در گفت‌وگو با سفیر اسبق ایران در کاراکاس بررسی شد

تراژدی نوبل و قمار باخته ترامپ بر سر ونزوئلا

تراژدی نوبل و قمار باخته ترامپ بر سر ونزوئلا
از کودتای نافرجام ۲۰۰۱ تا سوءقصدهای پهپادی و تحریم‌های اقتصادی، غرب به‌ویژه آمریکا سال‌هاست در تلاش برای تضعیف دولت بولیواری ونزوئلا است. اما آخرین برگ این بازی، یعنی اعطای جایزه صلح نوبل به یکی از چهره‌های تندرو اپوزیسیون، بیش از آن‌که مهر تأییدی بر صلح باشد، یادآور تراژدی دخالت‌های شکست‌خورده واشینگتن در حیاط خلوت خود است.

خبرگزاری آنا- علی رحمانی: تقریباً به جرئت می‌توان گفت در میان متفکران معاصر مغرب زمین «امانوئل والرشتاین» یکی از معدود افراد انگشت‌شماری است که با ارائه نظریه نظام جهانی به افشاگری تلاش‌های غرب و در رأس آن آمریکا برای تعریف هویت کشور‌های در حال توسعه با استمداد از رابطه موسوم به «مرکز-پیرامون» پرداخت. باید گفت این نظریه با وجود گذشت بیش از سه دهه از طرح آن در عرصه علمی و دانشگاهی هنوز هم می‌تواند راه‌گشای گره کور بسیاری از تحلیل‌های جدید در مورد نسبت بین سرمایه‌داری نولیبرال آمریکایی با کشور‌های مستقل جهان باشد؛ زیرا با وجود سپری شدن دوران استعمار کهن در سراسر جهان، نگاه ایالات متحده آمریکا به برخی کشور‌ها نظیر ونزوئلای کنونی از نوع اربابی به همراه نوعی نگاه تحقیرآمیز و قیم‌مآبانه است. بی‌گمان بهترین مصداق چنین نگاه واپسگرایانه‌ای را می‌توان در تنش‌های اخیر بین دولت «دونالد ترامپ» سکان‌دار جمهوری‌خواه کاخ سفید با «نیکولاس مادورو» رئیس جمهور کنونی ونزوئلا یافت؛ مسئله‌ای که با اهدای غرض‌ورزانه جایزه صلح نوبل به «ماریا کورینا ماچادو» یکی از رهبران اپوریسیون این کشور و تلاش مذبوحانه آمریکا برای دخالت در امور داخلی کاراکاس به بهانه‌های واهی رنگی تند و تیز به خود گرفت. به همین مناسبت، خبرنگار آنا ضمن گفت‌و‌گو با «حجت‌الله سلطانی» سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در کاراکاس، به واکاوی ابعاد بیشتری از معمای این روز‌های ونزوئلا می‌پردازد.

آنا: آیا اعطای جایزه صلح نوبل به رهبر اپوزیسیون ونزوئلا دارای سویه‌ها و ریشه‌های سیاسی است و اتخاذ این تصمیم چگونه می‌تواند بر آینده سیاسی این کشور آمریکای لاتین اثرگذار باشد؟

سلطانی در پاسخ به این سوال گفت: اگر نگاهی مختصر به فهرست برندگان جایزه صلح نوبل بیاندازید؛ خواهید دید که اینها اکثراً با ملاحظات سیاسی انتخاب شده‌اند و بیشتر شامل چهره‌هایی هستند که به نوعی مخالف یا معارض دولت‌های مستقر در کشور‌های خود بوده‌اند؛ دولت‌هایی که تقریباً ویژگی مشترک همه آنها این بوده که در زمین غرب بازی نمی‌کردند و به دنبال این بوده‌اند که سیاست مستقل خود را تقویت کنند یا به عبارت ساده‌تر سرسپرده غرب نبوده‌اند. این مسئله مصادیق متعددی دارد و اعطای این جایزه به خانم ماریا کورینا ماچادو هم دقیقاً براساس همین ملاحظات صورت گرفت. در حالی که کسانی که با تحولات ونزوئلا آشنا هستند و اشراف بیشتری بر جزئیات دارند؛ می‌دانند که خانم ماریا کورینا ماچادو رهبر یک گروه اندک از عناصر اپوزیسیون و احزاب باقی مانده در ائتلاف اپوزیسیون است؛ زیرا ائتلاف بزرگ احزاب اپوزیسیون ونزوئلا بعداً به دلایل مختلفی از هم پاشید.

وی ادامه داد یکی از این دلایل این بود که افرادی مثل خانم ماچادو که تعداد اندکی هم طرفدار دارند؛ علاقمند به راه‌های خشونت‌آمیز و به نوعی مبارزه مسلحانه علیه دولت مستقر در ونزوئلا بودند و جریانات تند، افراطی و خشونت‌آمیزی را رهبری می‌کردند. قاعدتاً این تفکر و دیدگاه نه تنها از نگاه قاطبه مردم ونزوئلا (اعم از طرفداران و مخالفان دولت فعلی) مورد نکوهش قرار گرفت و از آن دوری شد؛ بلکه احزابی که با یکدیگر متحد بودند و هم قسم شده بودند تا برای ساقط کردن دولت مادورو با هم‌دیگر همکاری کنند دست رد به سینه خشونت‌طلبان زدند و در واقع خانم ماچادو به همراه عده‌ای از افراد تندرو که در کنارش بودند تنها ماند. 

سفیر اسبق ایران در کاراکاس افزود: اما این افراد اقلیت بسیار کوچکی در بین اپوزیسیون ونزوئلا هستند؛ بنابراین جای تعجب دارد که شما می‌بینید چنین فردی که در ادبیات گفتاری و نیز در کنش‌های رفتاری خودش و حزبش گرایشات خشونت‌آمیز دارد؛ برنده جایزه صلح نوبل شده است. این مسئله هیچ تردید و ابهامی باقی نمی‌گذارد که اعطای این گونه جوایز بیشتر بر ملاحظات سیاسی و منافع دنیای غرب استوار است تا کشور‌های مستقل یا ماهیت، نیت و رفتار و گفتار صلح‌طلبانه یک فرد، اما من تأثیر این مسئله بر آینده سیاسی ونزوئلا را خیلی ضعیف ارزیابی می‌کنم، چون همان‌طور که گفتم کسانی که بر مسائل ونزوئلا اشراف دارند می‌دانند که مردم ونزوئلا بسیار صلح‌طلب و صلح‌دوست هستند و برای آنها چهره، رفتار و گفتار این خانم شناخته شده است و قاعدتاً با چنین بزک‌کردن‌هایی نمی‌توانند مردم را فریب بدهند، زیرا ماهیت ایشان تغییر نکرده و تغییر نمی‌کند و مردم ونزوئلا این نکته را بهتر از ما یا هر کس دیگری می‌دانند؛ لذا این مسئله در جبهه داخلی ونزوئلا تأثیر بسیار ضعیفی خواهد داشت. چرا که این داستان بیشتر نوعی بستر‌سازی برای جایگاه دادن و ارزش دادن به این خانم و همفکران وی است که جز معدود گروه‌هایی هستند که سرسختانه به دنبال سرنگونی دولت از هر طریق ممکن می‌گردند.

آنا: حمایت غرب و دولت ترامپ از اپوزیسیون ونزوئلا چه خط سیری را دنبال می‌کند و آیا می‌تواند از طرقی نظیر انقلاب مخملی یا کودتای سیاسی، مخالفان دولت آقای مادورو را به قدرت برساند؟

سلطانی در پاسخ به این سوال گفت: ببینید، ونزوئلا یک کشور دموکراتیک است که مرتب انتخابات در آن برگزار می‌شود و آخرین دور انتخابات آن هم چند ماه قبل برگزار شد که شامل انتخابات مجلس، استانداران و شهرداران بود. از دیگر انتخابات‌های موجود در این کشور، انتخابات ریاست جمهوری است. انتخابات جایی است که مردم نظر واقعی و نیت و درخواست خودشان را به صورت مستقیم ارائه می‌کنند. در واقع، انتخابات مسیری است که مردم به وسیله آن با حاکمیت و قدرت حرف می‌زنند و اگر خواسته‌ای دارند به صورت کاملاً مسالمت‌آمیز و دموکراتیک طرح می‌کنند و مردم ونزوئلا در تمام این انتخابات‌ها به گزینه صلح، زندگی مسالمت‌آمیز و دفاع از ارزش‌ها و منافع ملی ونزوئلا که گفتمان حاکم بر حزب حاکم بر این کشور است؛ رأی داده‌اند. 

سفیر اسبق کشورمان در کاراکاس، در تکمیل این مبحث افزود: قاعدتا حمایتی که غرب الان از خانم ماچودو انجام می‌دهد، قبلاً هم وجود داشته، زیرا برخی از سران اپوزیسیون ونزوئلا به آمریکا پناهنده شده‌اند و در آنجا مستقر شده و مرتباً در آنجا مشغول فعالیت هستند؛ به نحوی که روزنامه و رادیو تلویزیون در اختیار آنها است. اگر قرار بود تحت تأثیر این کودتای مخملی قرار بگیرند اصولا نباید در انتخابات به آقای مادورو و حزب ایشان رأی می‌دادند؛ باید به اپوزیسیون رأی می‌دادند، زیرا اپوزیسیون این کشور نیز به صورت آزادانه در انتخابات شرکت داشت. 

سلطانی در ادامه به مثالی اشاره کرد و گفت: در انتخابات پارلمانی چند ماه قبل یکی از کاندیدا‌های اپوزیسیون که رأی آورد و الان نماینده مجلس است، آقای «کاپریلت رادونسکی» است که چند دوره شهردار منطقه مهم باروتا در پایتخت، استاندار منطقه مرکزی پایتخت و حتی کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری بوده که از چهره‌های برجسته اپوزیسیون ونزوئلا است که در سال ۲۰۰۱ م و در زمان کودتای نظامی به سفارت کوبا هم حمله کرد. وی از افرادی است که با بالا برفتن از دیوار سفارت کوبا تلاش می‌کرد که نرده‌های سفارت را تخریب کند تا وارد سفارت شود. 

وی ادامه داد: ایشان و خانم ماچادو هم‌فکر، هم‌حزبی و به نوعی هم‌دوره بودند، اما آقای رادونسکی مسیر صلح‌آمیز را در پیش گرفت و با شرکت در انتخابات رأی هم آورد و الان نماینده مجلس این کشور است، اما احزاب تندرو در این انتخابات شرکت نکردند و قاعدتاً از مسیر دموکراتیک کنار گذاشته شدند. می‌خواهم بگویم که عرصه برای رقابت، بروز و ظهور اپوزیسیون و گفتمان مخالف دولت در ونزوئلا کاملاً فراهم است، اما چیزی را که مردم این کشور به آن رأی داده‌اند گفتمان حزب حاکم و دولت آقای مادورو است که شامل گفتمان انقلابی، زندگی مسالمت‌آمیز و صلح‌آمیز بوده، لذا اگر بخواهم یک جمع‌بندی بکنم باید بگویم غیر از یکسری تیتر‌سازی و بزرگنمایی‌هایی که سعی می‌کند افراد کوچک و کم‌طرفدار را بزرگ و مهم جلوه دهد اثر چندانی در تحولات سیاسی ونزوئلا نخواهد داشت.

آنا: آیا اساساً ترامپ به دنبال براندازی در ونزوئلا است و چقدر ممکن است که سیر تحولات به سمت حمله مستقیم و همه‌جانبه آمریکا به این کشور سوق پیدا کند؟

سلطانی در پاسخ به این سوال گفت: در این زمینه چند واقعیت را باید در نظر داشته باشیم یکی این که آمریکایی‌ها با سیاست‌های دولت انقلابی ونزوئلا از سال ۱۹۹۹ م همزمان با روی کار آمدن آقای چاوز قطعاً مخالف بودند و به همین دلیل به دنبال تضعیف و ساقط کردن دولت این کشور بودند؛ بنابراین این مسئله همواره به عنوان یک بدهی در روابط دو جانبه آمریکا و ونزوئلا بوده و این کشور به مثابه خاری در چشم ایالات متحده آمریکا آن هم در حیاط خلوت این کشور در آمریکای لاتین محسوب می‌شده است؛ زیرا با تشکیل اتحادیه‌ها و سازمان‌های منطقه‌ای به همراه تقویت احزاب سیاسی چپ و انقلابی در سایر کشور‌ها که منجر به روی کار آمدن دولت‌های انقلابی شده برای واشینگتن دردسر‌هایی ایجاد کرده است. به همین دلیل دولت آمریکا به کرات با اقدامات دولت ونزوئلا به مخالفت پرداخته است. 

سغیر اسبق کشورمان در ادامه به نکته دیگری اشاره کرد و گفت: بعد از روی کار آمدن آقای چاوز، دولت آمریکا فارغ از نوع گرایش سیاسی آن (دموکرات یا جمهوری‌خواه)، یکی از دستور کار‌های خود را ساقط کردن یا تضعیف دولت بولیواری ونزوئلا قرار داد. شما در موارد متعدد خروجی این دیدگاه و رفتار آمریکایی‌ها را می‌بینید که نمونه بارز آن کوتای نظامی سال ۲۰۰۱ م در ونزوئلا علیه آقای هوگو چاوز بود که این کودتا براساس اسناد و مدارکی بعداً توسط دولت ونزوئلا منتشر شد. اصلاً در سفارت آمریکا طراحی شد و زمانی که کودتاچیان کاخ ریاست جمهوری را تصرف کرده و دولت خودخوانده خود را تشکیل دادند. فقط دو سفیر در آن مراسم حضور داشتند که یکی سفیر آمریکا و دیگری سفیر اسپانیا بود؛ زیرا آن موقع دولت حاکم بر اسپانیا به شدت با آمریکا همخوانی و هم‌پیمانی داشت. 

به گفته سلطانی، بعد در سال ۲۰۰۳ م شاهد خرابکاری‌های نفتی در ونزوئلا هستیم که طی آن آمریکایی‌ها تلاش کردند با ایجاد قحطی مصنوعی و کمبود کالا در بازار مردم را علیه دولت بشورانند که البته این طرح هم شکست خورد. در مرحله بعد ما شاهد طراحی ترور بیولوژیک آقای چاوز بودیم؛ زیرا بالاخره یکی از بحث‌هایی که در آمریکای لاتین مطرح است؛ این است که هم آقای چاوز و یکی دیگر از رؤسای جمهور چپ منطقه که در یک برهه زمانی خاصی سرطان گرفتند طعمه و قربانی بیوتروریسم شدند. بعد از روی کار آمدن آقای مادورو به عنوان رئیس‌جمهور در ونزوئلا ایشان هم در چندین نوبت مورد سوء قصد‌های نافرجام قرار گرفت که یکی از آنها سوء‌قصد به وسیله پهباد در یک رژه نظامی بود که ناموفق بود و مورد دیگر تعیین یک جایزه ۵۰ میلیون دلاری برای دستگیری ایشان توسط دولت آمریکا بود. در نهایت ما شاهد صف‌آرایی اخیر آقای دونالد ترامپ در منطقه کارائیب به بهانه یکسری اتهامات واهی در رابطه با قاچاق مواد مخدر علیه دولت ونزوئلا هستیم. 

سلطانی در خصوص این که آیا حمله‌ای علیه ونزوئلا صورت می‌گیرد یا نه گفت: به هر حال دونالد ترامپ نشان داده که فردی کاملاً غیرقابل پیش‌بینی است، زیرا بسیاری از اقدامات و رفتار‌هایی که رؤسای جمهور قبلی آمریکا آنها را مغایر منافع ملی آمریکا و یا حتی مغایر با حقوق بین‌الملل می‌دانستند با کمال وقاحت و بی‌شرمی انجام داده و رفتارش در صحنه بین‌الملل نشان می‌دهد که کاملاً متکی بر یک جانبه‌گرایی و اعمال قوه قهریه برای رسیدن به اهداف خود است. طبق اخبار و مطالب منتشر شده استقرار چند ناو جنگی و زیردریایی هسته‌ای (که البته توسط یک پیمان منطقه‌ای ممنوع شده است و خود آمریکا هم به عنوان عضو شورای امنیت جزو حامیان و در واقع تضمین کنندگان اجرای این پیمان بوده است.) 

وی در تکمیل این بحث گفت: برای مقابله با کشور ونزوئلا که فاقد بمب و فعالیت اتمی است و تهدیدی برای فعالیت‌های آمریکا محسوب نمی‌شود چیزی غیر از اغراق‌نمایی و جنگ رسانه آمریکا علیه این کشور نیست. در کلام آخر باید گفت: بسیاری از کارشناسان معتقدند ترامپ با رفتار قلدرمآبانه‌ای که تا الان نشان داده ممکن است یک تعرض موردی و مقطعی به ونزوئلا داشته باشد.

آنا: در صورت به راه افتادن جنگ، واکنش متحدان قاره‌ای و فرا قاره‌ای ونزوئلا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سفیر اسبق ایران در کاراکاس، در پاسخ به این سوال گفت: احتمال بروز یک جنگ تمام عیار به شدت ضعیف ارزیابی می‌شود، چون نه فضای بین‌المللی برای چنین کاری فراهم است و نه کشور‌های منطقه با چنین اقدامی موافق هستند. به علاوه ادوات و تجهیزاتی که آمریکا در منطقه کارائیب مستقر کرده از نظر نظامی مستعد و قابل استفاده برای یک جنگ تمام عیار نیستند؛ بنابراین تنها ممکن است یک بمباران موردی و مقطعی در برخی نقاط صورت بگیرد که حتی همین مورد هم توسط اکثر کشور‌های منطقه محکوم شده و بیرون از قاره هم نه تنها کشور‌های دوست ونزوئلا مثل ایران، چین و روسیه مخالفت و اعلام موضع کرده‌اند؛ بلکه کشور‌هایی که حتی مراودات خاصی هم با ونزوئلا ندارند، اما به عنوان یک بازیگر مستقل در عرصه بین‌المللی که بقا و منافعشان در گرو ضوابط و مقرارات حقوق بین‌الملل نظیر احترام به حاکمیت کشورها، احترام به تمامیت ارضی و حق تعیین سرنوشت ملت‌ها است با این مسئله به مخالفت برخواسته‌اند، چون همه می‌دانند که اگر قرار باشد کشوری مثل ونزوئلا به دلیل قلدرمآبی یک کشور قدرتمند مثل آمریکا مورد حمله قرار بگیرد؛ قربانی بعدی می‌تواند هر کشور دیگری باشد؛ بنابراین در حال حاضر شکل‌گیری یک گرایش جهانی برای مخالفت با استفاده از زور برای حل مسائل بین‌المللی بین کشور‌ها و در این مورد خاص بین ونزوئلا و ایالات متحده آمریکا مشاهده می‌شود.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا