هشدار درباره بازآرایی ساختار دانشگاه فرهنگیان/ نگرانی از انحراف تربیت معلم و تهدید آینده تعلیم و تربیت

طرح بازآرایی ساختار دانشگاه فرهنگیان با محوریت تبدیل این نهاد مأموریت‌محور به یک دانشگاه ملی با ۳۱ دانشگاه استانی مستقل، با واکنش‌ها و نگرانی‌های جدی کارشناسان و دغدغه‌مندان نظام تعلیم و تربیت مواجه شده است؛ منتقدان معتقدند این طرح، بدون پشتوانه عمیق نظری و پژوهشی و در تعارض با اسناد بالادستی، می‌تواند مسیر تربیت معلمان تراز انقلاب اسلامی را دچار انحراف کرده و پیامد‌های بلندمدت و بعضاً غیرقابل جبرانی برای آینده آموزش و پرورش کشور به همراه داشته باشد.

به گزارش خبرنگار آنا، دانشگاه فرهنگیان به عنوان مرکز ثقل نظام تعلیم و تربیت کشور و مهم‌ترین نهاد تربیت‌کننده معلمان، جایگاهی فراتر از یک دانشگاه عمومی دارد. این دانشگاه مأموریت‌محور، مسئولیت خطیر بازتولید هویت حرفه‌ای، فرهنگی و تربیتی معلمان را بر عهده دارد؛ معلمانی که نه‌تنها نقش انتقال‌دهنده دانش، بلکه جایگاه الگو، مربی اخلاق، حامل فرهنگ ایرانی‌‎اسلامی و عامل تحقق اهداف کلان نظام آموزشی را ایفا می‌کنند. از همین منظر، هرگونه تغییر در ساختار، مأموریت و آرایش درونی این دانشگاه، مستقیماً آینده تعلیم و تربیت و در نهایت آینده اجتماعی، فرهنگی و تمدنی کشور را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

بازآرایی ساختار یا تغییر ریل تربیت معلم

در همین چارچوب، طرحی با عنوان بازآرایی ساختار و سازمان دانشگاه فرهنگیان، مبتنی بر شکل‌گیری یک دانشگاه ملی و ۳۱ دانشگاه استانی مستقل، در دستور کار قرار گرفته است؛ طرحی که به باور بسیاری از کارشناسان، بیش از آنکه یک اصلاح ساختاری ساده باشد، تغییری بنیادین در ریل‌گذاری تربیت معلم محسوب می‌شود. منتقدان این طرح بر این باورند که چنین بازآرایی‌ای، اگر بدون اجماع کارشناسی، بررسی همه‌جانبه و انطباق کامل با اسناد بالادستی اجرا شود، می‌تواند به تضعیف هویت مأموریتی دانشگاه فرهنگیان و فاصله گرفتن آن از فلسفه وجودی‌اش منجر شود.

یکی از مهم‌ترین نقد‌های مطرح‌شده، انحراف احتمالی این طرح از سیاست‌های کلی و اسناد بالادستی نظام آموزش و پرورش است. بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سیاست‌های ابلاغی مقام معظم رهبری، تربیت معلم باید در قالب یک نظام یکپارچه، هماهنگ و مبتنی بر هویت اسلامی‌ایرانی دنبال شود. در این اسناد، بر تقویت جایگاه اختصاصی دانشگاه فرهنگیان، انسجام سیاست‌گذاری و پرهیز از الگوگیری شتاب‌زده از دانشگاه‌های عمومی تأکید شده است. با این حال، منتقدان معتقدند مدل ۳۱ دانشگاه استانی مستقل، عملاً به شکل‌گیری چندین نظام سیاست‌گذار موازی می‌انجامد که هر یک می‌تواند دارای اولویت‌ها، رویه‌ها و حتی سلیقه‌های مدیریتی متفاوت باشد؛ وضعیتی که با روح یکپارچگی مورد نظر اسناد بالادستی همخوانی ندارد.

از سوی دیگر، تمرکززدایی بی‌قید و شرط یکی دیگر از محور‌های نگرانی در این طرح به شمار می‌رود. اگرچه تجربه‌های گذشته نشان داده است که تمرکزگرایی مطلق در نظام آموزش و پرورش نیز آسیب‌های جدی به همراه داشته، اما حرکت به سمت تمرکززدایی افراطی و واگذاری کامل اختیارات به استان‌ها، بدون وجود یک چارچوب حاکمیتی و نظارتی قدرتمند، می‌تواند به واگرایی سیاست‌های آموزشی و تربیتی منجر شود. معلمان به عنوان نماد وحدت ملی و مجریان سیاست‌های کلان تربیتی، در چنین مدلی ممکن است در محیط‌هایی با رویکرد‌ها و استاندارد‌های متفاوت تربیت شوند؛ موضوعی که انسجام ملی در حوزه تعلیم و تربیت را با چالش مواجه می‌کند.

در همین حال، کارشناسان تأکید می‌کنند که الگوی مطلوب، نه تمرکز کامل و نه تمرکززدایی مطلق، بلکه مدیریت نیمه‌متمرکز است؛ مدلی که در آن سیاست‌گذاری، تعیین استاندارد‌ها و جهت‌گیری‌های کلان در سطح ملی و حاکمیتی انجام می‌شود و استان‌ها در چارچوب این سیاست‌ها، اختیار اجرای متناسب با اقتضائات بومی را در اختیار دارند. به باور منتقدان، طرح فعلی بازآرایی ساختار دانشگاه فرهنگیان، فاقد چنین توازن دقیقی است و بیشتر به سمت واگذاری ساختاری و سیاستی حرکت می‌کند تا صرفاً تفویض اجرایی.

ناترازی زیرساخت‌ها و تهدید عدالت آموزشی، محور مهم دیگری از انتقادات مطرح‌شده است. واقعیت‌های موجود نشان می‌دهد که استان‌های کشور از نظر امکانات آموزشی، منابع مالی، زیرساخت‌های پژوهشی و نیروی انسانی متخصص، از وضعیت یکسانی برخوردار نیستند. در چنین شرایطی، استقلال ساختاری دانشگاه‌های استانی می‌تواند به تعمیق شکاف کیفی میان استان‌ها منجر شود؛ به‌گونه‌ای که دانشجومعلمان در استان‌های برخوردار، از فرصت‌ها و کیفیت آموزشی بالاتری نسبت به همتایان خود در استان‌های کم‌برخوردار بهره‌مند شوند. این وضعیت، به باور منتقدان، نه‌تنها عدالت آموزشی را نقض می‌کند، بلکه شکاف‌های موجود را نهادینه و بازتولید می‌کند.

زیست شبانه‌روزی؛ رکن مغفول تربیت حرفه‌ای معلم

افزون بر این، افزایش هزینه‌های ستادی و بروکراسی اداری نیز از پیامد‌های احتمالی ساختار جدید عنوان می‌شود. ایجاد ۳۱ ساختار مدیریتی مستقل، هیئت‌های امنای استانی و لایه‌های جدید اداری، بخش قابل توجهی از منابع مالی محدود آموزش و پرورش را به خود اختصاص خواهد داد؛ منابعی که می‌توانست مستقیماً صرف ارتقای کیفیت آموزش، بهبود شرایط زیست و آموزش دانشجو-معلمان و توسعه زیرساخت‌های تربیتی شود. منتقدان معتقدند این مدل، با رویکرد اعلامی دولت در زمینه چابک‌سازی ساختار‌ها و کاهش هزینه‌های غیرضروری هم‌خوانی ندارد و نسبت تعداد مدیران به دانشجو را به شکلی نامتوازن افزایش می‌دهد.

یکی دیگر از نگرانی‌های جدی، تضعیف اصل زیست شبانه‌روزی در تربیت معلم است. زیست دانشگاهی یکپارچه و چهارساله، به عنوان یکی از ارکان اساسی شکل‌گیری هویت حرفه‌ای و تربیتی معلمان، همواره مورد تأکید بوده است. این الگو، امکان پرورش همه‌جانبه دانشجو-معلمان در ابعاد علمی، تربیتی، فرهنگی و اجتماعی را فراهم می‌کند. منتقدان بر این باورند که حرکت به سمت تأسیس دانشکده‌های پراکنده رشته‌محور و حذف پردیس‌های جامع تربیتی، می‌تواند این زیست یکپارچه را به حاشیه براند و یکی از مهم‌ترین مزیت‌های دانشگاه فرهنگیان را تضعیف کند.

در بعد مأموریتی، نگرانی جدی دیگری نیز مطرح است و آن غلبه نگاه آموزشی و پژوهش‌محور به سبک دانشگاه‌های عمومی بر مأموریت تربیت حرفه‌ای معلم است. در ساختار پیشنهادی، این خطر وجود دارد که شاخص‌های ارزیابی، ارتقا و رتبه‌بندی دانشگاه فرهنگیان، به شاخص‌های رایج وزارت علوم نزدیک شود؛ شاخص‌هایی که عمدتاً بر کمیت پژوهش، تولید مقاله و رقابت‌های آکادمیک استوار است. منتقدان هشدار می‌دهند که چنین رویکردی می‌تواند اساتید و دانشجو-معلمان را از تمرکز بر صلاحیت‌ها و شایستگی‌های حرفه‌ای معلمی دور کرده و آنان را به سمت تولید انبوه مقالات برای ارتقای رتبه سوق دهد؛ در حالی که پژوهش در دانشگاه فرهنگیان باید مسئله‌محور، کاربردی و در خدمت حل چالش‌های واقعی تعلیم و تربیت باشد.

در ادامه این نقدها، برخی کارشناسان از آغاز یک فرآیند استحاله کارکردی در دانشگاه فرهنگیان سخن می‌گویند. به باور آنان، تغییر آرایش درونی دانشگاه به شکلی که آن را به دانشگاه‌های سراسری شبیه کند، می‌تواند به خروج تدریجی این نهاد از ریل مأموریت اختصاصی‌اش منجر شود. این روند، در صورت تداوم، ممکن است دانشگاه فرهنگیان را به نهادی کم‌بهره و فاقد کارکرد متمایز تبدیل کند؛ وضعیتی که در نهایت به تعطیلی کارکردی یا انحلال تدریجی آن خواهد انجامید. منتقدان یادآور می‌شوند که در سال‌های گذشته نیز تلاش‌هایی برای کمرنگ کردن نقش تربیت معلم در ساختار‌های وابسته به آموزش و پرورش صورت گرفته و طرح حاضر، با ظاهری جذاب و شعار‌هایی مانند استقلال استانی و ارتقای جایگاه، می‌تواند ادامه همان مسیر باشد.

شباهت‌سازی با دانشگاه‌های عمومی و خروج از مأموریت

در همین راستا، تأکید می‌شود که ساختارها، ریل‌هایی هستند که محتوا، منابع انسانی و سیاست‌ها بر روی آنها حرکت می‌کنند. اگر ریل‌گذاری به خطا انجام شود، حتی بهترین محتوا و نیروی انسانی نیز به مقصد مطلوب نخواهد رسید. منتقدان طرح بازآرایی ساختار دانشگاه فرهنگیان بر این باورند که الگوی یک دانشگاه ملی با ۳۱ دانشگاه استانی مستقل، ریل‌گذاری‌ای نادرست است که می‌تواند قطار تربیت معلم را از مسیر انقلاب اسلامی و ایده انحصار جذب نیروی مورد نیاز آموزش و پرورش از طریق دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی خارج کند؛ ایده‌ای که همواره مورد تأکید رهبر معظم انقلاب بوده است.

بر همین اساس، دغدغه‌مندان نظام تعلیم و تربیت خواستار توقف اجرای این طرح تا زمان بررسی دقیق، کارشناسی و اجماع‌ساز شده‌اند. آنان تأکید دارند که هرگونه تصمیم‌گیری در این سطح، باید پس از گفت‌و‌گو‌های عمیق در جوامع علمی، تربیتی و مدیریتی و با مشارکت متخصصان متعهد این حوزه انجام شود. همچنین بر ضرورت تشکیل یک کارگروه تخصصی و مستقل برای بررسی همه‌جانبه ابعاد این طرح و تطبیق آن با اسناد بالادستی تأکید شده است.

در نهایت، تأکید می‌شود که دانشگاه فرهنگیان، تضمین‌کننده تحقق ایران قوی از مسیر آموزش و پرورش قوی است و تصمیم‌گیری درباره ساختار و مأموریت آن، صرفاً یک تصمیم اداری یا سازمانی نیست، بلکه تصمیمی راهبردی با پیامد‌های بلندمدت برای آینده کشور به شمار می‌رود. آینده تعلیم و تربیت، به کیفیت تصمیم‌های امروز گره خورده و هرگونه شتاب‌زدگی یا غفلت از مبانی نظری و ارزشی، می‌تواند هزینه‌هایی به همراه داشته باشد که جبران آنها در دهه‌های آینده نیز ممکن نباشد.

انتهای پیام/

ارسال نظر