تفسیرگرایانه، هرمنوتیک و ساختارگرایی اجتماعی
به گزارش خبرنگار گروه پژوهش و دانش خبرگزاری علم فناوری آنا، روشهای پژوهش به دو دسته کلی «کمی» و «کیفی» تقسیم میشوند. روش کمی که بیشتر مبتنی بر پیمایشها و پرسشنامه است جریان غالب روش پژوهش در کشور است و روشهای کیفی کمتر مورد توجه قرار میگیرند با این همه روش کیفی بسیار مهم است و به زعم بسیاری از پژوهشگران شاید نیاز امروز میدان مطالعاتی و تحقیقاتی کشور همین روشهای کیفی باشد.
به گزارش آنا، مقاله «سه دیدگاه معرفت شناختی برای تحقیق کیفی: تفسیرگرایانه، هرمنوتیک و ساختارگرایی اجتماعی» توسط «توماس. ا. اسواند» نگارش شده است و ترجمه آن را «سمانه مرتضوی گازار» انجام داده است. در ادامه این گزارش تلاش خواهد شد بحث مقدماتی این مقاله ارائه معرفی شود.
* تحقیق کیفی چیست؟
تحقیق کیفی اسمی برای جنبش اصلاح طلبی است که در اوایل دهه ۷۰ در دانشگاهها آغاز شد. این جنبش شامل نقدهای چند جانبه معرفت شناسانه، روش شناسانه، سیاست مدارانه و قومی از تحقیقات اجتماعی در زمینهها و رشتههایی که تا حدودی روشهای تجربی، نیمه تجربی میدانی یا همبستگی و تحقیقات پیمایشی را مورد توجه قرار میدادند، بود.
انتقاد درونی از این روشها در این زمینهها و رشتهها، همچنین بحثهای درونی در فلسفه علم و علوم اجتماعی موجب برانگیختن موضع مخالف شد. طی سالها این جنبش جایگاه سیاسی و روشنفکرانه خود را در دانشگاه باز کرده است و روزنامهها، افکار شخصی، انجمن دانشگاهی، کنفرانسها و دانشگاه ا را و همچنین حمایت انتشاراتیها را به دست آورده است. به علاوه تجربه و تلاش انتشاراتیها برای ارتقاء و فروش مقدار بیشتری کتاب در مورد «اینکه تحقیق کیفی چیست؟» این جنبش را در طول زمان به صنعتی تبدیل کرده است.
متأسفانه، سیاستهای قابل توجه دانشگاهی و حرفهای در جنبش مؤثر بوده است بویژه اینکه نقشی روشنفکرانه در فیمنیسم، پست مدرنیزم و فراساختار گرایی داشته است.
تحقیق کیفی به عنوان یک عرصه برای نقد علوم اجتماعی جامعتر از هر نوع ویژهای از تئوری اجتماعی، متورولوژی یا فلسفهای است
بحثهای اخیر در زمینه سازماندهی دپارتمانی، پیمانهای بین رشتهای که چه چیزی تحقیقها را کانونی میسازد و سردبیری روزنامههای کلیدی را کنترل میکند و بدین منوال در بخشی، آشوب و اغتشاشی را که چه چیز اهداف و وسایل مناسبی را برای تحقیق انسانی میسازد در بر میگیرد.
بحثهایی در دپارتمانهای دانشگاهی در مورد معنا و ارزش تحقیق کیفی معمولاً مرزهای وسیعتری را شامل رشتههای روان شناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی و ادبیات در مورد اهداف، ارزشها و اصول اخلاقی کار روشنفکرانه دربر میگیرد؛ بنابراین تحقیق کیفی به عنوان یک عرصه برای نقد علوم اجتماعی جامعتر از هر نوع ویژهای از تئوری اجتماعی، متورولوژی یا فلسفهای است.
این عرصه محلی برای انواع طرحهایی است که معمولاً با یکدیگر بیگانهاند، اما مخالفت عمومیای از مخلوط علمی، معرفت شناسی بنیادگرا دلیل آوری موثر و انسان شناسی فلسفی از جداسازی که فشار اصلی را بر علوم اجتماعی وارد میکند.
* میدان تحقیق چیست؟
با وجود این، اینکه فرد چگونه در یک میدان تقسیم بندی کند بستگی به این دارد که فرد چه علاقمندیهایی در آنجا بیابد. برای برخی محققان، میدان محلی است که برخی حقایق مورد پسند در تحقیق اجتماعی مورد حمایت قرار میگیرد، همانند درستی و صحت پدیدهها، احترام به زندگی جهانی و توجه به جزئیات زندگی روازنه؛ بنابراین آنان به سمت این حقیقت جذب شدند که سنت طولانی تحقیق میدانی در جامعه شناسی و انسان شناسی تحت لوای تحقیق میدانی احیا شده است در حالیکه در همان زمان انتقاد درونی از آن سنتها راههای جدیدی از تفکر در مورد علایق کار میدانی، احساسات، اهداف و اجبارات و متون را خلق کرده است.
سرانجام، عدهای از محققان اخیر نیز به میدان به عنوان مکانی برای آزمایش با روشهای تجربی و استراتژی متنی که به وسیله پست مدرنها و پست ساختارگراها خلق میشود مینگرند
دیگران به میدان تحقیق به عنوان عرصهای که اهداف علوم انسانی مورد بحث قرار میگیرد و به عنوان مکانی که به موضوعاتی نظیر معنای جهان اجتماعی کشف شده میپردازد، جذب میشوند. دیگران ممکن است بزرگترین علاقهمندی تئوری اجتماعی را در میدان بیابند و به میدان به عنوان عرصهای برای بحث در مورد شایستگی کشش متقابل نمادین، تئوری سیستمهای اجتماعی، تئوری نقد اجتماعی، تئوری فیمنیستی و...بیابند.
سرانجام، عدهای از محققان اخیر نیز به میدان به عنوان مکانی برای آزمایش با روشهای تجربی و استراتژی متنی که به وسیله پست مدرنها و پست ساختارگراها خلق میشود مینگرند.
*تفسیر گرایی، هرمنوتیک و ساختارگرایی اجتماعی
در این بخش نویسنده به میدان به عنوان عرصهای که دیدگاههای مختلف روش شناختی برای جذب دلایل بالقوه انجام تحقیق کیفی به کار میرود تاکید میکند. متمرکز بر سه بحث فلسفی که به چندین شکل در کتابهای زیادی اهداف و روشهای تحقیق کیفی را بیان کردند میپردازد.
تفسیر گرایی، هرمنوتیک و ساختارگرایی اجتماعی دیدگاههای متفاوتی را در مورد اهدا، فهم کنش انسانی، تجمعات مختلف قومی و دیدگاههای مختلفی را در مورد موضوعات روش شناسی و معرف شناسی از بازنمایی، اعتبار، عینیت و...بیان میدارند.
باید خاطرنشان کرد که تحقیق اجتماعی یک عمل و فرآیند مشخص و یک نوع فعالیتی است که در انجام آن تئوری و اهداف راهنمایند. به عبارت دیگر وقتی شخصی درگیر عمل تحقیق میشود و با پرسش نامه در مورد آنچه دیگران انجام میدهند و میگویند به پرسش میپردازد و سپس این ادراکات را در قالب دانش عمومی درمی آورد، یک نکته مهم بعد تئوری دانش و اینکه چگونه موجه است، طبیعت و اهداف سازمان اجتماعی و... است. به طور خلاصه عمل و فکر، نظریه و عمل در یک فرآیند تغییر و بازتاب انتقادی به یکدیگر متصل هستند.
تفسیر گرایی و هرمنوتیک، عموماً تحت عنوان سنت «ورشتهن» در علوم انسانی تقسیم بندی میشوند و در پاسخ به تاریخ دانان و جامعه شناسان نئوکانتی آلمانی نظیر «ریکوت وویندلنبد، زیمل و وبر و دیلتای» در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، به فیلسوفان مسلط پوزیتیوسیم و سپس پوزیتیوسیتهای منطقی، بنا شده است.
کانون این نظریه این ادعا را دارد که علوم انسانی اساساً در اهداف و طبیعت شان متفاوت از علوم طبیعیاند. ادعای تفسیرگراها این است که علوم انسانی علاقمندند که عمل انسانی را بفهمند و ادعای پوزیتیوسیتها این است که هدف هر علمی (اگر به واقع علم باشد) این است که توضیحی از جامعه، رفتار و واقعیت فیزیکی ارائه دهد.
*عمل انسانی و معنا/ درباره تفسیرگرایی و هرمنوتیک
نویسنده با یک طرح از تئوری تفسیری در مورد «عمل انسانی و معنا» شروع میکند و سپس نشان میدهد که چگونه فیلسوفان هرمنوتیک یک نقد از این دیدگاه و یک فهم متفاوت از تحقیق انسانی پیشنهاد میکنند.
یک طرح از تئوری تفسیری در مورد «عمل انسانی و معنا» شروع میکند و سپس نشان میدهد که چگونه فیلسوفان هرمنوتیک یک نقد از این دیدگاه و یک فهم متفاوت از تحقیق انسانی پیشنهاد میکنند
از دیدگاه تعبیر گرایانه آنچه عمل انسانی را از جنبش پدیدههای اجتماعی جدا میکند این است که شکل دهنده به طور ارثی بامعنا هستند؛ بنابراین برای فهم یک عمل اجتماعی ویژه (مثلاً دوستی، طلاق، ازدواج و تدریس) تحقیق باید معنایای را که آن عمل را میسازد، درک کند.
برای اینکه بگوئیم عمل انسانی بامعناست باید ادعا کنیم که یک محتوای با قصد که نوع عملی را که هست ناشن میدهد یا اینکه آنچه یک عمل را معنادار میسازد و صرفاً بواسطه سیستمی معنایی که به آن متعلق است در ک میشود (فی ۱۹۹۶، آتویت ۱۹۷۵). بدلیل اینکه عمل انسانی این گونه معنا میشود.
شخص میتواند بیان دارد که چشمک زدن به معنای چشمک نیست (با توجه به مثال ذیل که توسط گیرتز مشهور شد) یا اینکه یک لبخند به عنوان عشق یا نفرت تفسیر شود یا اینکه حرکتهای فیزیکی متفاوت میتوانند به عنوان اعمال تامین کننده متفاوت مثلاً بالا بردن دست برای گرفتن تاکسی یا اجازه برای صحبت با توجه به متن و زمینه و قصد عمل کننده، بیان شوند.
برای دریافت معنا در یک عمل یا برای درک اینکه یک عمل ویژه چه معنایی دارد نیاز به یک تفسیر و یک روش ویژه برای آنچه که افراد انجام میدهند وجود دارد. این فرآیند تفسیر و درک به صورت متفاوتی بازنمایی میشود.
در این زمینه چندین تفاوت میان فیلسوفان هرمنوتیک و معناگرا وجود دارد. این تفاوتها شاید به وسیله ملاحظه چهار نظریهای که مفهوم فهم تفسیری را توضیح میدهد که سه نظریه سنت تفسیر را میسازد و چهارمین، تفاوت هرمنوتیک فلسفی را از آن سنت مشخص میکند، بهتر درک میشود.
انتهای پیام/