«شکار حلزون»، سوژهای که قربانی شد
به گزارش خبرگزاری علم و فناوری آنا، ونوس بهنود_ چهل و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر ، در حالی در یک روز برفی آغاز به کار کرد که مشکلپسندان و منتقدان را در روز نخست راضی نکرد و آنها را به امید تماشای فیلمهای کیفیتربه روزهای بعدی سوق داد.
از جمله اکرانهای روز نخست جشنواره،«فیلم شکار حلزون» بود که با تکانه داستانی امیدوارکننده و در ادامه تمسخر بینندگان از صحنههای فیلم و خودتعریفی عوامل از آن خاتمه یافت.
این فیلم که داستانی از دردهای پنهان و ناخواسته خانوادههای زندانی در چند نسل است، به اعتقاد کارگردان یکی از سوژههای مهم و دغدغه جدی بود. اما به دلایلی که علامت سؤالی بر جای گذاشت، نتوانست ناقل همان دغدغه باشد.
شخصیتپردازی تصادفی با احتمال صفر
از جمله بخشهای مهم این فیلم شخصیتپردازی آن بود که زمانی که زیر بوتۀ نقد رفت، سؤالات متعددی در ذهن مخاطب و حتی اصحاب رسانه ایجاد کرد.
از برخورد با احتمال تقریباً صفر یک قاضی بازنشسته با فرزند یکی از اشخاصی که پرونده او را چند دهه قبل در دست داشته و قادر به بازپس گرفتن حکم قصاص وی نبوده، تا ورود آدمهایی که معلوم نیست نقششان در داستان چیست.
هر چند که بازیگران این فیلم معتقد بودند تمامیمهرههای داستان در جای درستی چیده شده و حالا مخاطب با یک بازی شطرنج حرفهای و حساب شده مواجه است، اما مخاطبان لابه لای تماشای فیلم مرتب با صدای بلند میپرسیدند:« چطور شد؟این کسی کهآمد و رفت که بود و چرا شخصیتهای اصلی فیلم چنین بازی بیمعنی دارند و گویی که به جای فیلنامه از خودشان بازی میکنند؟»
این در حالی است که کارگردان، تهیه کننده و بازیگران فیلم در نشست خبری بعد از اکران فیلم در اظهارات جداگانه اذعان کردند که همه تعاریف از شخصیتها و رفتارهایشان به جا بوده و چیزی از قلم نیفتاده است.
موسیقی و صداگذاری که مورد پذیرش قرار نگرفت
یکی از موضوعات مهمی که کارگردان بارها در نشست خبری به آن اشاره داشت این بود که فیلم با هزینهاندک و ناچیز ساخته شده است.تا جایی که محسن سخنور متذکر شد: ما به عوامل دستمزد ندادیم. پرداختی ما در حد یک کادو کوچک بود.
اما این موضوع موجب نشد تا مخاطبان و اصحاب رسانه از ضعف تدوین، موسیقی و صداگذاری فیلم و بدسلیقگی چشم بپوشند. موضوعی که از سوی عوامل فیلم چندان پذیرفته نبود اما ذهن مخاطب را درگیر و در ناخودآگاه خود نمره منفی را سهم این فیلم کرد که گفته میشود ساخت آن از پنج سال قبل کلید خورده است.
جابه جایی بینظم صحنهها، موسیقی که نه تنها لایه تاثیرگذاری به فیلم نیفزوده بلکه آن را چار رخوت کرده است و صداگذاریهایی که گاهی این سؤال را به وجود میآورد که آیا حتی یک بار از سوی کارگردان بررسی نهایی نشده است تا ازاین حال و روز خارج شود، همگی ضعفهایی بود که البته چندان از سوی عوامل پذیرفته نشد.
طراحی صحنه و لباس با حداقل چیدمان
سوژه فیلم شکار حلزون یکی از موضوعات قابل توجه در حوزۀ آسیبهای اجتماعی است که از قضا حتی اگر دغدغه کارگردان بوده است، به جد باخت خود را قطعی کرد.آمار روبه افزایش قربانیان مالی که تبعات آن را نه تنها خود فرد بلکه خانوادۀ وی نیز متحمل میشود حتی موجب شکلگیری انجمنهای حمایتی شده است. موضوعی که نه تنها در فیلم به آن اشاره نمیشود، بلکه مغایرت های جدی با واقعیت جامعه مخاطب را شگفتزده میسازد.
از طرف به غیر از محتوا در فرم نیز، نه تنها لوکیشنهای انتخابی لایه معنایی به فیلم نمیافزاید، بلکه طراحی لباس نیز چندان اندیشه نشده و گویی بازیگران با همان البسه روزمره خود بدون در نظر گرفتن بازه زمانی و مکانی که داستان اتفاق میافتد، حضور یافتهاند.
دستاورد این وضعیت کادرهای فاقد چیدمان جدی است. تا جایی که تا قلاب فیلم به مخاطب گیر میکند، با دیدن صحنهای که نه تنها گویای درد نیست بلکه کج سلیقگی را نشان میدهد، از قلاب میگریزد.
تقریباً میتوان گفت بازیگران اصلی فیلم بیشتر از یک دست لباس ندارند و گویی وقتی وارد داستان میشوند، ملزم به پوشیدن صرفاً همان یک دست لباس هستند و هیچ.
پیام داستان را کسی دریافت نکرد
اما در نهایت هر ساخته هنری ناقل پیام است. هر چند سخنور در اولین تجربه بلند سینمایی خود تلاش کرده روی موضوع مهمی دست بگذارد اما در طرح آن نه از نمادپردازی و نه از زاویه دید واقع گرایانه به درستی بهره نبرده است. مخاطب سرگران و متحیر از صحنهایبه صحنه دیگر کشیده میشود و نمیداند که آیا این داستان از تنهایی یک قاضی بازنشسته به ظاهر درستکار میگوید یا از دردهای یک زن سرپرست خانوار و یا از نیاز یک کودک به کاشت حلزون.
حتی در نامگذاری فیلم نیزایده سخنور که معتقد است از آرایه تلمیح استفاده کرده و به کودک و قاضی همزمان اشاره دارد، طعم دهان مخاطب تغییر نمیکند.تماشاگر به دنبال یک ضربه برای زمین گیر شدن است. به دنبال صحنهای که او را انگشت به دهان کند اما در نهایت بدون تاثیر پذیری از سالن خارج میشود.
کارگردان در پاسخ به خبرنگاران فیلم خود را اقتباس از داستان «مرگ و دوشیزه» عنوان میکند اما در نهایت قادر به راضی کردن منتقدان و ناراضیان نیست چرا که حتی اقتباس هم به درستی صورت نگرفته و اگر مخاطب روان خود را درگیر فیلم نمیسازد، به منزله همان سیالیت و شاید فقدان پیام فیلم است.
سخنور معتقد است این فیلم را با وجود موانع بسیاری که داشته برای طرح یک دغدغه ساخته است اما در پاسخ به خبرنگار آنا که بالاخره این دغدغه و پیام فیلم چیست، به موضوع مشخصی اشاره نمیکند.
داستان شکار حلزون به مصداق شکار ماهی است کهبه نگه داشتنش نمیارزد و باید به دریا بازگردانده شود.
هر چند شکار حلزون اولین تجربه فیلم بلند سخنور است اما فلسفه وجودی جشنوارهها، رقابت، یادگیری و پی بردن به نقاط ضعف است. بهتر آنکه به جای تلاش برای شکار حلزونی که آهسته و کند است، سخنور خود یک بار دیگر به تماشای فیلمش نشسته و نواقص آن را حل و فصل کند.
انتهای پیام/