لبنان و مذاکره با اشغالگر؛ رؤیای خام یا واقعگرایی سیاسی؟
به گزارش خبرگزاری آنا؛ «جوزف عون» رئیسجمهور لبنان، در تازهترین موضعگیری خود خواستار مذاکره با رژیم صهیونیستی بر سر حل مسائل باقیمانده (احتمالاً منظور وی خلع سلاح مقاومت است) و حرکت بهسوی همافزایی بیروت و تلآویو شده است. این موضعگیری در حالی بیان میشود که رژیم صهیونیستی دو روز قبل از این اظهارات، برخلاف تعهدات صریح خود در توافق آتشبس لبنان، مناطقی از جنوب این کشور را بمباران کرد. این اقدام تجاوزکارانه منجر به نارضایتی شدید عون و مقامات دولت لبنان شده است. بهراستی ایدئالگرایی شکلگرفته در ذهن برخی مقامات لبنانی ریشه در چه واقعیتی دارد؟! آیا آنها ماهیت بحران زیست، موجودیت نامشروع و کارکرد تجاوزکارانه رژیم اشغالگر قدس را هنوز نشناختهاند یا در مقابل این شناخت قطعی و درونی دست به مقاومت میزنند؟!
در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است نسبت به آنها آگاه شویم:
سیاست داخلی لبنان همواره تحت تأثیر تضاد عمیقی قرار داشته است؛ تضادی که ریشه در ضرورتهای عملی برای حفظ ثبات و بقای ساختار شکننده دولت بیروت دارد و در مقابل اصول بنیادین مقاومت و عدم سازش با اسرائیل قرار میگیرد. این تنش دائمی، بهویژه در برهههای حساس ژئوپلیتیکی، سیاست خارجی و داخلی لبنان را در مسیری پر از ابهام و تناقض قرار میدهد.
واقعیات گذشته و جاری و حتی آیندهپژوهیهای صورت گرفته در بیروت نشان میدهد که رژیم صهیونیستی هیچگاه مسیر اشغالگری و توحش خود را نسبت به موجودیت و حاکمیت لبنان متوقف نخواهد کرد. موضع اخیر عون مبنی بر لزوم مذاکره با اسرائیل برای حل مشکلات موجود، در تضاد آشکار با اقدامات اخیر تلآویو در بمباران مناطق جنوبی لبنان قرار دارد. این تناقض، سؤالی حیاتی و وجودی را پیش روی رهبران لبنان مطرح میکند: آیا میتوان با نادیده گرفتن ماهیت بنیادین رژیم صهیونیستی، که بر مبنای اشغالگری، نقض مداوم قطعنامههای بینالمللی و خشونت نظامی بنا شده است، یک استراتژی حکمرانی پایدار و موردپذیرش عمومی ترسیم کرد؟
صورتمسئله مشخص است: اساساً لبنان یا هر کشور دیگری در منطقه، قدرت ایجاد تغییر ماهوی و بنیادین معادلات و زیرساختهای حکمرانی اشغالگرایانه و توسعهطلبانه تثبیتشده در اراضی اشغالی را ندارد. رژیم نامشروع اسرائیل، در چارچوب تحریفهای تاریخی و اقدامات عملی خود در منطقه، موجودیتی را شکل داده که همواره بقای خود را از طریق درگیری، تحکیم اشغالگری و گسترش نظامی تعریف کرده است. عملکرد اسرائیل در جنوب لبنان، بهویژه بمبارانهای مکرر و مداوم، بهعنوان شاهدی عینی بر این مدعاست. این اقدامات، که اغلب بدون ارائه بهانههای حقوقی بینالمللی قانعکننده صورت میگیرد (و یا با بهانههایی که از منظر حقوق بینالملل مشروعیت ندارند)، نشان میدهد که «حسن نیت»، «سازشپذیری» یا «توافقهای شفاهی» در معادله با تلآویو فاقد ارزش عملی هستند.
از منظر نظریه روابط بینالملل، اسرائیل اغلب بر اساس دکترین امنیت پیشگیرانه (Preemptive Security Doctrine) عمل میکند که در عمل به معنای استفاده از نیروی برتر برای حذف تهدیدات بالقوه است. این دکترین، که مبتنی بر تحلیلهای امنیتی داخلی اسرائیل است، بهندرت شامل ملاحظات حقوقی حاکمیت ملی لبنان میشود! آیا جوزف عون این قاعده کلان و ملموس را (که حتی استراتژیستهای غربی و صهیونیستی نسبت به آن اذعان دارند) درک نمیکند؟!
انتهای پیام/


