بازخوانی یک بحران معرفتی در جامعه ایرانی
خبرگزاری آنا - محمدجواد استادی پژوهشگر مطالعات فرهنگی و سیاست گذاری هنر؛ اظهارات اخیر آقای سلیمانی اردستانی درباره حضرت فاطمه زهرا (س) با لحنی آشکارا توهینآمیز، غیرعلمی و فاقد حداقل صلاحیت معرفتی بیان شد و واکنشهای اجتماعی و دینی گستردهای برانگیخت، مسئله اما شخص او نیست؛ بلکه ساختار فرهنگیای است که امکان چنین لغزشهایی را فراهم میکند. این رخداد نشانهای است از یک بحران عمیقتر: فقدان روایت علمی، دقیق و معرفتی از شخصیت حضرت زهرا (س) و غلبه روایتهای احساسمحور، خطابهای و تکبعدی که نه میتوانند کنش اجتماعی او را تبیین کنند و نه ظرفیتهای عقلانی و تمدنی شخصیت فاطمی را بازنمایی نمایند. در در نتیجه، جایگاه و بازتاب شخصیت جامع فاطمه (س) در طول دههها در دو سطح آسیب دیده است:
۱. در حوزه عمومی، به چهرهای صرفاً احساسی و سوگمحور تقلیل یافته.
۲. در حوزه دانشی، بهجای آنکه بهمثابه «نظام معنایی» مطالعه شود، در حد یک «مفهوم روایی» باقی مانده است.
این دوگانه معیوب، بستر مناسبی برای سوء استفادههای گفتاری، تحریفهای رسانهای و حتی برخوردهای توهینآمیز فراهم میکند.
نخست: تقلیلگرایی ساختاری: از روایتمحوری تا حذف عقلانیت فاطمی
یکی از مهمترین ضعفهای ما در مواجهه با شخصیت حضرت زهرا (س)، غلبه روایتمحوری است؛ یعنی فروکاستن چهرهای پیچیده و چندلایه به یک مجموعه روایت و صرفاً مناسک. پیامد این تقلیلگرایی، حذف سه مؤلفه بنیادین شخصیت فاطمی است:
۱. حذف عنصر معرفت و عقلانیت
در بسیاری از منابع عمومی، فاطمه (س) کمتر در مقام «فاعل معرفتی» معرفی شده است، در حالیکه خطبه فدکیه از نظر ساختار معرفتشناختی، یکی از دقیقترین متون الهیات اجتماعی اسلام اولیه است. مفاهیمی، چون «عدالت بهمثابه نظم الهی»، «امامت بهعنوان استمرار هدایت نبوی»، و «حق بهعنوان مبنای مشروعیت»، در این خطبه قابل استخراج و تحلیلاند. پژوهشهای جدید در حوزه الهیات سیاسی، نیز این خطبه را یک سند مهم برای فهم سیاست نبوی میدانند.
۲. حذف کنش اجتماعی
در جامعهشناسی دین، کنش فاطمه (س) را میتوان در چارچوب «کنشگری اخلاقی» و «نقد ساخت قدرت» تحلیل کرد. حضور او در مسجد، سخنرانیهایش، مواجهه مستقیم با قدرت حاکم و دفاعش از حق عمومی، همگی نشان میدهد که او نه سوژهای منفعل، بلکه یکی از نخستین منتقدان ساختاری قدرت پس از پیامبر (ص) است. این وجه، در روایتهای مناسکی معاصر تقریباً محو شده است.
۳. حذف جایگاه تمدنی
در مطالعات تمدنپژوهی اسلامی، فاطمه (س) حلقه اتصال سه ساحت است:
الف) معرفت نبوی
ب) اخلاق اجتماعی
ج) ساخت قدرت اسلامی
این موقعیت منحصربهفرد، او را به محور برساخت «هویت نبوی» تبدیل میکند.
دوم. فاطمه (س) بهعنوان یک دستگاه معرفتی
برای فهم شخصیت حضرت زهرا (س)، باید از سطح روایت فراتر رفت و او را در مقام «معمار یک نظام معرفتی» تحلیل کرد. این نظام سه مؤلفه دارد:
الف) معرفتشناسی توحیدی
در نگاه فاطمی، توحید فقط یک اصل اعتقادی نیست؛ ساختار ادراک جهان و جامعه است. ایشان در خطبه فدکیه رابطه توحید با عدالت اجتماعی، عقلانیت سیاسی، و اخلاق عمومی را بهدقت تشریح میکند.
ب) الهیات اجتماعی
بخش مهمی از سخنان حضرت زهرا (س) ناظر به ساخت قدرت، مسئولیت اجتماعی مؤمنان، خطر انحراف سیاسی، و آینده امت است. این مباحث، امروز در الهیات سیاسی و جامعهشناسی دین، موضوعاتی بنیادین به شمار میروند.
ج) الگوی زنانه تمدنساز
یکی از اشتباهات رایج، ارائه تصویر رمانتیک و منفعل از زنان صدر اسلام است؛ در حالیکه حضرت زهرا (س) نمونه کامل «زن کنشگر»، «زن تحلیلگر» و «زن حامل عقلانیت اجتماعی» است. این الگو، هم در برابر قرائتهای محافظهکارانه و هم در برابر قرائتهای لیبرالی از زن، الگوی سوم و بدیلی ارائه میدهد.
سوم: اثرات این الگو بر امروز:
اگر فاطمه (س) را میفهمیدیم، جامعه ما بهگونهای دیگر شکل میگرفت:
۱. عدالت اجتماعی
در الهیات فاطمی، عدالت یک فضیلت فردی نیست؛ یک ساختار اجتماعی است. او نشان میدهد که انحراف عدالت در سطح قدرت، به فروپاشی معنویت عمومی میانجامد. این تحلیل، برای نقد ساختارهای نابرابری، فساد و انحصار قدرت در جامعه کاربرد مستقیم دارد.
۲. اخلاق سیاسی
فاطمه (س) نخستین کسی است که «اخلاق سیاسی نبوی» را به زبان پس از پیامبر (ص) ترجمه میکند: صداقت، مسئولیت، شفافیت، و نقد ساخت قدرت. به همین دلیل، فهم اخلاق فاطمی شرط ضروری اصلاح قدرت در سنت اسلامی است.
۳. بازتعریف جایگاه زن
نگاه فاطمه (س) نه در چارچوب زن سنتی و خانهنشین میگنجد و نه در چارچوب زن مدرن لیبرال؛ او الگویی ارائه میدهد که در آن معنویت، کنش اجتماعی و عقلانیت درهمتنیدهاند.
چهارم. چرا اظهارات اردستانی ممکن شد؟
تحلیل یک ریشه ساختاری
اظهارات اخیر اردستانی را باید نه یک اتفاق، بلکه یک «نشانگان معرفتی» دانست. سه عامل زمینه آن را فراهم کرده است:
- فقدان دستگاه معرفتی فاطمی در فضای عمومی: شخصیت فاطمه (س) هرگز در قالب علمی، میانرشتهای و مفهومی بازتولید نشد.
- غلبه روایات احساسی بر تحلیل تاریخی: وقتی تحلیل تاریخی و جامعهشناختی غایب باشد، هر گفتار سطحی میتواند خود را روایت غالب جا بزند.
- خلأ اخلاق عمومی در رسانه و گفتار دینی: این خلأ باعث شده است که حتی لحنهای اهانتآمیز هم بتوانند در فضای عمومی مجال بیان پیدا کنند.
از این منظر، گفتار توهینآمیز اردستانی، محصول ساختاری است که سالهاست صورت فاطمی را به سطح تنها مناسک و روایت فروکاسته است.
پنجم: راه بازسازی، بازگشت به عقلانیت فاطمی
برای اصلاح وضعیت موجود، سه گام ضروری است:
۱. تدوین روایت میانرشتهای از شخصیت فاطمی، با بهرهگیری از الهیات سیاسی، فلسفه اخلاق، مطالعات زنان، جامعهشناسی دین و تحلیل گفتمان.
۲. تبدیل میراث فاطمی به الگوی زیست اجتماعی، نه یک نماد احساسی، بلکه یک نظام فکری برای تبیین عدالت، اخلاق عمومی و سیاستورزی سالم.
۳. بازسازی زبان دینی برای بیان چهره فاطمی، تا از دام کلیشه، احساسزدگی و منابر تکراری نجات یابد و بتواند به زبان نسل جدید معنا تولید کند.
جمعبندی:
رخداد اخیر یک هشدار جدی است: تا زمانی که تصویر ما از حضرت زهرا (س) سطحی، روایی و تقلیلیافته باشد، تحریف، بیاحترامی و سوءبرداشت تکرار خواهد شد. راه عبور از این چرخه، بازگشت به چهره معرفتی، اجتماعی و تمدنی فاطمه (س) است؛ چهرهای که اگر فهمیده شود، میتواند بنیانی برای بازسازی اخلاق سیاسی، عدالت اجتماعی و معنویت مسئولانه در جامعه امروز ایران باشد.
انتهای پیام/


