دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
11 شهريور 1403 - 12:45
در یک پژوهش مطرح شد؛

اهمیت ماموریت گرایی و شبکه سازی در طرح‌های علمی

اهمیت ماموریت گرایی و شبکه سازی در طرح‌های علمی
یکی از راه‌های بهینه‌سازی نتایج علمی در قدم اول داشتن یک چشم انداز و برنامه راهبری علمی خوب در کشور و سپس ماموریت گرا کردن موسسات علمی بجای ایجاد تعدد رشته در یک موسسه است.
کد خبر : 930327

به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، پیشرفت فناوری و توسعه علمی، بزرگی و پیچیده شدن طرح‌های علمی و فناوری را بدنبال داشته است به طوری که مدیریت این پروژه‌ها خود یک تخصص مخصوص می‌طلبد. در کنار این، تنوع و تعداد طرح‌های فناوری‌ها و حوزه‌های علمی و هزینه‌های تحقیق و توسعه آنها، نیاز سیاستگذاران علمی به اولویت سنجی در تخصیص منابع را بیشتر آشکار می‌کند. بخصوص در سال‌های اخیر، با توجه به تنوع فعالیت‌های علمی کشور و تحریم‌های همه جانبه که منابع مالی را محدود کرده‌اند و نیاز‌های فناورانه ضروری برای کشور ایجاد کرده‌اند. پس، اولویت سنجی و بهینه‌سازی تخصیص منابع یک ضرورت در نهاد‌های حاکمیتی است.

جواد تقی‌زاده فیروزجایی (عضو هیئت علمی دانشکده فیزیک و معاون فناوری و نوآوری دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی) در پژوهشی با عنوان «عوامل جهانشمول در تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» دو پارامتر مهم «ماموریت گرایی» و «شبکه سازی» که در این رابطه نقش بازی می‌کنند را شرح خواهیم داد.

ماموریت گرایی مراکز علمی

با توجه به تکثر دانشگاه‌ها و موسسات علمی در کشور و تعدد رشته‌های علمی، در عمل منابع مالی چشمگیری به بخش‌های پژوهشی و فناوری نمی‌رسد که این کشور را از انجام بسیاری از پروژه‌های مستدام و بزرگ محروم می‌کند. این در حالی است که اگر نگاهی به فناوری‌های نوظهور و جوایز علمی مثل نوبل داشته باشیم، می‌بینیم که این دستاورد‌های از دل پروژه‌های بزرگ علمی خارج می‌شود. امروزه همه کشور‌های جهان جهت حمایت از طرح‌های پژوهشی بزرگ حرکت می‌کنند به عنوان مثال در نقشه راه پیشرفت سال ۲۰۱۷ کشور ژاپن این مسئله مشخصا تاکید شده است.

یکی از راه‌های بهینه‌سازی نتایج علمی در قدم اول داشتن یک چشم انداز و برنامه راهبری علمی خوب در کشور و سپس ماموریت گرا کردن موسسات علمی بجای ایجاد تعدد رشته در یک موسسه است. مامورت گرا بودن موسسات مزایایی دارد که برخی از آنها را به طور خلاصه در اینجا ذکر می‌نمایم:

  •  افزایش بودجه تخصیصی: با ماموریت گرا نمودن موسسات، منابع مالی بیشتری به یک بخش علمی و فناوری که کار جدی می‌کند تخصیص پیدا می‌کند؛ و بخش‌های مشابه ناکارامد از شبکه علمی کشور حذف می‌شد و بخش‌های دارای توان رقابتی در شبکه باقی می‌مانند.
  •  توسعه پروژه‌های بزرگ: از آنجا که ماموریت گرایی موسسات، منابع حمایتی را تجمیع می‌کند سبب می‌شود که موسسات و یا سیاست گذار علمی امکانات بیشتری برای تعریف پروژه‌های علمی برزگ در کشور پیدا نماید. همچنین بتوان پروژه‌های ملی وکلان کشور را با تقسیم آن بین موسسات، ماموریت هر موسسه را با توجه به استعداد موسسه تعریف و اجرا کرد.
  • عمق بخشی و نهادینه سازی فناوری‌های تخصصی: ماموریت گرایی در کشور فناوری‌های اولویت یافته را در کشور نهادینه می‌نماید و علاوه بر بومی سازی دانش آن در کشور، سبب توسعه زیرساخت کشور بر آن مبنا می‌شود. به عنوان مثال، ماموریت گرا بودن هوافضای سپاه بر فناوری‌های توسعه پهباد و موشک به جای توسعه در همه بخش‌ها مانند جنگنده، شاتل و ... سبب رشد چشمگیر در این حوزه گردیده است.
  •  سرمایه گذاری دولتی و خصوصی: یک ماموریت روشن می‌تواند سرمایه گذاری عمومی و خصوصی را بسیج کند، زیرا ذینفعان پتانسیل نتایج موثر را بهتر می‌بینند.
  •  پاسخگویی و ارزیابی: تحقیقات ماموریت گرا امکان اندازه گیری بهتر موفقیت را از طریق معیار‌ها و نتایج تعریف شده فراهم می‌کند و ارزیابی پیشرفت و تأثیر را آسان‌تر می‌کند.
  •  چرخه‌های بازخورد: ماموریت گرایی با اهداف روشن، ایجاد مکانیسم‌های بازخورد را برای اصلاح و بهبود رویکرد‌های علمی بر اساس نتایج امکان‌پذیر می‌سازد.
  •  تقویت دیده شدن: طرح‌های مأموریت‌محور اغلب توجه رسانه‌ای بیشتری را به خود جلب می‌کنند و آگاهی را نسبت به کار مؤسسه تحقیقاتی و کمک‌های آن به جامعه افزایش می‌دهند.
  •  محیط برانگیزاننده: محققان اغلب وقتی می‌بینند که کارشان به نتایج معناداری کمک می‌کند، انگیزه بیشتری پیدا می‌کنند که می‌تواند رضایت شغلی و حفظ شغل را افزایش دهد.
  • چرخه‌های توسعه سریع: مأموریت‌های متمرکز می‌توانند به چرخه‌های توسعه سریع‌تر و انتقال سریع‌تر از تحقیق به کاربرد منجر شوند، زیرا تیم‌ها به طور مشترک در جهت اهداف مشترک کار می‌کنند.
  • حل مسئله هدفمند: محققان می‌توانند روی حل چالش‌های خاص تمرکز کنند که منجر به راه حل‌های ابتکاری و عملی‌تر می‌شود.
  • همسویی استراتژیک با سیاست: تحقیقات مأموریت‌محور می‌تواند خط‌مشی عمومی را اطلاع داده و بر آن تأثیر بگذارد و منجر به همسویی بهتر بین نتایج تحقیقات و اولویت‌های دولتی شود.
  • چشم انداز بلندمدت: ماموریت گرایی به مؤسسات تحقیقاتی اجازه می‌دهد تا به اهداف استراتژیک بلندمدت تمرکز کنند و اطمینان حاصل کنند که کار آنها در طول زمان مرتبط و تأثیرگذار باقی می‌ماند.
  • پایداری و تعهد بلندمدت: تمرکز بر ماموریت‌ها اغلب سرمایه گذاری و تعهد پایدار را تشویق می‌کند، که می‌تواند منجر به تأثیرات پایدار به جای دستاورد‌های کوتاه مدت شود.
  • مزایای اجتماعی: در نهایت، هدف پژوهش ماموریت‌محور تولید نتایجی است که به نفع جامعه است و به رفاه و پیشرفت کلی کمک می‌کند.

شبکه سازی موسسات علمی چیست؟

یکی دیگر از راه‌های بهینه سازی خروجی علمی بعد از داشتن یک چشم انداز و برنامه راهبری علمی خوب، «شبکه سازی موسسات علمی» است. شبکه بودن موسسات، مشابه ماموریت گرایی مزایایی دارد که برخی از آنها را به طور خلاصه در اینجا ذکر می‌نمایم:

  •  تجمیع و بهینه سازی منابع: شبکه سازی به مؤسسات تحقیقاتی اجازه می‌دهد تا منابعی مانند بودجه، تجهیزات و امکانات را تجمیع کنند و انجام پروژه‌های در مقیاس بزرگ را امکان پذیرتر کنند. پروژه‌های مشترک می‌تواند به تخصیص بهتر منابع و کاهش تلاش‌های تکراری منجر شود و تأثیر فعالیت‌های پژوهشی را به حداکثر برساند.
  •   ایجاد تیم‌های بین رشته ای: شبکه سازی تشکیل تیم‌های بین رشته‌ای را تقویت می‌کند که می‌توانند با مشکلات پیچیده از زوایای مختلف برخورد کنند و به راه حل‌های جامع تری برسند.
  •   دانش مشترک: محققان می‌توانند بینش ها، روش‌ها و یافته‌ها را به اشتراک بگذارند، پایگاه دانش جمعی را غنی کنند و ایده‌های نوآورانه را پرورش دهند.
  •   فرصت‌های تامین مالی متنوع: شبکه‌های مشارکتی می‌توانند منابع مالی را از منابع متعدد، از جمله کمک‌های مالی دولتی، سرمایه گذاری‌های بخش خصوصی و مشارکت‌های بین المللی جذب کنند.
  •   حل سریعتر مشکل: همکاری بین مؤسسات شبکه‌ای می‌تواند منجر به شناسایی و حل سریعتر چالش‌ها شود و سرعت نوآوری را تسریع کند.
  •   رشد متقابل ایده‌ها: شبکه‌سازی تبادل ایده‌ها را در زمینه‌های مختلف تسهیل می‌کند و منجر به رویکرد‌ها و فن‌آوری‌های نوآورانه می‌شود که ممکن است در مجزا بودن موسسات علمی ظاهر نشوند.
  •   دسترسی وسیع‌تر: پروژه‌های مشارکتی اغلب دید بیشتری پیدا می‌کنند و ارتباط نتایج و تأثیر را با سهامداران، سیاست‌گذاران و مردم آسان‌تر می‌کنند. محیط‌های مشارکتی فرهنگ نوآوری را تشویق می‌کنند.
  •  افزایش اعتبار: عضویت در یک شبکه می‌تواند اعتبار و شهرت موسسات تحقیقاتی را افزایش دهد، استعداد‌های برتر را جذب کند و بودجه بیشتری را جذب کند و از مهاجرت‌های بی مورد نخبگان بکاهد.
  •   توسعه مهارت: شبکه سازی فرصت‌هایی را برای محققان فراهم می‌کند تا از یکدیگر یاد بگیرند و مهارت‌ها و قابلیت‌های خود را از طریق تجربیات و آموزش‌های مشترک افزایش دهند.
  •  فرصت‌های بیشتر مربیگری: محققان با سابقه می‌توانند به همکاران جوان‌تر در شبکه راهنمایی کنند و رشد و توسعه حرفه‌ای را تقویت کنند.
  •  همکاری بیشتر با صنعت: شبکه‌سازی مشارکت با صنعت را تسهیل می‌کند و به مؤسسات تحقیقاتی اجازه می‌دهد کار خود را با نیاز‌های بازار هماهنگ کنند و انتقال فناوری را افزایش دهند.
  •   توسعه همکاری بین‌المللی: شبکه‌های جهانی مؤسسات تحقیقاتی را قادر می‌سازد تا با شرکای بین‌المللی همکاری کنند و دامنه دسترسی و دسترسی آنها به دیدگاه‌ها و تخصص‌های متنوع را گسترش دهند.
  •   مدیریت پروژه بهتر: موسسات شبکه‌ای می‌توانند بهترین شیوه‌ها را در مدیریت پروژه به اشتراک بگذارند که منجر به اجرای کارآمدتر و موثرتر ابتکارات تحقیقاتی می‌شود.
  •   ایجاد انعطاف‌پذیری: شبکه‌ها می‌توانند با تنوع بخشیدن به منابع مالی و همکاری‌ها، انعطاف‌پذیری ابتکارات تحقیقاتی را افزایش دهند و آنها را در برابر تغییرات در هر منبعی آسیب‌پذیرتر کنند.
  •  تعامل پایدار: همکاری مستمر و روابط که در موسسات شبکه شده شکل می‌گیرد می‌تواند به تعامل پایدارتر و نوآوری مستمر منجر شود.
  •   افزایش مشارکت عمومی: پروژه‌های شبکه‌ای می‌توانند جوامع را به طور مؤثرتری درگیر کنند و اطمینان حاصل کنند که تحقیقات به نیاز‌ها و اولویت‌های محلی می‌پردازد.
  •   افزایش مسئولیت اجتماعی: تلاش‌های مشترک می‌تواند تأثیر اجتماعی پژوهش را افزایش دهد، آن را با اهداف اجتماعی گسترده‌تر هماهنگ کند و درک عمومی علمی را بهبود بخشد.
  •  توزیع گسترده‌تر یافته‌ها: شبکه‌سازی انتشار یافته‌های پژوهشی را برای مخاطبان وسیع‌تری از جمله سیاست‌گذاران، شاغلین و عموم مردم تسهیل می‌کند.
  •   انتشارات مشارکتی: پژوهشگران می‌توانند مقالات و گزارش‌هایی را با هم نویسندگی کنند و از طریق انتشارات مشترک، دید و تأثیر کار خود را افزایش دهند.
  •   ایجاد مراکز نوآوری: شبکه‌سازی می‌تواند به توسعه زیست بوم نوآوری کمک کند که از استارت‌آپ‌ها، کارآفرینان و انتقال فناوری حمایت می‌کند و باعث رشد اقتصادی می‌شود.

به طور خلاصه، شبکه‌سازی در موسسات و پروژه‌های تحقیقاتی به طور قابل‌توجهی باعث افزایش همکاری، اشتراک منابع و نوآوری می‌شود که منجر به نتایج تحقیقاتی و مزایای اجتماعی تأثیرگذارتر می‌شود. یک از حرکت‌های خوبی که در این راستا در کشور ایجاد شده شبکه آزمایشگاهی فناوری راهبردی است که با هدف افزایش بهره وری زیرساخت‌های آزمایشگاهی کشور، پلتفرم به اشتراک گذاری دستگاه‌ها و ارایه خدمات آزمایشگاهی و حمایت از توسعه کمی و بهبود کیفی خدمات آزمایشگاهی را راه اندازی کرده است.
البته نباید فراموش کرد که مدیریت کلان برای شبکه‌های علمی پیچیده‌تر و کنترل پروژه‌های آن سخت‌تر است.

گفتنی است این پژوهش در دهمین همایش الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ارائه شده است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته