دیپلماسی فرهنگی؛ مسالهای که هم علم است، هم فن، هم هنر
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، حالا پذیرش هوش مصنوعی، تبدیل به امری طبیعی شده است. اما سوال این است که سنت و قدمت، چگونه می تواند در عصر ظهور چنین پدیده ای، در امان بماند. محمدرضا دهشیری استاد تمام علوم سیاسی و رئیس دانشکده روابط بین الملل که از توابع وزارت امور خارجه است، از منظر یک دانشگاهی باتجربه، موضوع دیپلماسی فرهنگی در شرایط پیچیده پیشرفتهای امروز را موشکافی کرد که در ادامه مشروح این مصاحبه را میخوانید؛
آقای دکتر دهشیری! به نظر شما دیپلماسی فرهنگی، یک وسیله است یا هدف؟
دیپلماسی فرهنگی ابزاری حیاتی در سیاست خارجی هر کشور است که با ابزارهایی مانند مبادلات فرهنگی، جشنوارههای بینالمللی و برنامههای مبادلات آموزشی در صدد ارتقای درک متقابل بین ملتهاست. دیپلماسی فرهنگی ابزار اجرای سیاست خارجی یک کشور در زمینههای فرهنگی، علمی و فنی و سازوکاری برای کنش سیاسی با رویکرد تبیین فرهنگ خود در خارج از کشور و گاه ارتقای نفوذ فرهنگی منطقهای و یا بینالمللی قلمداد میشود. به علاوه، دیپلماسی فرهنگی خواستار تقویت جذابیت فرهنگی کشور از یک سو، و ارتقای ایدهها و خلاقیتهای فرهنگی و نمایاندن پیشگامی علمی و دانشی در فراسوی مرزهای جغرافیایی از سوی دیگر است.
به عبارت دیگر، دیپلماسی فرهنگی، از رهگذر زمینهسازی «تبادل افکار، اطلاعات، ارزشها، نظامها، سنتها، باورها و دیگر جنبههای فرهنگ» موجبات ارتقای درک متقابل بین ملتها را فراهم میآورد. ديپلماسی فرهنگی مظهر قدرت نرم و مرتبط با ديپلماسی عمومی است که ضمن آنکه بر تعاملات بین دولتها تأثیر میگذارد زمینه ساز دفاع از منافع ملی از طریق اهرمهای فرهنگ، آموزش و دانش به شمار میآید.
دیپلماسی فرهنگی عرصههایی مانند آموزش زبان، برنامه های تبادل استاد و دانشجو، تقویت صادرات محصولات و صنایع خلاق فرهنگی، و برگزاری نمایشگاهها، یا رویدادهای دیگر با ماهیت فرهنگی را در برمیگیرد. به این دیپلماسی فرهنگی مثبت یا کلاسیک نیز میگویند
هر کشوری در دیپلماسی فرهنگی خویش در صدد آن است که ضمن انتقال تصویر مثبت از طریق مبادلات یا ارتقای همکاری فرهنگی، نفوذ فکری و فرهنگی خود را افزایش دهد و جایگاه خویش را در بحث اندیشهها و در فضای جهانی دانش هنری و علمی تقویت کند. دیپلماسی فرهنگی عرصههایی مانند آموزش زبان، برنامه های تبادل استاد و دانشجو، تقویت صادرات محصولات و صنایع خلاق فرهنگی، و برگزاری نمایشگاهها، یا رویدادهای دیگر با ماهیت فرهنگی را در برمیگیرد. به این دیپلماسی فرهنگی مثبت یا کلاسیک نیز میگویند، که هدف نهایی آن ایجاد اعتماد و حفظ یک رابطه طولانی مدت و در حین حال تبیین و ترویج فرهنگ خود در خارج از کشور، در خدمت اهداف سیاست خارجی است. از این روست که جنبه ابزاری، سازوکاری و فرایندی دیپلماسی فرهنگی بر بعد هدف مدارانه آن چیرگی دارد.
اگر بخواهید میان عرصه دیپلماسی، به فرهنگ جایگاه مشخصی دهید، آن جایگاه چه و چگونه است؟
فرهنگ از زیربناییترین بخشهای هر جامعه است. فرهنگ واسطه تمدن و اندیشه در جوامع بشری است. به گونهای که اندیشه، زیربنای فرهنگ و فرهنگ زیربنای تمدن به شمار میآید. فرهنگ هر جامعهای از اندیشه و نیروی تفکر آن جامعه نشات گرفته و به تمدن به عنوان روبنای خود مدد میرساند. البتهاین سخن به معنای آن نیست که رابطه میان اندیشه و فرهنگ، رابطهای یک سویه است میتوان گفت رابطه هم تکمیلی میان اندیشه و فرهنگ برقرار است. هر چند در تحلیل نهاییاین اندیشه است که خصلت تعیین کنندگی دارد. ولی به هر حال رابطهای دو سویه بین فرهنگ و اندیشه وجود دارد و فرهنگ و اندیشه از یکدیگر تاثیر پذیرفته و بر همدیگر تاثیر میگذارند. همین جایگاه واسطه فرهنگ در بین اندیشه و تمدن نشان از اهمیت این پدیده در زندگی اجتماعی انسانها دارد. دقیقا به دلیل چنین جایگاهی است که در جوامع انسانی برای فرهنگ اهمیت شایانی قائل هستند و در دنیای کنونی مسائلی مانند مدیریت فرهنگی، برنامه ریزی فرهنگی و مهندسی فرهنگی و سرانجام دیپلماسی فرهنگی اهمیت زیادی پیدا کرده است. دیپلماسی از فرهنگ زاده شده است و فرهنگ در پرتوی همراهی با دیپلماسی روند رشد خود را فزونی بخشیده است. فرهنگ یک دارایی اولیه برای تشویق مشارکت عمومی ، توسعه، آموزش، و ارتقای تصویری است که کشور ارائه می کند. از دیگر سو، اگر فرهنگ و روابط خارجی را حوزههایی بدانیم که هرکدام برخوردار از جذابیت خاصی هستند - که با عنصر رمز و راز آنها نمایه میشود- ارتباط آنها، از طریق دیپلماسی فرهنگی، میتواند جذابیت بیشتری ایجاد کند. فرهنگ برای عمق بخشی و غنابخشی به ديپلماسی و ديپلماسی برای شناساندن جذابیت فرهنگ به عنوان قدرت نرم يک كشور ایفای نقش می کنند.
آیا شما تجربه مشخصی در زمینه کارکردهای فرهنگ در عرصه دیپلماسی داشتهاید؟
اینجانب در زمانی که مسئولیت های معاونت نمایندگی ایران در یونسکو، معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و سفارت جمهوری اسلامی ایران در سنگال را عهده دار بودم به عینه دریافتم که قدرت نرم و دیپلماسی فرهنگی عناصر اساسی در سیاست خارجی مدرن هستند. نمایاندن صنایع فرهنگی مانند سینما، موسیقی و ادبیات و برگزاری نمایشگاهها و جشنواره های فرهنگی می توانند ابزار قدرتمندی برای شکل دادن به وجهه و آوازه یک کشور در سطح بین المللی باشند. در یک جهان به هم پیوسته، قدرت از نیروی جاذبه ناشی می شود. اهمیت کلام جذاب و ایده های نو به اندازه ای است که یکی از اندیشمندان غربی معتقد است که «تمدن، نخستین بار از آنجا آغاز شد که انسان خشمگین به جای سنگ! کلمه پرتاب کرد». لذا استفاده از ابزارهای فرهنگی در خدمت سیاست اطلاع رسانی به اندازه ای کارآمد است که در زمانی که به دلیل تحریم ها تلاش می شود تصویری منفی از ایران ارائه شود برگزاری رویداهایی مانند جشنواره فرهنگی و هنری و یا حتی نشان دادن دستاوردهای علمی و پیشرفت های کشور در عرصه فناوری می تواند نقش موثری در تصویرسازی ایجابی ایفا کند. برگزاری مراسم بزرگداشت مولانا در یونسکو، برگزاری غرفه نمایشگاهی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت و برپایی جشنواره غذای ایرانی در سنگال نمونه هایی از موفقیت دیپلماسی فرهنگی برای شکستن فضاهای منفی تبلیغی علیه ایران قلمداد می شود.
به نظر شما، دیپلماسی فرهنگی را می توان در دانشگاه تدریس کرد یا نیاز به فرآیندهای بیرونی هم دارد؟
به نظرم، دیپلماسی فرهنگی هم علم است و هم فن و هم هنر. علم است از آن رو که نیاز به آگاهی از تحولات فرهنگی بین المللی، شناخت جغرافیای فرهنگی، اشراف به روندهای فرهنگی بین المللی و احاطه به ذائقه فرهنگی مخاطبان در کشورهای مختلف دارد. رایزنان فرهنگی نیازمند این هستند که به سلاح پژوهش مجهز باشند تا بتوانند در این فرآیند آنچه میگذرد را به صورت علمی تحلیل و منعکس کنند و همزمان به ارئه تصویر ایجابی از کشور به جهان مبادرت کنند. فن از آن لجاظ که یک رایزن فرهنگی باید مهارتهای مذاکرات میان فرهنگی را بیاموزد و از پروتکل های تشریفاتی آگاه باشد. هنر از آن لحاظ که یک رایزن فرهنگی باید از هنر ارتباط و متقاعدسازی و هوش فرهنگی لازم برای تعامل با دیگران متناسب با شرایط و اوضاع و احوال محیطی برخوردار باشد.
افزون بر این، دیپلماسی فرهنگی زمینه تحقیقات گسترده ای را هم برای مورخان و هم برای اندیشه ورزان و صاحبنظران فراهم می کند و به ما امکان می دهد تا تاریخ روابط بین الملل را با تاریخ فرهنگی و اجتماعی ملت ها ترکیب کنیم. دیپلماسی فرهنگی در تقاطع چندین موضوع معاصر قرار دارد که اهمیت آنها را همگان به رسمیت می شناسند: موازنه سیال قدرت بین دولتها، ورود بازیگران جدید به صحنه بین المللی، پیکربندی مجدد واقعیت توسط فناوری های دیجیتال، دنیای فراواقعیت با توجه به اهمیت دیدگاه ما در مورد خودمان و به ویژه فرهنگ بومی خویشتن و چگونگی تصویرسازی و عرضه آن و سرانجام تضعیف «امپریالیسم فرهنگی» در دهههای اخیر، تحت تأثیر دو پویایی استعمارزدایی از جهان و ذهنها، و نیاز به ادغام منطق تقاضا در منطق عرضه.
مرزهای دیپلماسی فرهنگی در فضای جهانی شده نامشخص است. معلوم نیست دیپلماسی فرهنگی در مجمع الجزایر دیپلماسیهای ورزشی، دانشگاهی، هنری و علمی در کجا قرار دارد؟ آیا این یک دیپلماسی خاص در میان دیگران است؟ یا باید آن را به عنوان یک مفهوم عام در نظر بگیریم؟
با این حال، مرزهای دیپلماسی فرهنگی در فضای جهانی شده نامشخص است. معلوم نیست دیپلماسی فرهنگی در مجمع الجزایر دیپلماسیهای ورزشی، دانشگاهی، هنری و علمی در کجا قرار دارد؟ آیا این یک دیپلماسی خاص در میان دیگران است؟ یا باید آن را به عنوان یک مفهوم عام در نظر بگیریم؟ تا چه میزان اشکال مختلف دیپلماسی، از جمله دیپلماسی سیاسی و اقتصادی ، به دیپلماسی فرهنگی تعلق دارند واقعیت آن است که در عصر جهانی شدن تشخیص تمایز بین فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و استراتژیک دشوار شده است. به عنوان مثال نقش آفرینی اینفلوئنسرها در موضوع حمایت از صادرات صنایع خلاق موجب شده که دیپلماسی فرهنگی به عرصه دیپلماسی اقتصادی نزدیک شود .در این حوزههای مختلف، همه بازیگران روابط بینالملل خود را گرفتار بازی بازنماییها و بازآفرینی ارزشها میبینند. تاریخ دیپلماتیک جدید که بر مطالعه رویهها، شبکهها و مادیات تمرکز دارد، به دنبال درک رفتار اجتماعی بازیگران، و همچنین ارزشها، هنجارها و تجربیاتی است که بر تصمیمگیری آنها تأثیر میگذارد. در واقع، روابط بینالملل از تاثیر و تاثر با روابط بین فرهنگی شکل می گیرد.
نقش فرهنگ در روابط بینالملل موضوعی است که اهمیت فزایندهای در فضای به هم پیوسته ی جهانی شده دارد. در دانشگاه تلاش می شود رویکردهای مختلف به فرهنگ، از زوایای انسانشناختی و جامعهشناختی بررسی شود و اینکه چگونه این رویکردها میتوانند آگاهی و بینش ما را از اینکه چگونه فرهنگ بر تعاملات بین دولتها تأثیر میگذارد، ارتقا بخشند. مطالعات آکادمیک بیشتر به بررسی مبانی نظری دیپلماسی فرهنگی و تعاملات بین دولت ها و تاثیر و تاثر بین فرهنگ و روابط بینالملل می پردازد، تا با با تمرکز بر تأثیر تفاوت های فرهنگی بر پویایی های دیپلماتیک و شناخت چالشها و فرصتهای مرتبط با اجرای دیپلماسی فرهنگی در فضای جهانی شده و درک چالش ها و فرصت های پیش روی بازیگران دولتی و غیردولتی، بهتر بتوان مناسبات فرهنگی بین المللی را در صحنه جهانی درک کرد. در عصر کنونی، لازم است با رویکرد میان رشته ای و بهره گیری از چند دیسپلین علمی به پژوهشهای فرهنگی بپردازیم. باید از علوم دیگر مانند جامعه شناسی و مردم شناسی نیز بهره بگیریم و با تجزیهوتحلیل اطلاعات مبتنی بر تفکر انتقادی و با اهتمام به پژوهشهای عمیق و کاربردی برگرفته از مردم شناسی و زمینه گرایی، چگونگی تعامل با جوامع را با رویکرد حل مسأله مورد مطالعه قرار دهیم. از این روست که دیپلماسی فرهنگی هم نیاز به مطالعات دانشگاهی دارد و هم از جنبه کاربردی نیازمند امعان نظر در فرایندهای بیرونی و عملیاتی است.
وضعیت دیپلماسی فرهنگی در کشورمان را در حال چطور می بینید؟ آیا توصیهای برای ارتقای آن دارید؟
دیپلماسی فرهنگی نیازمند استظهار به پژوهشهای فرهنگی است، چرا که مسائل فرهنگی ماهیتاً پیچیده و چند لایه است و نیاز به پژوهش دارد. در این زمینه، شایسته است به موضوعات جدید توجه ویژه شود به مدل سازی و الگوسازی روابط فرهنگی بینالمللی بر اساس رویکرد تمدنی مبادرت گردد، همچنین به روایت سازی و تصویرسازی ایجابی و باز آفرینی سیاستها و بازنمایی دستاوردهای خود با توجه به مواجهه با جنگ شناختی پرداخته شود.
به علاوه، دیپلماسی فرهنگی نیازمند برخورداری از پیوست فرهنگی و نقشه راه است تا بتوان با افقهای فکری گسترده و نوآورانه، به عملیاتی کردنایدهها، سیاست و برنامههای فرهنگی در فضای عمل اجتماعي مبادرت ورزید و با ارائه سیاست های اجرایی و راهکارهای عملی برای توسعه متوازن و همه جانبه فرهنگی نسبت به روایت سازی ایجابی برای شناساندن دستاوردهای مثبت انقلاب اسلامی و خنثی سازی فضاسازی های منفی دشمنان اقدام کرد.
به عنوان مثال سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، به عنوان قرارگاه فرهنگی نظام و متولی دیپلماسی فرهنگی، چطور می تواند این عرصه را ارتقا دهد؟
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیازمند تقویت رویکرد شبکه ای با هدف متقاعدسازی دیگران به پیوستن به شبکه فرهنگی انقلاب اسلامی است. قدرت شبکه فرهنگی مبتنی بر تنوع پروفایل هایی است که از آن استقبال می کنند و برآمده از تجربیات گرانسنگی است که قبلاً به دست آورده است.
به علاوه، نیاز به اتخاذ رویکرد تمدنی به معنای متوازن سازی عرصه های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، ارتباطاتی و سیاسی و اجتناب از سیاست زدگی و یا امنیتی شدن دیپلماسی، برای شناساندن تمدن نوین ایرانی-اسلامی احساس می شود. این مهم نیازمند تقویت هویت ایجابی و اثباتی در ابعاد اسلامی، ایرانی و انقلابی، ارتقای عقلانیت در ابعاد حکمت، معرفت و بصیرت و تحکیم ارتباطات در ابعاد تعامل، تبادل و تفاهم است.
در پایان اگر نکته دیگری برای تکمیل این بحث لازم است، بفرمایید.
واقعیت آن است که ما وارد دوره سوم فرهنگ شده ایم. دوره نخست، از یک مدل عمودی مبتنی بر میراث و سنت در نظم باستانی پیروی می کرد. پس از آن با پیشرفت صنعتی، فرهنگ با مدرنیته پیوند خورد که روندهایی متعارض از قبیل نوآوری، گسست، انتظار و اعتراض را در پی داشت. اکنون فرهنگ با ورود به فضای جهانی شده و حتی دنیای پساجهانی شده وارد مرحله سوم شده است. در چنین زمینهای، دیپلماسی فرهنگی باید در فضای جریانها با توجه به همپیوندی مناطق و کمرنگ شدن مرزهای جغرافیایی ایفای نقش کند. لذا بینامنطقه گرایی فرهنگی و دیپلماسی همجواری فرهنگی از اولویت برخوردار است.
افزون بر این، استفاده از فناوری دیجیتال برای پویایی مضاعف دیپلماسی فرهنگی در فضای نبرد نفوذها از اهمیت دوچندان برخوردار است به گونه ای که بسیج منابع دیجیتال میتواند موجب کامیابی در عرصه رقابت فرهنگی شود. فناوری دیجیتال زمین بازی فوقالعادهای را برای ایفای نقش دیپلماسی فرهنگی به وجود آورده است که ابزارها و منطق دنیای دیجیتالی را برای پیکربندی مجدد واقعیت بسیج میکند.
هوش مصنوعی یکی از اولویتهای پیش رو در زمینه دیپلماسی فرهنگی است. هوش مصنوعی و چت جی بی تی در چارچوب دیپلماسی میتواند ما را در عرصه تولید محتوای خلاق و اثرگذار یاری رساند
در این رهگذر، هوش مصنوعی یکی از اولویتهای پیش رو در زمینه دیپلماسی فرهنگی است. هوش مصنوعی و چت جی بی تی در چارچوب دیپلماسی میتواند ما را در عرصه تولید محتوای خلاق و اثرگذار یاری رساند.
جمهوری اسلامی ایران در عرصه تولید علم مرتبط با هوش مصنوعی، بهویژه در حوزههای مهندسی و علوم رایانه، پیشرفت قابل توجهی داشته و به رتبه اول منطقه و پانزدهم جهان دست یافته است. این دستاورد نشان از پتانسیل بالای کشورمان در این حوزه دارد. با وجود این، شکاف میان تولید علم و کاربرد عملی، ضرورت توجه بیشتر به تجاریسازی تحقیقات و توسعه زیرساختهای لازم برای گسترش و رشد چشمگیر کاربردهای هوش مصنوعی در صنایع فرهنگی را بیش از پیش آشکار می سازد. لذا توسعه نیروی انسانی متخصص و سرمایهگذاری در آموزش نیروی انسانی توانمند در زمینههای مختلف هوش مصنوعی و علوم شناختی و ایجاد برنامههای کارآموزی و جذب فارغالتحصیلان این رشته می تواند پویایی دستگاه دیپلماسی فرهنگی کشور را متناسب با افقهای نوین علم و فناوری فزونی بخشد.
انتهای پیام/