دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
01 تير 1395 - 16:56
هادی فردوسی*

عشق، دانشگاه آزاد من است

هادی فردوسی سروستانی شاعر بلند آوازه دیار ولایتمدار، بصیر و ادب پرور شهرستان سروستان شب گذشته همراه با جمعی از شعرای کشورمان با رهبر معظم انقلاب دیدار کرد.
کد خبر : 95844

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا از سروستان، در این تصویر هادی فردوسی در حال نشان دادن اشعار خویش به رهبر انقلاب اسلامی است که در کتاب فارسی یکی از پایه‌های مقطع ابتدایی چاپ شده است.


این شاعر جوان بسیجی و ممتاز کشوری چند بار اشعار خود را در حضور مقام معظم رهبری قرائت کرده و از طرف معظم له مورد تفقّد قرار گرفته است. این شاعر نامی به واقع جا پای بزرگان فرهنگ و ادب این سرزمین کهن گذاشته و سروده‌های او بوی طراوت و شادابی می‌دهد.


در طول این سال‌ها، وی در جشنواره‌های مختلف شعر و ادب شرکت و چندین مقام ممتاز کسب کرده است. این شاعر جوان در سال‌های گذشته قطعه شعری از سروده‌های خود را به مناسبت نکوداشت ربع قرن تلاش و بالندگی دانشگاه آزاد اسلامی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد سروستان به زیبایی هر چه تمام‌تر به اجرا درآورد که در زیر می‌آید.


سروده هادی فردوسی شاعر جوان و ممتاز کشوری در مراسم نکوداشت ربع قرن تلاش و بالندگی دانشگاه آزاد اسلامی در واحد سروستان







































































































با هنر، دل آسمانی می‌شود



شهرت دانش جهانی می‌شود



تازگی می‌بارد از اندیشه‌ها



ابر می‌گرید به یاد ریشه‌ها



با هنر در شب ببین خورشید را



در صدف تکثیر مروارید را



علم در رقص جنون دف می‌زند



آبی دریای غم کف می‌زند



ای جماعت اسب خود را زین کنید



قصه های تلخ را شیرین کنید



می‌شود در چشم شب، فانوس بود



در نگاه قطره، اقیانوس بود



با حضور علم، دلها تنگ نیست



پاسخ آیینه هرگز سنگ نیست



در سکوت امروز فریاد آمده است



قرن دانشگاه آزاد آمده است



ای زلال نور، دانشگاه عشق



در دل تاریکی شب، ماه عشق



با تو استقلال و آزادی رسید



ناگهان در اوج غم شادی رسید



نام سبزت علم را تفسیر کرد



خواب‌های مرده را تعبیر کرد



قصد تو قصدی دروغ و ساده نیست



طرح‌هایت پیش پا افتاده نیست



پیشرفت علم از اهداف توست



سادگی در خاطر شفاف توست



فصل، فصل انتشار دانش است



سهم غوغای زمین، آرامش است



سفره‌های علم، بوی نان گرفت



قرن نادانی دگر، پایان گرفت



شهر من، ای شهر سروستان و گل



ای سراپایت پر از باران و گل



در نگاهت خار، همچون لاله است



قدمتت بسیار و چندین ساله است



با تو شب‌های سیاهی مرده‌اند



نخل‌های تشنه، باران خورده‌اند



عشق، دانشگاه آزاد تو است



رویش اندیشه در یاد تو است



آسمان هستی و او خورشید توست



خاک پاکش مهری از تأیید توست



مهر دانشگاه تو در سینه است



بهتر از یک آسمان گنجینه است



عشق استاد است و حق الگوی توست



علم و عرفان، طرح دانشجوی توست



از ازل دنیا، تمنایم نبود



بوی نان در مثنوی‌هایم نبود



تا ابد این شعر، در یاد من است



عشق، دانشگاه آزاد من است




انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب