۹ دی؛ یک تاریخ و یک تجربه/ مراقب تکرار تاریخ باشیم!
به گزارش خبرگزاری آنا، ایرانِ امروز در حالی وارد یکی از پیچیدهترین مقاطع امنیتی–اقتصادی دهههای اخیر شده که حافظه تاریخی جامعه، تجربهای روشن از مواجهه با «برنامه برهمریختن ثبات کشور» در خود دارد. ۹ دی ۱۳۸۸، بیش از آنکه یک تجمع یا یک واقعه تقویمی باشد، نقطهای بود که شکاف میان «اعتراض اجتماعی» و «پروژه براندازی» برای بخش گستردهای از جامعه عیان شد؛ روزی که نشان داد صحنه خیابان، همیشه متعلق به صدای واقعی مردم نیست.
اکنون و در شرایطی که کشور از یک جنگ ۱۲ روزه پرهزینه عبور کرده، همزمان با فشارهای اقتصادی و تشدید جنگ روانی، بار دیگر همان الگوی قدیمی در حال بازتولید است؛ الگویی که نه با گلوله آغاز میشود و نه با تحریم، بلکه با ناامیدی، بیاعتمادی و تحریک خشمهای انباشته راه خود را باز میکند.
۹ دی، در چنین فضایی، نه یک نوستالژی سیاسی، بلکه یک راهنمای عملی برای امروز است؛ تجربهای که هشدار میدهد دشمن تغییر نام میدهد، تاکتیک عوض میکند، اما هدف ثابت میماند: بیثباتسازی از درون.
پساجنگ ۱۲ روزه؛ جامعهای خسته، اما هدفگیریشده
جنگ ۱۲ روزه اخیر، هرچند از نظر نظامی و به خاطر پاسخ دندان شکن ایران اسلامی تمام شد، اما هر روز و با گذشت زمان تلاش دشمن برای از بین بردن این شکست در لایههای روانی و اقتصادی جامعه بهمراتب بیشتر از قبل عیان میشود. التهاب بازار، نوسان قیمتها، اختلال محدود و احتمالی در زنجیره تأمین و افزایش روایات نادرست، در صدد ایجاد شرایطی است که جامعه در وضعیت «آسیبپذیری تجمعی» قرار گیرد؛ وضعیتی که در آن هر شوک کوچک، قابلیت تبدیلشدن به بحران اجتماعی را پدیدار سازد.
تجربههای تاریخی نیز نشان میدهند دشمن دقیقاً منتظر همین مقاطع است؛ نه زمانی که کشور در اوج ثبات قرار دارد و نه زمانی که جنگ تمامعیار جریان دارد، بلکه درست در لحظهای که جنگ تمام شده، اما تبعات و اثراتش هنوز برایش جریان دارد.
دقیقا شباهت این مقطع با سال ۱۳۸۸ نیز در همین نقطه نهفته است: فشار اقتصادی، ابهام سیاسی، شکاف رسانهای و تلاش برای القای این گزاره که «راهی جز خیابان باقی نمانده».
مهندسی نارضایتی میدان اصلی تحریک
اگر در سال ۱۳۸۸، انتخابات بهانه آغاز بحران بود، امروز اقتصاد همان نقش را بازی میکند. دشمن امروز در صدد است تا با روایت مبالغه آمیز هزینههای زندگی، کاهش قدرت خرید، بیکاری و نگرانی از آینده، مطالبات معیشتی را به اعتراضات سیاسی مبدل کند.
بله شاید برخی نارضایتیهایی نیز وجود داشته باشد که با توجه به شرایط بازار و اقتصاد جامعه به حق نیز هستند، اما آنچه این وضعیت را خطرناک میکند، مهندسی نارضایتی است؛ فرآیندی که در آن درد واقعی مردم به ابزار پروژههای امنیتی تبدیل میشود. در این الگو، شبکههای رسانهای و مجازی، خشم اقتصادی را به سمت «برهمزدن ثبات» هدایت میکنند، نه اصلاح ساختار.
۹ دی نیز دقیقاً در مقابل چنین نقطهای شکل گرفت که بخشی از جامعه دریافت اعتراض، زمانی که از مسیر ملی جدا شود، میتواند به ضدخود تبدیل شود؛ و این همان درسی است که امروز دوباره موضوعیت یافته است.
خیابان؛ صحنهای که همیشه آنگونه که بهنظر میرسد نیست
یکی از اشتراکات مهم شرایط امروز با سال ۸۸، بازتعریف خیابان بهعنوان ابزار فشار سیاسی است. خیابان، در نگاه اول، نماد حضور مردم است؛ اما تجربه نشان داده که خیابان میتواند بهسرعت از عرصه بیان مطالبات مشروع، به میدان تقابل پروژههای طراحیشده تبدیل شود.
در سال ۱۳۸۸، همین خطا رخ داد؛ جایی که مرز میان اعتراض و آشوب، بهصورت عامدانه مخدوش شد. نتیجه آن، هزینههای سنگینی بود که نه صرفاً برای حاکمیت، بلکه برای کل جامعه پرداخت شد.
امروز نیز، همان تلاش در حال تکرار است: کشاندن مردم به نقطهای که هزینه بیثباتی، بیش از هر چیز، متوجه خود آنها شود. زنده نگهداشتن ۹ دی، یعنی هوشیاری نسبت به همین تله تکرارشونده.
دشمن تغییر نکرده؛ فقط ابزارهایش بهروز شدهاند
یکی از خطاهای تحلیلی خطرناک، تصور تغییر ماهیت دشمن است. ۹ دی بهروشنی نشان داد که مسئله، صرفاً اختلاف داخلی یا رقابت سیاسی نیست، بلکه پیوندی فعال میان نارضایتی داخلی و برنامهریزی خارجی وجود دارد. امروز این پیوند، شفافتر، اما پیچیدهتر شده است. رسانههای فارسیزبان خارجنشین، شبکههای اجتماعی مبتنی بر الگوریتم، عملیات روانی لحظهای و جنگ روایتها، جای بیانیهها و فراخوانهای کلاسیک را گرفتهاند.
اما هدف همان هدف است: شکستن انسجام اجتماعی ایران در لحظههای آسیبپذیر. ۹ دی، یادآوری یک قاعده است؛ اینکه دشمن، حتی اگر لبخند بزند، همچنان دشمن است. زنده نگهداشتن ۹ دی، صرفاً به معنای برگزاری مراسم یا راهپیمایی نیست؛ بلکه به معنای زنده نگهداشتن یک عقلانیت جمعی است. عقلانیتی که بداند اعتراض بدون راهبرد ملی، میتواند به ابزار تخریب کشور تبدیل شود.
در شرایط امروز، ملت نه فقط مخاطب پیام ۹ دی، بلکه بازیگر اصلی آن است. جامعهای که بتواند میان «مطالبهگری مسئولانه» و «بازی در زمین دشمن» تمایز قائل شود، اجازه نخواهد داد تاریخ با هزینههای بیشتر تکرار شود. ایران امروز، بیش از هر زمان، به این بلوغ اجتماعی نیاز دارد؛ بلوغی که در ۹ دی یکبار خود را نشان داد.
نقش نخبگان و رسانهها؛ سنگر یا معبر؟
یکی از تفاوتهای مهم امروز با سال ۸۸، نقش پررنگتر رسانهها و نخبگان است. در سال ۱۳۸۸، بخشی از نخبگان در زمین ابهام ایستادند؛ نه مرزبندی روشن داشتند و نه تکلیف خود را با پروژه بیثباتسازی مشخص کردند. امروز، تکرار آن خطا میتواند پرهزینهتر باشد. رسانه، دانشگاه، فعال سیاسی و حتی فعال اقتصادی، یا میتواند سنگر عقلانیت باشد، یا ناخواسته به معبر نفوذ پروژههای امنیتی تبدیل شود. ۹ دی، یادآوری این مسئولیت است؛ اینکه در بزنگاهها، سکوت یا ابهام، خود یک موضع است.
ایران در مقطع کنونی، همزمان با فشار خارجی، چالش اقتصادی و تهدید امنیتی، نیازمند یک انتخاب جمعی است: انتخاب میان واکنش احساسی و کنش آگاهانه. ۹ دی نشان داد که جامعه ایرانی، در لحظههای حساس، توان تصحیح مسیر را دارد. این سرمایه، امروز نیز وجود دارد؛ اما تنها در صورتی فعال خواهد شد که حافظه تاریخی جامعه بیدار بماند. فراموشی ۹ دی، بهمعنای بازکردن راه برای تکرار همان سناریو با هزینههای سنگینتر است.
۹ دی؛ نه برای گذشته، برای امروز
۹ دی، متعلق به سال ۱۳۸۸ نیست؛ متعلق به هر زمانهای است که دشمن، روی شکافهای داخلی سرمایهگذاری میکند. امروز، با تجربه جنگ ۱۲ روزه، فشار معیشتی و جنگ روایتها، ایران بار دیگر در همان نقطه آزمون ایستاده است. زنده نگهداشتن ۹ دی، یعنی انتخاب آگاهانه امنیت، ثبات و آینده؛ نه به قیمت انکار مشکلات، بلکه با فهم درست میدان نبردی که مکانش خیابان و ذهن مردم است؛ و شاید مهمترین پیام ۹ دی همین باشد:
دشمن همان دشمن است؛ اما این ملت است که هر بار میتواند هوشمندتر باشد.
انتهای پیام/