامی در یادداشتی به موضوع «استراتژی انتخاباتی دونالد ترامپ» پرداخت و نوشت: پس از آنکه باراک اوباما که از محبوبیتی خاص در خارج از مرزهای آمریکا برخوردار است در یک مصاحبه مطبوعاتی با همان آرامش منطقی همیشگی جمهوری خواهان را مستقیما مورد خطاب قرار داد که با رفتارها و گفتارهای دونالد ترامپ چه می خواهند کنند؟ و به آنها متذکر شد که شما هربار پس از آنکه ترامپ موضعی غیر منطقی اتخاذ می کند از او فاصله می گیرید ولی تعداد این مواضع بسیار زیاد شده و به اتفاقی روزمره بدل شده است و سپس تقریبا با جملاتی "واضح و روشن" ولی دیپلماتیک از آنها تلویحا خواست تا نامزد دیگری را جایگزین ترامپ سازند، پروژه حذف ترامپ به شکلی هماهنگ و همه جانبه آغاز شد. پروژهای که با امضای 50 فرد متشخص امنیتی آمریکا از یک سو و حملات شخصیت ها و سیاستمداران سرشناس خارجی ابعاد واقعا گسترده و فوق العاده ای گرفت و شرایطی ایجاد کرد که دیگر همه به نوعی در انتظار کناره گیری ترامپ از نامزدی حزب جمهوری خواه بودند.
در افکارسنجی های منتشره نیز فاصله ترامپ از هیلاری بیشتر و بیشتر می شد. این فاصله که هر روز بر آن افزوده می شد دائما مورد تاکید رسانه ها قرار می گرفت تا پروژه حذف وی تمامشده محسوب شود. آتش حملات چنان تند بود که مسئولین ستاد ترامپ نیز گویی فراموش کرده بودند که جرج بوش پدر تقریبا چند ماه قبل از انتخابات از دوکاکیس یعنی نامزد دموکرات ها 16 امتیازعقب بود ولی در پایان با نتیجه ای خُرد کننده او را شکست داد. در چنین شرایطی و در زیر آتشی سنگین و همسو، رسانه های خبری بین المللی انتظار اعلام کناره گیری ترامپ را در مخاطبانشان تقویت می کردند. مخاطبانی که همین انتظار را از بخشی از رهبران و دست اندرکاران مهم حزب محافظه کار نیز می شنیدند.
اما بودند مقامات "ملایم تر" جمهوری خواهی که حذف نامزد این حزب را شکستی استراتژیک برای خود محسوب می داشتند. بررسی گفتارها و سخنرانی ها ومصاحبه آنها به کارشناسان نشان می داد که آنها به ترامپ گزینه دیگری نیز پیشنهاد کرده اند؛ بازگشت به مواضع سنتی حزب جمهوریخواه و سخن گفتن در چهار چوب های قابل قبول حزبی. در چنین شرایط "سنگینی" بود که ترامپ با اخراج بسیاری از مقامات قبلی ستاد انتخاباتی خود از یکسو و به کارگیری گروه دیگری از خبرگان انتخاباتی، شروعی دیگر را تجربه کرد. شروعی که در آغاز به نظر می رسید بر اساس یک خط سیاسی سنتی حزبی جمهوریخواهانه و تاکید بر "کاهش مالیات" سازمان یافته باشد. بر همین اساس گویا قرار بر این شد که او در سه سخنرانی این مواضع را بیان کند. دو سخنرانی اول با آنکه خطوط اصلی مواضع او را بیان می کرد چیز خاصی در بر نداشت و به نظر می رسید فرایند "جن گیری" جناح ملایم و سنتی حزب، تاثیرات مطلوبی از خود بر جا گذاشته و او به همان دعوتی که "بچه های مجتمع در تی پارتی" لبیک گفته بودند، پاسخی مثبت داده است و البته می شد انتظار داشت که همان سرنوشتی که تی پارتی به آن دچار شده بود در نهایت برای ترامپ نیز رقم زده شود.
اما در سخنرانی سوم بود که ناگهان طوفان ترامپ باردیگر سراسر جهان رسانه ای را در بر گرفت. ترامپ در این سخنرانی که قرار بود درباره مسائل امنیتی داخلی آمریکا و به طور مشخص وضعیت پلیس در این کشور باشد به ناگهان پس از یک تاخیر یکساعت و نیمی برای ورود به صحنه سخنرانی که باعث تعجب همه گویندگان خبری رسانه ای شده بود و گویا صدای جمعیت حاضر در سالن را به دلیل گرمی آن نیز در آورده بود، بازگشت به مواضع اقتصادی پیشین خود را اعلام کرد که مبتنی بودند بر احیای سیاست های "پروتکشنیستی" برای حفاظت از بازار داخلی آمریکا که شاید بزرگترین بازار مصرفی در جهان باشد. اعطای پاداش های اقتصادی و همچنین تدوین جرایم متعدد برای سرمایه های آمریکایی که در داخل یا خارج از آمریکا فعالیت تولیدی می کنند. جهت این مواضع نیز ایجاد شغل برای آمریکائیان از سوی ترامپ اعلام شد. سازمان های خبری تلویزیونی رسانه ای با تعجب و فوری این خبر را پخش کردند و بلافاصله دو سئوال اصلی را مورد پرسش قرار دادند. سئوال اول این بود که تحت تاثیر چه عاملی این چرخش ناگهانی که انتظارش را نداشتند اتفاق افتاده بود؟ رسانه ها این چرخش را به مشاور جدیدی نسبت دادند که به دلیل بعضی روابط غیر اخلاقی از فاکس نیوز اخراج شده بود. مردی که علاوه بر ریاست فاکس نیوز سابقه مشاوره به روسای جمهور محافظه کار را نیز در پرونده خود دارد. رسانه ها ی خبری در عین یادآوری گذشته این مشاور، سعی در دروغین خواندن انکار ترامپ، با نشان دادن فیلمی از وی که در سالن سخنرانی در رده های میانی نشسته بود داشتند. تاکید بر مسائل غیر اخلاقی وی در زمانی از سوی رسانه های خبری بین المللی اوج گرفت که ترامپ در سخنرانی سوم خود به مواضع پوپولیستی سابق خود بازگشت. با توجه به وجود وی در میان مشاوران غیر رسمی ترامپ ، در هر دو سخنرانی اول و دوم، اشاره رسانه ها به وی به عنوان مسبب اصلی بازگشت ترامپ به مواضع سابقش کمی غیر منطقی به نظر می رسد. در هر صورت از "لحن" رسانهها اینطور بهنظر می رسید که آنها با این تغییر جهت ترامپ چندان "راحت" نیستند و این همه جست و جو برای یافتن مقصر اصلی تنها می توانست حکایت از ناراحتی آنها داشته باشد.
دقیقا در چنین زمانی بود که رسانه های بین المللی با مصاحبه با مسوولین ستاد انتخاباتی وی این سئوال را مطرح می کردند که برنامه دقیق سیاسی ترامپ چیست که در دل آن سئوالی دیگر قرار داشت که به نظر من سئوال اصلی آنها محسوب می شد؛ برنامه تبلیغاتی ترامپ برای پیروزی در انتخابات چیست؟ این سئوال البته کمتر از هیلاری و مسئولین ستاد او پرسیده می شود زیرا اول اینکه هیچ مربی موفقی برنامه دقیق خود برای پیروزی در یک مسابقه را از قبل اعلام نمی کند و دوم تحلیلگران ورزشی به طور تقریبا کاملی و با درجه اعتبار بالایی می توانند شیوه بازی این گونه مربیان را حدس بزنند. تقریبا همه می توانند استراتژی احتمالی هیلاری را با توجه به برنامه های ستاد انتخاباتیش و بافت رهبران و مسئولین این ستاد حدس بزنند. اما داستان ترامپ بدین شسته و رفته ای نیست و در چنین شرایطی طبیعی بود که همه به دنبال این سوال باشند که او چه مسیری را پی خواهد گرفت؟
مصاحبه با مسئولین ستاد و یا مشاوران با تجربه یا بسیار جوان او به من نشان می داد که سر در گمی غریبی درباره این استراتژی در بین دست اندرکاران ستاد ترامپ وجود دارد. پاسخ های گنگ و دو پهلو با درجه بالایی از اعتماد همیشه نشان از ندانستن دارد. آنها خود نیز دقیقا نمی دانند که کجا روانه هستند. اما همین مساله اوضاع را برای هیلاری و کمپ او خطرناک تر می سازد. زیرا ناگهان چراغ ماشین های کمپ مقابل خاموش شده و تعیین مسیر دقیق آنها امکان ناپذیر شده است. دقیقا در لحظاتی که من به نوشتن این جملات مشغولم زیر نویس خبری سی ان ان خبر از استعفای معاون ستادی دارد که رییسش نیز رفته بود و مشاورانی که البته آنقدر بزرگ نیستند که رفتنشان خبر ساز باشد. مسلم است که آنچه این رفتگان درحال رفتن در مصاحبه های خود مطرح می کردند چندان نیز مشخص و دقیق به نظر نمی آید. اما همیشه در چنین شرایطی است که ایده های نو شکل می گیرد و روش های تازه آزمایش می شوند و گاه این چراغ های به نظر "خاموش" است که نتیجه می دهند. این در حالی است که کمپ هیلاری با کمترین میزان "بحران"، عدهای از افراد فوق العاده حرفه ای، فارغ التحصیل از بهترین دانشگاههای جهان را در اختیار دارد که "روتین" های انتخاباتی و روش های امتحان شده و پاسخ داده شده را با درجه بالایی از "کار بلدی" اجرا میکنند. آنها مانند مربی کار بلد و فوق العاده مقتدری هستند که با اعتقاد کامل به روش پاسخ داده شده خود، هرگونه تغییری در آن را غیر قابل تصور محسوب می کنند. آنها هر"خطایی" را به "نحوه اجرا" نسبت می دهند و نه به استراتژی یا روش خود. اما در کمپ ترامپ وضعیتی بحرانی حاکم است که چشمه ای است از "مسائل" پاسخ داده نشده ای که در انتظار "حل" می باشند. بحران می تواند شرایطی مناسب برای زایش روش های تازه و خلاق باشد. در ریاضیات بعضی ها بر این اعتقادند که گرچه "پاسخ" یکی است اما راه های متفاوتی برای رسیدن به آن وجود دارد. مساله این است که شرایط بحرانی باعث می شود تا این راه های تازه امتحان شود؛ ولی شرایط ثبات افراد را فقط به اجرای بهتر و قویتر راه های قدیمی امتحان پس داده شده متمایل می سازد.
بررسی مطالب یا نقشه راهی که ترامپ در سومین سخنرانی خود بدان ها اشاره کرد می تواند کمک بزرگی در تحلیل استراتژی ترامپ در انتخابات نماید. یکی از نکات مهم مورد اشاره ترامپ فاصله گرفتن وی از جملات و عباراتی است که می تواند "تصویر یک نژاد پرست" از او را در میان رای دهندگان آمریکایی به وجود آورد. ترامپ و مشاوران پنهان و آشکارش به خوبی فهمیده اند که او می تواند رای اقلیت های نژادی را به دست آورد. آنها با کنار گذاشتن استراتژی "رای از دست رفته را فراموش کن"، شاید به طور مستقیم آمریکایی های آفریقایی تبار را مورد خطاب قرار دهند تا سیاست های خود را برای آنها شرح دهند. گرچه او هنوز محتوای مشخص تری برای جلب رای آنها تدوین نکرده است ولی او نشان داد که خواهان فاصله گرفتن از اظهارات جنجالی است که می تواند باعث سو تفاهم شود. احتمالا مشاورانی به ترامپ گوشزد کرده اند که ما می توانیم بخشی از رای اقلیت های نژادی را به دست آوریم اگر شما مطالبی عنوان نکنید که "مواد" لازم را برای "توپخانه رسانه ای دشمن" مهیا سازد. ادامه این خط نوین می تواند نشان دهنده "حملات" به مراتب کمتری از سوی ترامپ به اقلیت ها باشد.
همچنین او برای زدودن شائبه نژاد پرستی و ضدیت با نژاد یا ملیت خاصی، راه کارهایی را برخواهد گزید. احتمالا ترامپ بر این مسئله تاکید خواهد کرد که ساختن دیوار از سوی چه کسانی آغاز و هریک از روسای جمهور آمریکا چه میزان بدان پرداخته و مسیر رای هیلاری به این لوایح چه بوده تا شائبه نژاد پرستی خود را بزداید و آنگاه ترامپ توضیح خواهد داد که او فقط خواهان تعمیق این سیاست ها با یک مدیریت قوی است که اتفاقا ملی بوده و مصوبات مجلس را نیز به همراه داشته است. او بر مدیریت بد قبلی ها و مدیریت خوب خود تاکید خواهد کرد. فاصله گرفتن از بعضی اظهارات الزاما به معنای تغییر مواضع اولیه وی نیست. زیرا او این مواضع را می تواند در جهت گرفتن رای آمریکاییان اسپانیایی و آفریقایی تبارمورد استفاده قرار دهد؛ این شغل ها مال شماست و این ورود باعث پائین آمدن دستمزد شما نیز می شود. بنابراین او سعی خواهد کرد تا این مواضع را به اقلیت های مقیم آمریکا بفروشد و توضیح دهد که به نفع شماست و به نفع شغل شما و به نفع میزان دستمزد خود شماست که این ورود غیر قانونی مسدود شود.
سیاستی که وی در سخنرانی مزبور بیان داشت نشان می دهد که او مرکزی ترین و اصلی ترین محور برنامهای خود را همچنان در رابطه با اقتصاد معنا می کند. او به احتمال زیاد بر فقر تاکید خواهد کرد و این فقر را زایده ای از یک نظام غیر عادلانه اقتصادی به تصویر خواهد کشید. نظامی که برای منافع بیشتر، سرمایه خود را به خارج از مرزهای آمریکا صادر و با این کار مشاغل آمریکایی ها را نیز به خارج صادر می کند. او توضیح خواهد داد که سیاست های او مبنی بر حفاظت از بازارهای داخلی در ارتباط با ایجاد شغل است و بس و نه دشمنی وی با ملت یا نژاد یا کشور خاصی. او بیان خواهد کرد که جرایم یا پاداش هایی برای تولید در خارج یا داخل آمریکا تعیین خواهد کرد تا شغل خوب، با درآمد بالا را نصیب آمریکاییها کند از هر نژاد و تباری که باشند. او توضیح خواهد داد که جهانی شدن تولید و تاکید هیلاری بر آن تنها می تواند به معنی از دست رفتن شغل برای گروه های پایینی جامعه در آمریکا باشد. به نظر من بازگشت وی بدین سیاست بسیار تعیین کننده بوده و کلید پیروزی احتمالی وی در ادامه همین سیاست است. او با تاکید بر دنیای داراها و ندارها سیاست خود را در ارتباط با ندارها معنا خواهد کرد: ایجاد شغل. او و مشاورانش می دانند که از نظر جامعه شناسی کارکرد گرایانه "زنبیل خانوار" از اصلی ترین واحد های تفسیر وضعیت اجتماعی محسوب میگردد. او به بررسی زنبیل خانوارهای پایینی و متوسط پایین خواهد پرداخت تا نشان دهد که چگونه فقر جامعه آمریکا را در بر گرفته و شغل پر درآمد چه اهمیتی برای مردم معمولی آمریکا دارد.
ترامپ در همین ارتباط بر استقلال خود و خط مستقل سیاسی خود تاکید و با حمله به اختاپوس قدرت، هیلاری را بخشی جدایی ناپذیر از چنین ساختاری معرفی خواهد کرد. او دقیقا در همین ارتباط به "پاترویتیسم" دروغینی حمله خواهد کرد که سرباز آمریکایی را به خارج می فرستد ولی دربازگشت هیچ شغلی برایش فراهم نکرده و توضیح خواهد داد که سربازان آمریکایی برای گشایش سرزمین هایی به خارج فرستاده میشوند تا کارگر ارزان قیمت بیشتری در اختیار سرمایه داران آمریکایی قرار دهد. سرباز آمریکایی علیه منافع خودش تحت لوای شعارهای تو خالی پاترویتیستی بسیج می شود تا خود را بیش از گذشته بدبخت کند وسرمایه داران را پولدار تر کند. اما او در عین تاکید بر سرکوب داعش به دلیل ریختن خون آمریکایی ها، توضیح خواهد داد که خواهان صلح و سازش و همکاری در سطح جهان است و در امور سایر کشورها دخالت نخو اهد کرد. زیرا به نفع آمریکا و اقشار پائینی و متوسط میلیونی آن نیست. او خود را صلح طلب معرفی خواهد کرد و سیاست خارجی خود را "سالهای آرامش" نام خواهد گذاشت. بنابراین ما می توانیم انتظار داشته باشیم تا ترامّپ اقتصاد و سیاست خارجی را به ایجاد شغل و همچنین ضدیت با جهانی شدن ربط دهد و خواهان بازگشت سرمایهها به آمریکا باشد. او دقیقا همین سیاست را به ضدیت سرمایه داران با خود وضدیت رسانه ها با خود ربط خواهد داد. او این امر را نه تنها در سخنرانیها بلکه در همه ابزار ممکن تبلیغی مانند تیزرهای کوتاه تبلیغاتی تلویزیونی به کار خواهد بست.
اما لحن او چه در سخنرانیها و چه در سایر ابزار تبلیغی لحنی «ریاست جمهورانه» خواهد بود. لحن او در سخنرانی مورد بحث نشان دهنده برگزیدن یک شیوه جدید است که حکایت می کند از "قدرت" شخصی که میتواند رئیس جمهور آمریکا باشد. او می داند که این لحن را باید بیشتر و بیشتر "رئیس جمهورانه" کند تا نشان دهد که او فردی است که می تواند آمریکا را به موفقیت رساند. دقیقا در همین ارتباط است که او حملات خود به هیلاری را "رئیس جمهورانه تر" خواهد کرد تا نشان دهد که در شرایط سخت مناظره همچون روزهای سخت ریاست جمهوری اعصاب خود را از دست نخواهد داد. دقیقا او در همین ارتباط لحن محکم هیلاری را به رئیس مابانه و "کنترل کننده" یا به قول آمریکایی ها "کنترل فریک" ربط خواهد داد که در تقابل با روسای جمهور سایر کشورها به تندی و عصابنیت و رو در رویی می انجامد. او هیلاری را فردی لجباز نشان خواهد داد که آمریکا را به ورطه های خطرناکی در خاورمیانه و سایر نقاط جهان کشانده تا در نهایت مردم آمریکا تاوان چنین منش شخصیتی ناکامل و غیر قابل انعطافی را بپردازند. او مسلما می تواند مثال های بسیاری در این ارتباط پیدا کند. او به ایمیل ها و مبالغ دریافتی هیلاری اشاره خواهد کرد اما همچون یک "رئیس جمهور". زیرا ترامپ می داند که "قهرمانان" به "افراد" به دلیل دشمنی شخصی حمله نمی کنند. قهرمانان به دلیل منافع مظلومان است که تیغ از نیام بر می کشند و ترامپ می خواهد تا قهرمان محرومان و عموم باشد چرا که اساس سیاست هر «پوپولیستی» چنین است.
و البته با توجه به شخصیت مشاوری که گویا در کنار اوست اما مورد انکار قرار می گیرد من از حالا در انتظار پیدا کردن سربازان و قهرمانان جنگی هستم که شغل ندارند، سفید یا سیاه و سایر اقلیت هایی که در زندگی شخصی دچار استهلاک شده و شخصیت و منش خود را بر باد رفته می بییند و در این حال آنها همان سیاست های ترامپ را به عنوان راه نجات خود بیان می دارند. من از حالا در انتظار مشارکت ترامپ در صحنه های احساسی با مردم معمولی آمریکا از هر نژادی هستم که او را یک قهرمان مردمی به نمایش گذارد. در همین ارتباط تبلیغات تلویزیونی اهمیت خاصی دارند که البته شاید به دلیل بودجه، او همچون بوکسوری که به دلیل دستهای کوتاه مجبور به خسته کردن حریف و وارد کردن ضربات در آخرین راندهاست، موجی از تبلیغات گسترده اینچنینی را برای آخرین ماه انتخابات آماده نماید. تاثیرات این نوع برنامه های رسانه ای بر عکس روابط انسانی و ارتباطات میان چهره کوتاه است و او می داند که آنها در آن آخرین ماه و روزها بیشترین تاثیر را خواهد داشت؛ اما نه در زمانی که کار از کار گذشته باشد. ما از حالا میتوانیم مطمئن باشیم که یکی از نبردهای کلاسیک انتخاباتی در جریان است، نبرد هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ نبردی خواهد بود که برای سالها در کتب ارتباطی به عنوان «مادر همه نبردهای انتخاباتی» از آن یاد شود که البته این اصطلاحی نیست که ترامپ علاقه ای به استفاده از آن داشته باشد.
انتهای پیام/