شکاف در روابط چین و آمریکا ترسناک است/ روسیه و چین روابط خود را تقویت خواهند کرد
![شکاف در روابط چین و آمریکا ترسناک است روسیه و چین روابط خود را تقویت خواهند کرد](/files/fa/news/1403/11/10/748825_738.jpg)
خبرگزاری آنا-مهدی لطیفی؛ ایالات متحده و چین یکی از مهمترین و پیچیدهترین روابط دوجانبه جهان را دارند. از سال ۱۹۴۹، این دو کشور دورهای از تنش و همکاری بر سر موضوعاتی از جمله تجارت، تغییرات آب و هوایی و تایوان را تجربه کردهاند. این تنشها از دورهای به دوره دیگر متفاوت بوده است. اما در دوره قبل ریاست جمهوری ترامپ جهان شاهد شکل تازهای از تنشها میان دو کشور بود به طوری که محدودیتهایی برای ویزای دانشجویان و دانشپژوهان چینی و دسترسی چینیها به فناوری و سرمایه در ایالات متحده اعمال شد. اکنون که ترامپ چهار سال دیگر کلید کاخ سفید را در دست گرفته است، بد نیست چشم انداز یکی از مهمترین روابط سیاسی جهان را بررسی کنیم. به همین منظور مصاحبهای انجام شد با «آنتونی مورتی استاد دانشگاه رابرت موریس آمریکا در ایالت پنسیلوانیا» که مشروح آن را در اینجا میخوانید.
چه تغییر سیاست کلیدی در روابط بین چین و آمریکا در دوره جدید ریاست جمهوری پیش بینی می کنید؟
ترس من این است که شاهد شکاف بیشتری در روابط دو کشور باشیم. منظور من این است که تلاش برای ایجاد شکاف در روابط دو کشوربیشتر خواهد بود تا ایجاد اتحاد؛ نه اینکه بیتفاوت به نظر بیایم، اما اگر در مورد قابلیتهای دو کشور و اینکه چه کاری میتوانند با هم بکنند فکر کنید دقیقا درک میکنید که جدایی دو کشور یعنی کار کردن و اقدام کردن با دست بسته. ما شاهد نگرانیهایی در مورد تغییرات آب و هوایی، همه گیریهای آینده و ناامنی غذایی هستیم. اینها فقط سه مثال هستند که وقتی یا یک تغییر ذهنیت به اینها فکر میکنید به این نتیجه میرسید که اگر دو کشور با هم کار کنند اتفاقات زیادی میافتد.
از سوی دیگر، اگر سیاستهای اقتصادی حول محور و موضوعاتی از قبیل تعرفهها و لیست سیاه و چیزهایی از این دست ادامه یابد که به نظر من نشانههای دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ هستند احتمالاً به نوعی شاهد چهار سال بدون تغییر خواهیم بود که برای هیچ یک از دو کشور و حتی برای روابط جهانی خوب نیست. فکر میکنم در روابط خوب و برآمده از سازش آن چیزی که طرفین فکر میکنند از دست میدهند حس برنده و خوب بودن است به این ترتیب اگر من هر گونه حس سازش یا روشن فکری نشان دهم ضعیف به نظر میرسم یا انگار از ارزشهای یک کشور خاص حمایت نمیکنم.
به تاریخ سالهای اخیر نگاه کنید. اگر به آغاز و پایان دهه ۱۹۱۷ نگاهی بیندازید، اگر ریچارد دیکسون به چین سفر نمیکرد و اگر جیمی کارتر تصمیم نمیگرفت که با چین روابط تمام و کمال داشته باشد الان رابطه با چین در چه موقعیتی بود؟ آیا ریگان باز هم آن اقدامات را انجام میداد؟ احتمالا نه. نکته من در نهایت این است که ما وقتی برد کردهایم که به فراتر از خواسته و هدف خود فکر کنیم. در این مورد منظورم از من یکی از این کشورها است.
در دوره قبلی ریاست جمهوری ترامپ چالشهای زیادی بین دو کشور مشاهده کردیم؛ اکنون به نظر شما رویکرد ترامپ در تجارت با چین در مقایسه با دوره قبلی خود چگونه تغییر خواهد کرد؟
تنها امید من برای دور دوم ریاست جمهوری این است که معادلات، طرز فکر و عملکرد ترامپ تغییر کند.اما آیا میراث ترامپ برای او مهم است؟ پاسخ فوری من این است که نه؛ این دونالد ترامپ است. این چیزها اصلا برایش مهم نیست. شاید بعدا معلوم شود که چنین است. اما اگر فرجی حاصل شد چه بهتر.
نکته بعدی اینکه اگر به یک کلمه فکر کنید که شاید بتوانید با آن ترامپ را تعریف کند، آن کلمه معاملهگری است. اگر ترامپ بتواند راهی برای همکاری، معامله تجاری یا بسته اقتصادی جدید برای کار با چینیها بیابد، به نفع هر دو کشور خواهد بود. در این صورت نگاهها به او صرفا به عنوان یک رئیس جمهور اقتصادی تغییر خواهد کرد. اگر او به دنبال تغییرات سیاسی و تجاری است باید از چندین موضع سختی که دارد کوتاه بیاید که تعرفهها و لیست سیاه از جمله مهمترین این موارد هستند. اما سوال اینجا است که آیا میتواند این کار را بکند؟ بله. آیا این کار را خواهد کرد؟ من هم در شمار زیاد تحلیلگرانی هستم که شک دارند.
ریاست جمهوری ترامپ چه تاثیری بر بخش فناوری به خصوص در مورد مسائلی مانند هوآوی و امنیت سایبری خواهد داشت؟
این هم حوزه دیگری است که دو کشور مجبورند با هم در موردش کار کنند. خروجی چیزی که اغلب از آن با عنوان چشم انداز سانفرانسیسکو یاد میشود، دیدارهای بایدن و رئیس جمهور شی در نوامبر ۲۰۲۳ بود. یکی از جنبههای آن دیدار تعهد دوجانبه به تضمین توسعه حرفهای و صلح آمیز تکنولوژیهایی مثل هوش مصنوعی و اجتناب از ایجاد مشکلات امنیت سایبری بود. همچنین تعهد به اینکه هر دو کشور از این فناوریها برای اهداف درست استفاده میکنند. برای کارهایی که به نفع بشریت است. به عبارت دیگر این هم دوباره فرصتی برای پیشرفت است.
شکی وجود ندارد که چین راههایی برای دور زدن ممنوعیتهای فناوری ایالات متحده پیدا کرده است. چین به این اتفاق به عنوان اهرم فشار نگاه نمیکند بلکه راهی است که بگوید کارها و محدودیتهای آمریکا تاثیری ندارند. منظورشان این است که ما میتوانیم به توسعه فرصتهای داخلی خود در این زمینهها ادامه دهیم و با هم کار کنیم.
زمینههای زیادی برای همکاری وجود دارد. همه چیز به این برمی گردد که آیا ترامپ مایل است این گام را بردارد یا خیر؟ و دلایلی برای خوشبین بودن محتاطانه وجود دارد. یکی اینکه ترامپ به اندازه کافی واقع بین هست که بداند اگر چین بتواند به توسعه برخی از فناوریهای خود و پیچیدهترین نرم افزارها و ... ادامه دهد شرکتهای آمریکایی ضرر خواهند کرد. اگر قرار باشد این حرکت یک نوع پیامد اقتصادی چه برای قیمت سهام، چه شغل، چه هر عاملی که میخواهید بررسی کنید، داشته باشد بنابراین، بله، فناوری، مراقبتهای بهداشتی و ناامنی غذایی همه اینها که دارای مولفههای تکنولوژیکی هستند که امکان همکاری در دوره دوم برایشان امکان پذیر است. تصمیم گیری نیز به محض نشستن ترامپ پشت میز کاخ سفید شروع میشود. حال باید ببینیم که وی این تصمیمها را خواهد گرفت و متعهد به یک دوره دوم آینده نگر است یا صرفاً دوره اول را تکرار میکند.
میدانید که چین کشوری تأثیرگذار در آسیا است؛ از چه راههایی ممکن است چشم انداز ژئوپلیتیکی در آسیا و جهان با توجه به نفوذ چین در آسیا و حتی نظم جهانی تغییر کند؟
خوب من فکر میکنم کم کم داریم اصطلاح جنوب جهانی را به چشم میبینیم؛ و خب چه این اصطلاح مناسب باشد و چه نباشد چیزی است که استفاده میشود. جنوب جهانی دو شرط را کاملاً روشن کرده است. شماره یک اینکه مردم این کشورها واقعاً نمیخواهند وارد یک بازی سیاسی قرن بیستمی شوند؛ که در این بازی به نوعی ما در مقابل آنها، شما در برابر من هستید و در آخر هم معلوم نیست من طرف چه کسی هستم. آنها به دنبال این هستند تا آنجا که میتوانند، توسعه اقتصادی را به سرعت و به اندازه کافی به دست بیاورند. توجه داشته باشید که یک دسته کامل از کشورها در جنوب جهانی وجود دارند؛ که از نظر سنی جزو یا کشورهایی هستند که کمترین یا جوانترین جمعیت را دارند. پس با نسلهایی از مردم مواجه هستیم که شغل و کار ثابت میخواهند. بنابراین، آنها این رفتار آمریکا را نوعی طرز فکر سیاسی قرن بیستم میبینند. فکرشان این است که من نمیخواهم سیاست شما را بازی کنم. ما به آن علاقهای نداریم.
در چنین میدانی هرچقدر چین بیشتر وارد میدان شود و معاملات تجاری مبتنی بر تجارت بدون محدودیتهای سیاسی را زیاد ترویج کند آنها شاهد همکاری در آنجا خواهند بود. بنابراین در این شرایط در جنوب جهانی یک مجموعه فعال و علاقمند از کشورهایی را میببینند که میخواهند با چین کار کنند. این وظیفه غرب است که به آنچه جنوب جهانی میخواهد نگاه کند و بگوید، خوب، بیایید آنطور که شما میخواهید انجامش دهیم. اگر غرب بتواند این کار را انجام دهد. فکر میکنم شاهد رقابت سالم بین چین و ایالات متحده در سراسر آسیای جنوبی، آفریقا، آمریکای لاتین و ... خواهیم بود. در غیر این صورت، این تهاجمات آهسته و پیوسته وجود خواهد داشت؛ و چین به واسطه آنها میتواند ایالات متحده و شخصیتهای سیاسی این کشور را به بهم بریزد. چرا که مقامات آمریکایی در نهایت متقاعده خواهند شد که چینیها پاسخ درستی در دست دارند.
در مورد آنچه که مربوط به تایوان و دریای چین جنوبی است؛ ظرفیتهای دیپلماتیک برای تنشهای کنونی را چگونه میبینید؟
من فکر میکنم چند فرصت وجود دارد اولین چیزی که آمریکا باید بپذیرد این است که وضعیت موجود خوب است؛ منظور من از وضعیت موجود این است که اگر تلاش نظامی برای بازگرداندن تایوان به چین وجود نداشته باشد هیچ نوع درگیری نظامی یا هر چیزی شبیه به آن وجود نخواهد داشت. خب به نظرم این خوب است چرا که باز هم تصور چگونگی جنگ بین ایالات متحده و چین، چه بر سر تایوان یا یا هر جای دیگری از جهان، غیرقابل محاسبه است. اما فکر میکنم چند سوال هست که هر دو طرف باید در نظر بگیرند.
از یک سو، رزمایش نظامی منظمی که آمریکا در دریای چین جنوبی انجام میدهد چه سودی دارد؟آیا اینها تحریک آمیز هستند؟ آیا اینها ضروری هستند؟ آیا اینها به آمریکا مربوط میشوند؟ اینها سوالاتی هستند که به نظرم ترامپ میتواند در دور دوم ریاست جمهوری بپرسد. دوم اینکه اگر منطقه را کمی گسترش دهید، کشورهایی مانند کره شمالی و جنوبی، فیلیپین و ژاپن را نیز شامل میشود. این کشورها نیز روابط چین و آمریکا را با نگرانی موجه دنبال میکنند. سوالشان این است که اگر آمریکا این کار را بکند چه میشود؟ اگر چین آن کار را بکند چه میشود؟ اینها فقط بازیهای حدس و گمان یا نوعی بازی نیستند که بگوییم بیایید یک بار تمرین کنیم و ببینیم نتیجه چه میشود. اینها سوالات ضروری هستند که مفاهیم مهمی برای سیاست داخلی و خارجی دارند. سوالی که ژاپنیها نیز اغلب میپرسند این است که آیا حضور نیروهای آمریکایی در منطقه همانند اوکیناوا خواهد بود؟ خب آنها برای سالیان متمادید در ژاپن حضور داشتهاند. به همین ترتیب، آیا نیروهای آمریکایی در فیلیپین و کره جنوبی خواهند ماند؟
همه این سؤالات هم برای ایالات متحده و هم برای برخی کشورهای خاص و همینطور برای کل منطقه، پیامدهای سیاسی دارند. بنابراین فکر میکنم آنچه که بر عهده ترامپ است در نظر گرفتن این موضوع است که آیا راههایی برای گسترش ارتباطاتی که در سال ۲۰۲۴ بین ارتش ایالات متحده و چین شروع شد یا ارتباطات از سر گرفته شده در سال ۲۰۲۴ وجود دارد یا نه؟ چون هرچه دو کشور بیشتر با هم صحبت کنند، شدت تنشها پایین میآید، سطح تهدید پایین میآید و فرصت همکاری و موفقیت بالا میرود.این منطقه جایی است که همه مردم منطقه شرق آسیا و همچنین جامعه جهانی دوست دارند ببینند که دو کشور برای صلح با هم مذاکره میکنند.
به نظر شما سیاست داخلی در ایالات متحده چه نقشی در شکل دادن به سیاست خارجی در قبال چین در دوره جدید خواهد داشت؟
اگرسریع بخواهم پاسخ دهم؛ من فکر میکنم ترامپ احتمالاً در اوایل دوره ریاست جمهوری خود به دو یا سه چیز متعهد خواهد بود و اگر این موارد موفق باشند فکر میکنم که احتمالاً آنها را گسترش خواهد داد. اولی احتمال بسته شدن مرزها یا اخراج مهاجران غیرقانونی و مواردی از این قبیل است. اگر در این مورد پیشرفتی برای ترامپ حاصل شود فراموش نکنید اولین چیزی که باید در نظر گرفت این است تاثیر این اقدامات در آمریکا چیست؟ این موضوع در سایر موضوعات از جمله تعرفه و روابط با کشورها تاثیرگذار خواهد بود.
ثانیاً مواردی هست که من نمیخواهم آنها را عجیب بنامم، اما به هر حال من حرفم را میزنم. ترامپ میگوید ما از ارتش ایالات متحده استفاده خواهیم کرد تا وارد کانال پاناما شویم و کنترل گرینلند را به دست بگیریم و شاید کانادا ایالت پنجاهم آمریکا شود. همه اینها سوالاتی در رابطه با روابط بین الملل هستند، اما در واقعیت سوالات داخلی هستند و بله، ترامپ از یک اکثریت کوچک در مجلس و یک اکثریت کوچک در سنا بهره میبرد، اما مطمئناً این اکثریت آنقدر بزرگ نیست که بتواند به سادگی تغییر ایجاد کند یا چیزی اتفاق بیفتد. یک رویکرد دولتمردانهتر قطعاً ضروری است.
از طرفی امیدواریم چیزی شبیه به یک بیماری همه گیر وجود نداشته باشد که آشکارا هر آنچه ترامپ میتوانست در دوره اول ریاست جمهوری خود انجام دهد را از مسیر خارج کند. اگر چنین چیزی در صحنه جهانی وجود نداشته باشد، سؤالات جالبی وجود خواهد داشت از جمله اینکه اگر تعرفهها به معنای قیمتهای بالاتر برای آمریکاییها باشد، آیا آمریکاییها مایل به تحمل آن هستند؟ اگر مهاجران غیرقانونی کمتری در آمریکا باشند و کارهایی را انجام ندهند که آمریکاییها اصلا دوست ندارند انجام دهند؛ اگر ببینند که هزینههای هتلهای آمریکا افزایش مییابد، قیمت بنزین بالا میرود، این به چه معناست؟ اگر ببینند قیمت سهام پایین میآید، شرکتها بسته میشوند و تورم دوباره بالا میرود. همه این موارد اگر اتخاذ شوند به نظر تصمیم گیری زودتر از موعد هستند.
وقتی گفته میشود ما قرار است مرز را روی مهاجران ببندیم در حرف اینها خوب و سختگریانه هستند مردم نیز ترامپ و دولت را تشویق میکنند؛ شبیه بسیاری از رای دهندگانی که این کار را کردند، اما اگر این حرفها را عملی کنیم چه اتفاقی میافتد؟ ممکن است تجربه و آزمایش بسیار ناراحت کنندهای در ایالات متحده رخ دهد. اگر تعداد اخراجهایی که ترامپ ادعا میکند، به واقعیت نزدیک شود واقعا اتفاق ناگواری رخ میدهد.
آیا حوزههای خاصی برای همکاری وجود دارد که با وجود چالشهای موجود بتواند برای هر دو طرف مفید باشد؟
من شک ندارم که هست. احتمالا دهها مورد را میتوانید نام ببرید. یکی از مواردی که توجه زیادی را هم به خود جلب کرده است تغییرات آب و هوایی است. دلیل ترس در سراسر جامعه جهانی این است که ترامپ اشارههایی به خروج ایالات متحده از توافقنامههای مختلف آب و هوایی کرده است. غیبت ایالات متحده برای سایر کشورهای جهان به معنی کار کردن با دست بسته است. ناامنی غذایی زمینهای است که هر دو کشور میتوانند همکاری کنند.
به بیماریهای همهگیر که چند ثانیه پیش در مورد آن صحبت کردم و چگونگی تعامل دولت ترامپ در دوره اول نگاه کنید. به نظرم موارد زیادی برای پرده برداشتن از مشکلات دوره اول ریاست جمهوری وجود داشت، اما پاندمی کرونا مهمترین مورد بود. ترامپ هنوز از خروج آمریکا از سازمان بهداشت جهانی حرف میزند. دقیقا به خاطر نمیآورم و مقدار هزینه را خاطرم نیست که چند دلار بود، اما ایالات متحده هر سال چیزی حدود ۱۳۰۰۰۰۰۰۰۰ دلار به بودجه سازمان بهداشت جهانی کمک میکند. این دلارها از کجا قرار است تامین شود؟ قطعا برخی یا تعدادی از کشورها نیز ممکن است جلو بیایند، اما باز هم همه میدانند که ایالات متحده با تمام قدرت علمی و آموزشی کنار کشیده است. بنابراین فکر میکنم فرصت برای همکاری در زمینه تکنولوژی و کار کردن بر روی دیدگاههایی که از دیدار بایدن و رئیس جمهور شی در سال ۲۰۲۳ حاصل شد، وجود دارد.
موردی که احتمالاً توجه زیادی را به خود جلب نمیکند، اما بسیار مهم است مبادله افراد با افراد بین دو کشور تعریف میشود؛ مثل مبادله استاد از یک یا چند دانشگاه یا دانشجویانی که میتوانند از یک دانشگاه بازدید کنند یا دانش آموزان و ... فرصتهای فرهنگی و ورزشی را هم میتوان به این موارد اضافه کرد. همه اینها حوزههایی هستند که لزوماً سرفصلهای زیادی ایجاد نمیکنند، اما حسن نیت زیادی ایجاد خواهند کرد و شکی نیست که در سال ۲۰۲۵، در روابط چین با ایالات متحده، به حسن نیت بیشتری نیاز است.
متحدان و شرکای بینالمللی چگونه میتوانند به روابط در حال تحول ایالات متحده و چین واکنش نشان دهند؟
سوالات مهمی در مورد این موضوع مطرح است چرا که آلمان طی چند ماه آینده رهبر جدید خواهد داشت. احتمالا کانادا طی چند ماه آینده رهبر جدید خواهد داشت. رئیس جمهور فرانسه از نظر سیاست داخلی در موقعیت متزلزلی قرار دارد. وقتی به این سه متحد کلیدی آمریکا نگاه میکنید متوجه میشوید که این کشورها به طور موجه برای مدتی فقط باید بر کشور خودشان متمرکز باشند، چون میدانند گامهای بعدی در روند انتخاباتی آتی و رهبران آنها چه خواهد بود و این افراد چه سیاستهایی را دنبال خواهند کرد.
من نمیخواهم از کلمه نگران استفاده کنم، اما تردید دارم که بگویم میدانیم متحدان اصلی آمریکا چه خواهند گفت. در حرف احتمالاً آنچه را که انتظار داریم بگویند از جمله اینکه رابطه ما با آمریکا قوی است ما حامی حقوق بشر هستیم. ما حامی دموکراسی هستیم ما حامی ویژگیهایی هستیم که برای جامعه مهم هستند، اما آیا این کشورها الان حاضرند به سیاستها و اقدامات ایالات متحده تن بدهند در حالی در کشور خودشان با سوالات زیادی رو به رو هستند. مثلا آیا اولاف شولتز تا چند ماه آینده صدراعظم آلمان خواهد بود؟ احتمالا نه صدراعظم جدید چه خواهد کرد؟ آیا او همان نوع سیاستها را دنبال خواهد کرد؟ آیا نخست وزیر جدید نیز همان سیاست ترودو را دنبال خواهد کرد یا سیاست جدیدی اجرا میکند؟ پس از ثبات در فرانسه آیا نوع نگرش میانهای که امانوئل ماکرون سعی در ایجاد آن داشت، موفق خواهد بود؟ در بریتانیا، سؤالات زیادی وجود دارد در مورد اینکه که آیا حزب کارگر و سیاستهای ناراضیکننده آن باز هم وجود خواهد داشت یا نه؟
در حال حاضر در بسیاری از کشورهای دموکراتیک، مسائل مربوط به سیاست داخلی، انتخابات و منافع ملی در حال بررسی است بنابراین حدس من این است و دوباره، احتمال میدهم این کشورها ممکن است کمی کندتر از ترامپ حرکت کنند و کمتر از او حمایت کنند چرا که مسائل داخلی خود را هم باید حل کنند.
به نظر شما در دوره جدید ریاست جمهوری ترامپ ایران، روسیه و چین روابط خود را تقویت خواهند کرد؟ حتی در حوزه نظامی؟
اگر چیزهایی که از ترامپ چه در دوره نخست و چه اخیرا در رقابتهای انتخاباتی شنیدیم، اگر آن حرفها ادامه داشته باشد بله فکر میکنم دلایلی وجود دارد که باور کنیم چینیها و روسها از نظر نظامی و اقتصادی به هم نزدیکتر میشوند و راههایی پیدا خواهند کرد تا کشورهای جنوب جهانی را در دست بگیرند؛ شاید حتی بیشتر از یکی دو سال اخیر.
باز هم بسیاری از اینها نه تنها به حرفها و پیام ترامپ بلکه به اقدامات او نیز برمی گردد و اگر عملی ببینیم که حکایت از روی خوش داشته باشد احتمالاتی وجود دارد، اما اگر عملی ببینیم که نشان از مشت گره کرده باشد در نتیجه همان روابط قوی را خواهیم دید و این احتمال یعنی چین و روسیه به دنبال تقویت روابطی هستند که قبلا هم نسبتا قوی بود.
انتهای پیام/