ای قدس قسم به عشق! خواهیم آمد!

به گزارش خبرنگار آنا، ابوالفضل فیروزی متخلِّص به «نینوا» دکتری «عرفان و تصوف» مدرس دانشگاه و استاد دروس گروه اخلاق و معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی (ره) به مناسبت روز قدس چند قطعه شعر در قالبهای رباعی، مثنوی و نو سروده است که به شرح زیر تقدیم مخاطبان خبرگزاری آنا میشود.
رباعیها
«سحرنزدیکست»
با اینکه زمین تنگ و جهان تاریکست
ره سخت و مسیر عاشقی باریکست
در چشم تو پرچم فلسطین پیداست
یعنی به امید حق سحر نزدیک است!
«عشق سرخ»
ای قدس! قسم به عشق! خواهیم آمد
از کوفه و از دمشق خواهیم آمد
با رایت آفتاب، با فتح قریب
بر مرکب سرخ عشق خواهیم آمد
«قٰاصِمالْکَفَرَه»
ای قدس! تویی نگین انگشتر ما
بر دست جدا ز پیکر اطهر ما
از خاک تو رد کفر گم خواهد شد
با دست بلند قاصم رهبر ما
«آزادی قدس»
زودا بشود که قدس آزاد شود
بنیاد فساد و فقر بر باد شود
سوگند به صبح، چون علم افروزد.
عالم به ظهور عشق، آباد شود
مثنوی سلامنامهٔ «سرزمین مظلوم»
سلام ما به هرکس باحسین است
دلش گریان و ذکرش یاحسین است
شبش روشن به نورمهر زهراست
همه روزش چو عاشورا به هیجاست
سلام ما به آنانیکه اکنون
به پیکارند با فرعون و قارون
به آنانیکه قرنی درستیزند
به جنگی نابرابر ناگریزند
برآنانیکه اندر صور و صیدا
نوار غزّه و صحرای سینا
شب و روزند در پیکار و ایثار
نه آرامش بدانند و نه هنجار
به مردان سلحشور فلسطین
زنان و کودکان دیریاسین
به آنانیکه بی آب وغذایند
ولیکن بر قضای حق رضایند
به بیماران بی دارو ودکتر
که نان وآبشان گردیده آجر
خداوندا به حق آه مظلوم
بحق کودکان پاک مصدوم
بهخاک کربلای غزّه سوگند
بهخون کودکان خسته دربند
به آن کودک که دستش را بریدند
سرش را بر سر نیزه کشیدند
گلویش پاره شد مانند اصغر
تنش شد قطعه قطعه همچو اکبر
بحق غنچههای مرز غَزّه
که گردیدند مُثله مثل حمزه
بحق کودکان زخم بیداد
به درد کودکان آه وفریاد
بحق کودکان بیکس وکار
بحق نوگلان خسته از خار
بحق کودکان خفته درخون
بهآن پیران که خسته گشته از جون
بحق کودکان سر بریده
میان خاک وخونها آرمیده
به آن کودک که در شام و فلسطین
به بمب فسفری گردید آجین
به آن طفلی که در آتش پریده
به ترکش چانه وحلقش دریده
بحق لالههای پرپر ما
بحق اشکسرخ مادر ما
خداوندا بحق آنچه گفتیم
بحق دُرّ هر اشکی که سُفتیم
درآور ریشهٔ صهیون غدّار
رژیم کفر کفتاران خونخوار
بکن نابود این ملعون سفّاک
«نتانیاهوی» خونخوار ضحّاک
بحق مهدی صاحبزمانت
بحق عاشقان بینشانت
به داد ما رسان «مهدی موعود»
همین الان همین حالا همین زود
شعر نو «طوفانالاقصی»
فلسطین!
سرزمین نور وآب وآتش وفریاد!
خطهٔ خون
کشور شیران
که دیری هست
جولانگاه سگهای سیاه وحشی ولگرد
خونخوران اسرائیلی کفتاروش گردیده و
هرکوی ودشت ودرّههای زیت وانجیرت
زغوغای شغالان میزند اشغال
کنون
بشنو!
طنین غرش شیران در بندت
زجا برخیز!
بزودی میرسد
خیل عظیم پاسدارانت
چنانکه میجهد
هرسو
بههر سوراخ
چنان موشان صحرایی
که دزدانه تو را دیریست
ملک طلق خود دانند
این دزدان صحرایی
قسم بر طور وزیت وکوه انجیرت
قسم برلالههای سرخ دیرینت
قسم برنخلهای بیسر صحرای سینایت
به آن نو باوگان خفته درخونت
به طفلانی که شد گهواره هاشان
گور
قسم بر نوعروسانت
که در شام سیاه بخت خود
درحجلههاشان
رقص خون کردند
وارونه
قسم بر رنج پیرانت!
که عمری را به اشک وآه سرکردند
بی مویه
سلام و صد سلامت باد!
که فردا میرسد
خیل سپاه قدس
از هرسو
چنانکه حلقه انگشتری گیرد نگینش را
به تسخیرآورد
بیت المقدّس را
بهارانت چه نزدیکست
چنانکه عطر روح انگیز فتح باغهای زیت وانجیرت
مشام جان ما را مینوازد
سخت
دماغ تیز یاران سلحشورت
دورادور
میبویند عطر مسجدالاقصی
شمیم موسی وعیسی
وعطرپاک گلهای محمّد را
زمستانت به فرجام آمده
برخیز!
طلوع دولت عشق تو نزدیکست
بزودی میدمد
خورشید فتح وصبح پیروزیت
وآنروزت چه نزدیکست
ومن آنروز را
باچشم میبینم
میان موج خون پاک
کودکان غزّه وجبالیا
اکنون
چنان سیلی دمان
بنیاد کاخ غاصبان را
سخت برچیند
قسم بر طورسینینت
قسم بر طین والزّیتونت
طلوع صبح پیروزیت
نزدیکست!
شعر نو «اذاجاءنصرالله»
فلسطین
همچنان مظلوم
نوارغزّه
غرق خون
مقاوم ایستاده درمصاف باد
ولبنان
در میان موجهای آتش وخون
میکند فریاد
از بیداد
و دنیای سیاست
همچنان ساکت
بیترحم
بی غم و آزرم
نظاره میکند
عمق جنایت را
توگویی کرده
عادت
با جنایت
کرده خو
با ظلمت و گند خیانت!
اگرچه گه
صدای اعتراضیچند
میخیزد.
اما میشود گم
درمیان این هیاهوها
خدایا!
تا به کی
این روزگار نابسامانی؟!
رسیده کارد
اینک استخوانها را!
اگرچه
دور ظلم
ودورهٔ بیداد
نزدیک است
فرجامش
وپایان شب تاریک
واین کژ راههٔ باریک
درپیش است
و رجعت میکند
در مرکب خورشید
نصرالله ویارانش
ومیگردد محقق
آیهٔ قرآن؛
«اذا جاء
نصرالله»
وآن «فتح المبین حق»
سرخواهد زد
واز این تل خاکستر
درخت تین والزّیتون
سیب سرخ لبنان
سرخین وسبزتر ازپیش!
میروید
زخون پاک مظلومان آن سامان
وچون سیلی کند ویران
این بنیاد نامیمون
این دجّاله صهیون
این پتیارهٔ جلّاد
وخون پاک سیّد موسوی
فتحی شقاقی
سید نصرالله
اسماعیل هنئیه
و یحیی سنوار
و... هزاران شاهد دیگر
وطفلانی که در گهوارههای گور خوابیدند
میجوشد
وطالع میشود
خورشید پیروزی
ز بام طور سینایش
ودیگربار
میان شاخههای تین و زیتونش
فروزانتر کشد سر
شعلهٔ توحیدی
«انّی اناالله»
ومیخیزد
هزاران اژدها از چوب سنوارش
که میبلعند!
تمام مارهای سحر وافسون
یهودا ساحر صهیونی غدّارهٔ خونخوار
و خون پاک مظلومان
بشارت میدهد
برما.
همان فتح الفتوح آیت «انّا فتحنا» را
وآزادی قدس
آن خطهٔ «والتّین والزّیتون»
و کوه طو سینا را
انتهای پیام/