دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

نگاهی ادبی به نمایشگاه «پاره‌های تن» اثر سعید احمدزاده

نگاهی ادبی به نمایشگاه «پاره‌های تن» اثر سعید احمدزاده
در تمام این سال‌ها هنرمندان حوزۀ هنرهای تجسّمی شمایل‌های مختلفی از فروغ فرخزاد را به تصویر کشیده‌اند؛ اما می‌توان به‌اطمینان گفت در این میان تنها سعید احمدزاده بوده که با التزام به داشتن رویکردی ادبی، هم‌زمان تصویر و شعر را فروغ به روی بوم نقاشی آورده است.
کد خبر : 893777

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، مریم یحیی‌پور، فروغ در شعر خود توانست رشد آنیما را تا متعالی‌ترین سطح آن بنمایاند؛ درعین‌حال هرگز جنبه‌های پست‌تر آن را سرکوب نکرد. شعر فروغ فرخزاد بازتابندۀ رشد و یکپارچگی روانی شاعر در حوزۀ آنیماست. او توانست پرده از چهره‌های مختلف و متناقض کهن‌الگوی آنیما برگیرد و زنانگی را - دستکم در شعرش - از غریزی‌ترین تا متعالی‌ترین ویژگی‌هایش بیان کند و به‌عنوان یکی از هنرمندان اصیل امروز، تمامیت آنیما را به نمایش گذارد.

مخاطب آثار احمدزاده هم‌زمان با تصویر فروغ و شعرهای او روبه‌رو می‌شود و «پاره‌های تن» نامی است درخور برای این آثار. در این تابلوها چهرۀ فروغ از نخستین تصاویر جوانی او تا عکس‌هایی از او در مرز پختگی به‌خوبی قابل تفکیک و تشخیص است؛ نه‌تنها در صورت ظاهر بلکه در عمقی که نگارنده در چشم‌های فروغ به تصویر کشیده.

فروغ در شعرهایش زنانه سخن می‌گوید، او از زندگی خصوصی به زبان عادی مردم روزگار حرف می‌زند، علی‌رغم غنائی بودن شعرش که همه‌چیز در گرو عواطف و احساسات اوست؛ اما از مسائل اجتماعی و سیاسی دوران معاصر نیز غافل نیست و تجربه‌های شخصی را به‌صورت تجارب عمومی بیان می‌کند. ازاین‌رو، تا سال‌ها می‌توان با شعر او زندگی کرد.

فرخزاد با برجسته کردن نقش زن در اشعارش برای نخستین بار موجب مطرح شدن صدای بلند زن ایرانی در شعر معاصر شد؛ هرچند با گذشت سال‌ها از مرگ او هنوز تفکر او جای بحث و بررسی دارد. این در حالی است که زن در آثار احمدزاده - با نگرش‌های متفاوت به فراخور زمان - نقشی ثابت دارد و همین یکی از وجوه التزامی است که احمدزاده برای پرداختن به فروغ دیده.

به گفتۀ محمد حقوقی «هنرمند وقتی هنرمند است که نسبت به خود و جهان خویش صاحب‌نظر شود و به‌تدریج چهره متفکر خود را در آینه آثار خویش به نمایش گذارد.» و این کاری است که احمدزاده موشکافانه در مجموعۀ «پاره‌های تن» به آن پرداخته؛ او با نگاهی ادیبانه به فروغ و شعرهایش، توانسته شعرها را بار دیگر به استادی بازآفرینی کند. ترکیب‌های پیرامون فروغ که بازگوی دنیای شعری و درونی اوست و زخم‌هایی که همه از عشق است؛ یاس‌های امین‌الدوله و خارها و پرنده‌ها و کاغذهای مچاله‌شده و میخ‌هایی که گویی پرندۀ عشق را به صلیب کشیده، پیرامون فروغ گویای غم‌ها و شادی‌ها و امیدها و اندوه‌های او هستند.

دست‌های امیدوار فروغ در آثار احمدزاده نقش پررنگی دارند و ما مخاطبان نیز امیدواریم به سبز شدنشان! سبز شدنشان کنار پنجره‌هایی که با آویختن پرده‌ای میان او و آسمان جدایی می‌انداخت. احمدزاده همۀ این خیال‌ها را با چیره‌دستی به نقش بدل کرده؛ همانجایی که ناگهان نیلوفر سرزندۀ خوشبختی در دستان فروغ شکوفا می‌شود و همانجایی که اسب‌های آرزو که میان آمدن و رفتن در خطوط موهوم بر کاغذها سرگردانند. نگاه که می‌چرخانی دوباره فروغ همان زن باجسارت سیگاربه‌دستی می‌شود که بار دیگر متولد شده تا دنیا را از دریچه‌ای دیگر ببیند. با چراغی که در دستان خود اوست؛ زیرا آینه نام نجات‌دهنده را به او گفته! همۀ این‌ مفاهیم را بی‌آنکه سطری از شعر فروغ خوانده باشید، در هر تابلو می‌توانید ببینید.

همان‌طور که در تمام تابلوها می‌بینیم محوریت با خود فروغ است؛ مانند شعرهایش، اشعار فروغ بر محوریت من می‌گردد همان منی که در تمام آثار او تجلی دارد و در سیر تحول فکری او به من عمومی و او مبدل می‌شود، هنرمند نقاش این مسیر را همپای فروغ آمده است.

هر اثر هنری اعم از شعر یا تابلوی نقاشی منطقی خاص دارد؛ زیرا دنیای آن از این دنیا جداست و پیداست دنیایی که یک طرف آن محدود به دیده‌شدنی‌هاست، درحقیقت از جهات دیگر به ذهنیات پیچیدۀ انسان و مغز و عمق اشیاء و روابط پنهانی میان آنها محدود می‌شود، دنیایی که با منطقی دیگر است و لاجرم کشف روابط آن بسیار مشکل است، چراکه هنرمند واقعی، مواد و تجارب معمول را از سطح امور عادی به سطح تجربۀ هنرمندانه ارتقاء می‌دهد تا مخاطب را وادار کند با وضوح و عمق بیشتری به آن نگاه کند.

پیش از این یاد شد در این آثار می‌توان ردّ کلمات فروغ را پیرامون تصویرش دید. بادهای سیال در اطراف فروغ، بادهای سرد زمستانی و نگاه عمیق و گاه غمگین و پرسشگر او که گویی پس از سال‌ها به دنبال پاسخ‌های امیدوارکنندۀ مخاطب است.

سارتر در کتاب «ادبیات چیست» می‌گوید: «حقیقت آن است که شاعر از کلمات دوری می‌گزیند و کلمات را به‌عنوان شیء می‌کند نه به‌عنوان نشانه، شاعر جمله نمی‌سازد بلکه شیء می‌آفریند، کلمات شیءشده بر اثر تداعی سحرآمیز تناسب و عدم تناسب، همچنان که رنگ‌ها و صداها همدیگر را جذب و دفع می‌کنند، همدیگر را می‌سوزانند و اجتماع آنها ”واحد شعری“ را که همان شیء شده است به وجود می‌آورد.»

احمدزاده با درکی درست کلمات فروغ را به عینیت بدل کرده و راز هنر همین است، جاودانه بودن و جاودانه کردن. در این میان چهرۀ شاعر پشت هر استعاره و هر سمبل‌ پنهان است و دیگر دیده نمی‌شود، او انعکاس روح خود را بر چهرۀ ما انداخته و گویی ما خود را می‌نگریم و اگر این نگاه صادقانه باشد هم شاعر را و هم نقاش را می‌بینیم: «میان پنجره و دیدن/ همیشه فاصله‌ای است/ چرا نگاه نکردم؟!»؛ برای مثال، پریده‌رنگی صفتی است که مورد علاقۀ فروغ است: «و از میان پنجره‌های پریده‌رنگ خانۀ ماهی‌ها/ شب‌ها صدای سرفه می‌آید / از شعر دلم برای باغچه می‌سوزد» یا «شب در تمام پنجره‌های پریده‌رنگ»/ در «آیه‌های زمینی» او این را به‌درستی درک کرده و در آثار خود بدون آنکه نقشی از دل‌مردگی در آن دیده شود، با کمترین میزان استفاده از رنگ‌های گرم توانسته نقشی را ترسیم کند که زنده است.

احمدزاده با استفاده از عناصر شعری فروغ چون دست‌هایش و پرنده‌ها و فضای محو و مه‌گونۀ ذهن جست‌وجوگر فروغ توانسته ما را از دریچۀ نگاه مردانۀ خود وارد دنیای ظریف و شکننده و زنانۀ فروغ کند. او بی‌آنکه بخواهد در این آثار به‌صورتی اغراق‌گونه طرح و رنگ را بر بوم پیاده کند توانسته به‌تمامی دنیای درونی فروغ را به نمایش بگذارد. در بازدید دوباره و چندباره از این مجموعه و وقتی به هر یک از تصاویر می‌نگریم، نه‌تنها چهره و نگرش فروغ فرخزاد را می‌بینیم، بلکه رد و امضای سعید احمدزاده بابت نگاه متفاوت و آگاهش در هر کدام از آثار به‌خوبی نمایان است.

فروغ زنی است در آستانه، و آستانه رمز عبور است و انتقال و تغییر موقعیت؛ فروغ باید میان ماندن در گذشته و عبور از آستانۀ حال و قدم گذاشتن به آینده یکی را برگزیند؛ و احمدزاده در این مجموعه به‌درستی به تصویر کشیده عبور فروغ را از هر پل و پنجره و عبور او را از هر آستانه.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب