۲۴/ خرداد /۱۴۰۴

اهمیت پرداختن به تئاتر مستند و رباتیم

اهمیت پرداختن به تئاتر مستند و رباتیم
تئاتر مستند یکی از شاخه‌های تئاتر مدرن است که امروزه می‌توان آن را به مانند نوعی مبارزه اجتماعی برای بازآفرینی، شکل دادن و یادآوری تاریخ بر شمرد.

گروه فرهنگ خبرگزاری آنا ـ آنا علامی طراح، پژوهشگر، نویسنده، تحلیلگر: «ح. م یک پرتره» که در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران اجرا می‌شود، مکاشفه‌ای است تحلیلی و شاعرانه پیرامون زندگی، آثار، اندیشه‌ها و دغدغه‌های حسن مقدم. هنرمندی که با نگارش نمایشنامه‌ «جعفرخان از فرنگ آمده»، تأثیری گرانمایه بر تاریخ تئاتر ایران گذاشت.

نویسنده و کارگردان این تئاتر مستند، داوود زاهدی، با بینشی نوین، شکستن دیوار چهارم، برقراری ارتباط رو در رو به صورت روایت محور بر اساس کانسپت تئاتر مستندِ  ورباتیم و شیوه‌های بازنمایی مستندات واقعی برای آفرینش حقیقتی تامل برانگیز، شکل اجرایی متمایز و خلاقانه‌ای به اثر بخشیده است که اندیشه مخاطبان را به توجهی دقیق‌تر فرا می‌خوانَد. تمامی بازیگران و عوامل این اثر با هنرمندی و زحماتشان، خوش درخشیدند.

حسن مقدم، نمایشنامه نویس کمدی، اجتماعی و انتقادی، روزنامه نگار و دیپلمات ایرانی بود که در زمان حیات کوتاه بیست و هفت ساله‌ خویش، توانست در عرصه نمایشنامه نویسی زبانزد و سرآمد دوران خویش باشد. او نخستین روشنفکر بیمناک از غرب زدگی بود که متوجه عواقب و خطرات بزرگ اجتماعی حاصل از آن شد. حسن مقدم مقامی سیاسی در سفارت ایران در مصر داشت. تحصیلات عالیه‌اش در زمینه علوم اجتماعی-سیاسی در سوئیس انجام شده بود. یکی از شخصیت‌های سیاسی داخل کشور که توجه حسن مقدم را جلب کرده بود و در یادداشت‌های روزانه اش درباره او نوشته؛ محمد مصدق بود.

مقدم با نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ برگشته» به شهرت رسید. او در این نمایشنامه به موضوع تحجّر در اجتماع سنّتی و غرب زدگی ِجعفرِ فرنگ‌رفته در ایران می‌پردازد. این نمایش در هشتم فروردین ۱۳۰۰ در سالن گراند هتل تهران به روی صحنه رفت و به علت توجه به تعصبات عامه مردم و به سخره گرفتن متجددین، محبوبیت و شهرت زیادی پیدا کرد. اجرای این نمایشنامه در واقع نخستین تئاتر مدرن در ایران بود.

اهمیت پرداختن به تئاتر مستند و رباتیم با دیدگاه و رویکرد‌هایی نوین در جامعه امروزی

تئاتر مستند یکی از شاخه‌های تئاتر مدرن است که امروزه می‌توان آن را به مانند نوعی مبارزه اجتماعی برای بازآفرینی، شکل دادن و یادآوری تاریخ بر شمرد. تئاتر مستند در فرم بنیادینِ خود یعنی: «تئاتر و رباتیم» سرچشمه کشف حقیقت است که می‌تواند جریانات اجتماعی- سیاسی را بر گستره صحنه تیره و تار امروزی فرا خواند. تمایل به کشف حقیقت در ذات انسان آگاه، هنگام رویارویی با هجوم مضامینی دروغین که نام مستند را به یدک می‌کشند، حالت ذهنی تردید را در مخاطبان امروز بیدار کرده و منجر به کنکاش آن‌ها در پی حقیقت جوئی می‌شود.

از نظر زیبایی شناختی نیز، تئاتر مستند می‌تواند احساسات مخاطب را درگیر کند. تئاتر ورباتیم، به تئاتر واژه به واژه و لفظ به لفظ نیز مشهور است و به طور گسترده یا منحصر بفرد از محتوای تصویری-صوتیِ ضبط شده و فیلم‌های واقعی، شخصیت‌ها و رویداد‌ها استفاده کرده و به آن هویتی دراماتیک می‌بخشد. تئاتر مستند- ورباتیم همچنان که از جامعه تأثیر می‌پذیرد، قادر است که بر جامعه نیز تأثیرگذار باشد.

کارگردان با توجه به موضوعِ منتخب خود در نمایشنامه اش، همواره این کارکردِ اجتماعیِ تئاتر مستند را برای ایجاد تأثیر کُنشگر بر مخاطب و ایجاد تفکر فعال جهت تغییر اجتماعی را در نظر دارد. ساختار ورباتیم ازتکنولوژی، متن و بازیگر تشکیل شده است، ارتباط میان این سه گزینه، جایگاه و اهمیت میزانسن در فرآیند آفرینش اجرای ورباتیم و مخصوصاً هدایت بازیگران توسط کارگردان را روشن می‌سازد.

شکل گیری و بررسی دقیق میزانسن همراه با هدایت بازیگران توسط کارگردان (آقای زاهدی) در تئاتر مستند ح. م یک پرتره، به نحو احسن انجام شد. امروزه با گسترش شبکه‌های اجتماعی و عدم تمایل برخی افراد به مطالعاتِ مستندات تاریخی و یا نداشتن انگیزه و دقت لازم جهت تورق کتاب و مقالات، بی ذوقی برای شرکت در سمینار‌هایی با موضوعات مستند تاثیرگذار در تاریخ، فرهنگ و هنر ایران یا حتی شنیدن پادکست‌های مربوطه، نیاز مبرم به پرداختن تئاتر مستند آن هم با شیوه‌ای به روز و شگرد‌هایی خلاقانه که بتواند با شاکله‌ای تماشایی، مقبول و هوشمندانه مخاطبان را به سمت صحنه جذب کند و محتوای خود را در اذهان ماندگار سازد، برای جامعه علمی-پژوهشی و فرهنگی-هنری احساس می‌شود.

استفاده از ویدئو آرت و تکنیک چرخش ذهنی (mental rotation)، ترکیبی شایسته و به موقع در تئاتر مستند ح. م یک پرتره

در تکنیک چرخش ذهنی (mental rotation)، ذهن، اجسام را به حرکت دورانی درمی آورد تا به ما در تفهیم این که آنها در چه شکل و حالتی هستند و در کدام موقعیت (پلان، نمای رو‌به‌رو یا نمای چپ و راست) قرار دارند کمک کند. چرخش ذهنی یک کارکرد شناختی بوده و در این تئاتر مستند به کمک ویدئو آرت، شکیل و نوآورانه، جلوه گر شد. این روش تماشاگران را قادر می‌سازد تا دریابند که میز، تخت، حسن مقدم (با هنرمندی احمد افشاری) در چه فرمی قرار دارند و از کدام وَجهِ دو بعدی یا سه بعدی تغییر می‌یابند و به کمک ویدئو آرت بر پرده تصاویر نمایان می‌شوند.

مراحل شناختی مجزایی در ذهن تماشاگران حاصل می‌شود که جالب و حائز اهمیت است. تماشاگران همزمان هم حسن مقدم را بر روی تخت به صورت نیم رخ و پوزیشن‌های مختلف خوابیدن و خم شدن بر میز کنار تختش می‌بینند و هم تصاویر دو بعدی و سه بعدی از نوشته‌ها، عکس‌های مستند واقعی، حضور متحرک و زنده حسن مقدم (آقای افشاری) به صورت سایه بر پرده تصویر در مقیاسی کوچک‌تر از ابعاد واقعی یک انسان و نهایتاً سی تی اسکن ریه را مشـاهده می‌کنند که اغلب آهسته در چند محور چرخانده می‌شوند. این خلاقیتِ صورت گرفته در «ح. م یک پرتره»، دقت و سـرعت ذهـن تمـاشاگران را درگـیر می‌کند تا بتوانند مقایسه و تطبیق بین زوایای مختلف تصاویر، اجسام و کاراکتر روی صحنه و تحرک و چرخش آنها را بر پرده تصویر به صورت پلان و نما از جهات مختلف بررسی کنند. در ابتدای نمایش، سرفه‌ی خونین ناشی از بیماری سل حسن مقدم بر روی کاغذ و میز کنار تختش را ناظریم و همزمان پاشیدن خون بر پرده تصویر را می‌بینیم. این نوآوری بسیار هماهنگ صورت گرفته و شایان تماشا و تامل برانگیز است.

توجه به بخشی از مباحث تحلیل اجرایی و ماتریالیسم فرهنگی در تئاتر مستند ح. م یک پرتره 

روش تحلیل اجرایی به شیوه‌هایی می‌پردازد که افراد به وسیله آن می‌توانند به کُنش‌های آزادی دست بزنند که خـود خالق آن هستند و به افراد فرصت‌هایی می‌دهد تا از راه آن بتوانند محدودیت‌های اجتماعی و اقتصادی-سیاسی ِ عصر خویش را که در آن گـرفتار شده‌اند، به چــالش افکـنند. کنش‌های گفتاری ، قدرتی پسابیانی دارند که آن را «نیروی اجراگری» می‌نامیم. زیرا این نوع بیان مستلزم اجرای یک کنش است. ما در تئاتر مستند ح. م یک پرتره، کنش‌های گفتاری را نظاره گریم که شامل انواع شرط، قول و قسم هستند. برای مثال دیالوگ‌هایی که میان حسن مقدم و دوستِ ادیب، شاعر مبارز و آزادیخواهش: ابوالقاسم لاهوتی (با هنرمندی رامتین روزبهان) در جریان است. 

لاهوتی گرچه گرایش سیاسی متفاوت برای مبارزه دارد، اما عباراتی همچون شرط می‌بندم یا قول می‌دهم را از او هنگام جلب نظر و موافقت حسن مقدم برای انقلاب در راستای نجات مردم ایران از گرفتاری‌های زمانه خویش، همراه با اشاراتش بر روی نقشه اصیل ایران شاهدیم. مقدم اذعان دارد انقلاب منجر به ریخته شدن خون مردم می‌شود و لاهوتی در پاسخ دلیل می‌آورد که به هر حال رسیدن به آزادی بهائی دارد.

در این نمایش تحقیق و تحلیل درستی از حسن مقدم توسط کارگردان صورت گرفته که هم احمد افشاری (بازیگر نقش حسن مقدم) با آن عجین گشته و هم اکثر مخاطبان نیز می‌توانند در سالن نمایش، احساس تعلق به ویژگی‌های خاص و دغدغه‌های این کاراکتر داشته باشند.

این امر می‌تواند سبب شود که ما تماشاگران نیز با توجه به معضلات، نیاز‌ها و مقتضیات جامعه امروزی خود، تا حدی به رنگ آن کاراکتر درآییم. ماتریالیسم فرهنگی  در حوزه تئاتر و جامعه شهری معاصر، این نکته را به ما گوشزد می‌کند: نباید نگاهمان را فقط به برخی تئاتر‌های کلیشه‌ای ِ امروزی محدود کنیم، بلکه باید گستره دید خود به انواع شکل‌ها، متون تئاتری و حضور خودمان در تئاتر را به عنوان تماشاگر تعمیم دهیم. داوود زاهدی (نویسنده و کارگردان ح. م یک پرتره) در زمینه مطالعات و تحقیقات خود جهت خلق اثرشان به تحلیل ماتریالیسم فرهنگی تئاتر در شهر نیز پرداخته‌اند.

وی به این نکته اشراف داشته‌: روشی که تماشاگران، نمایش را تجربه و تفـسیر می‌کنند، نباید صرفا به واسطه‌ آنچه روی صحنه اتفاق می‌افتد صورت گیرد. بلکه توجه و آنالیز مسائل ذیل نیز مهم است:

۱- نحوه قرارگیری تماشاگران در سالن نمایش (سالن استاد انتظامی انتخابی مناسب از لحاظ ردیف‌های صندلی، ابعاد و فرم سالن و فاصله تماشاگر با پرده تصویر در راستای بهتر محقق شدن فرم اجرای روایتی مستند و شکستن دیوار چهارم است).

۲- توجه به فضا‌های مُنضم به خانه هنرمندان (برای مثال مجموعه فرهنگی-هنری تماشاخانه و پارک ایرانشهر) و منطقه شهری پویا و زنده که خانه هنرمندان در آن قرار گرفته است.

۳-توجه به این امر که مکان انتخابی (خانه هنرمندان) متضمن چه معنا‌هایی است و آیا حس مکان و داشتن تعلق خاطر به فضا و مکان به مخاطــبان تئـاتر مـستندش القا می‌شود؟

۴- مناسبات اجتماعی-اقتصادی-فرهنگی و الگوی جامعه شناختی حاکم بر فضای خانه هنرمندان را به خوبی سنجیده است.

۵- توجه به بیشترین افراد حاضر در این مکان داشته که از کدام اقشار جامعه شهری تشکیل می‌شوند. (اقشار علمی - فرهنگی و هنری، مخاطبین خاص جهت شرکت در رویدادها، نشست‌ها و جلسات تا حضور در دوره‌های آموزشی، گالری‌های نقاشی، کتاب فروشی و سالن‌های نمایش داخلِ خانه هنرمندان، همواره نقش پررنگ و هویت بخش را در این مکان دارند). این موارد نکات حائز اهمیتی در پرداختن به تئاتر مستندی وزین همچون ح. م یک پرتره، در شهر است که کارگردان اثر، با ذکاوت آن‌ها را مد نظر قرار داد است.

غروب قاهره یا غروب ایران ؟!

میزانسنی دلپذیر و ماهرانه توسط خالق ِ اثر (داوود زاهدی) شکل گرفته که پیش گفتار موفقی برای بخش پایانی مستند قلمداد می‌شود. این صحنه شایان تامل و توجه است: لحظاتی که حسن مقدم و یار وفادارش (با هنرمندی سارا فردوسی) به سـمت تماشاگران بر کف سالن نشسته و نظاره گر غروب آفتاب قاهره‌اند. نورپردازی به گـونه‌ای طراحی شده که در آغاز دیالوگ ها، چهره و پیکر ما تماشاگران میزبان غروبی، زرد و نارنجـی می‌شود. نکته حائز اهمیت همینجاست: نور غروب ِ آفـتابِ قاهره از سـمت ما تماشاگران که در ســالن استاد انتظامی و در ایرانیم پدیدار می‌شود. نور غروب حین دیالوگی که بینشان جاریست ادامه دارد و اشاره به جملاتی مانند: غروب قاهره چه زیباست وغروب ایران هم اینقدر زیباست؟! دارند. حسن مقدم در پاسخ به یار، ابیاتی از غزل حافظ را همراه با نگاهش به سمت تماشاگران برایش سَر می‌دهد، نگاهی که دلگیری غروب بر آن نقش بسته:

بُتی دارم که گِردِ گُل، زِ سنبـل سایه بان دارد / بهارِ عارضش خطّی به خونِ ارغوان دارد

غبارِ خط بپوشانید خورشیدِ رُخَش یا رب /بقای جاودانش دِه که حُسنِ جاودان دارد

چو عاشق می‌شدم گفتم که بُردم گوهرِ مقصود / ندانستم که این دریا چه موجِ خون فشان دارد!

حسن مقدم (احمد افشاری) اذعان دارد معنای غزلی که برای یار خوانده یعنی: دوستت دارم. می‌توان این گونه پنداشت که با توجه به معنی این غزل از حافظ و تاکید بر سه بیت آن، ایهامی در گفتنِ دوستت دارم ِحسن مقدم، نهفته است. گرچه رو به سمت یار دارد، اما نگاه و سخنش با ما و ایران است. کارگردان با این تدابیر شاعرانه، نمادین و رمزآلود که در فضاسازی صحنه‌ غروب نهفته، در واقع احساسات عمیق و عاشقانه‌ حسن مقدم به ایران را یادآور می‌شود. بیت اول در وصف زیبایی و جذابیت معشوق است. در اینجا معشوق می‌تواند ایران باشد که حسن مقدم ردی از خون ارغوانی را بر پیکره‌ ایران گوشزد می‌کند.

همان گونه که در ابتدای نمایش رد خون ِحاصل از سـرفه‌های او بر صفحه‌ای از تاریخ، همان یادداشت هایش، بر پرده تصویر، مقابل چشمانمان نقش بست. در بیت دوم می‌توان پنداشت آرزوی جاودانگیِ ایران را دارد و با بیان بیت سوم غزل، بُهت و افسوسش نمایان می‌شود. او اشاره به تلخی جدایی از عشق یا همان ایران را دارد، زیرا نمی‌دانست گام برداشتن در مسیر اهدافش، به جز شور و شوق، شامل سختی‌ها و برخی خطرات می‌شود. واپسین نور‌های غروب، ما تماشاگران را در آغوش می‌گیرند، زیرا غروب آفتاب، تنهایی در ظلماتی گنگ و آینده‌ای نامعلوم را خوب می‌فهمد! غبار غم با حسرت و لبخند بر نگاه و لبان حسن مقدم نقش بسته!.

حال، اندیشه و سوالی ذهن مخاطب را درگیر می‌کند: غـروب قاهره را می‌بینیم  یا غروب ایران را احساس می‌کنیم؟ گوئی حسن مقدم هنوز دغدغه‌ ایران را دارد. خواه این دغدغه، دوری او از وطن و دلتنگی اش باشد، خواه پیامد‌های آینده‌ وطن. شاید نگران است که نقش مهمش در برهه‌ای از تاریخ، در راستای اصلاحات فرهنگی و اجتماعی- سیاسی ایران، در خاطر مردمان این وطن مانده یا خیر؟!

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب