حقیقت ۲۰۰ ساله روسیه در سینمای ایران عیان شد
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، «زندان مرکزی ولادیمیر» مستندی از زندان قدیمی در روسیه که راوی حقایق پشت پرده تاریخی و سیاسی متعددی است در جشنواره سینمای حقیقت اکران شد.
از تاریخ شکلگیری زندان ولادیمیر ۲۴۱ سال سپری شده است. زندانی که اتفاقات عجیب و غریب و رویدادهای مختلف آن در طول سدهها و دههها زبان زده بوده و دیوارهای آن چهرههای شناخته شده و ناشناس بسیاری را در خود محصور کرده است.
«شاید هیچ کس هیچ کجای دنیا آزاد نباشد و شاید آن کسی که در شهر و آزادانه گردش میکند جرمی بزرگتر دارد که دستگیر نشده است.» این روایت یکی از زندانیان ولادیمیر است. از زندانی که میتواند به سادگی تاریخ روسیه و بسیاری از اتفاقات رفته بر آن را روایت کند.
ما خودمان از خودمان میگوییم
فیلمساز زن جوان یولیا بوبکووا در این مستند از نگهبانان و خود زندانیان برای طرح داستانها و اتفاقات و بیش از همه عواطف، احساسات و افکار و اندیشههایی که در لابه لای میلههای سرد زندان چرخ میخورد، روح را میتراشد و زیر پوست ساکنان آن سکنی میگزیند، بهره گرفته است. نگهبانان جوان و آنها که به سالخوردگی و بازنشستگی رسیدهاند تا زندانیانی که سالها در این زندان بودند در این پرتره خود را بیان میکنند.
در عین حال که فیلمساز مستندی را ارائه کرده است، اما فضای سینمایی و تنوع در صحبتهای بازیگران موجب میشود تا این مستند ۱۱۵ دقیقهای تا آخر دیده شود و شاید به دلیل همین زیبایی در بیان است که توانسته در جشنواره فیلم مسکو ۲۰۲۳ جایزه بهترین فیلم مستند بلند را از آن خود کند.
«زندان روح دارد. اگر معتقدیم خداوند هر چه را آفریده حتی یک سنگ، روح دارد، پس زندان هم روح دارد. اینجا پر از انرژی منفی تمام کسانی است که پیش از ما زندانی بودهاند و من شبها که میخوابم در موردشان خواب میبینم.»
به تعبیر زندانیان، پذیرش زندان هیچ وقت در اعماق وجود زندانی شکل نمیگیرد و مستندساز آنجا که زندانی را به صحبت واداشته از چهرههای بسته در تاریکی که توجه مخاطب را معطوف به نگاه و چشمان زندانی میکند و آن روح در بند را به تصویر میکشد، استفاده کرده است؛ و زمانی که میخواهد از سختی کار نگهبانی و مراقبت از زندان بگوید، راهروهای سرد و بیروح و نگهبانی در شب و روز و در برف و سرما را به تصویر کشیده است.
از پسر استالین تا خواننده سرشناس روسی
زمانی که زندان ولادیمیر ساخته شد، برای به بند کشیدن زندانیان خطرناک استفاده میشد و به مرور زمان دیوارهای این زندان، چهرههای سرشناسی از جمله پسر استالین و خواننده زن سرشناس روسی را نیز به خود دید.
از جانی و متجاوز تا دزد و خرابکار در پشت میلههای ولادیمیر حبس شدهاند و مستند ساز با حوصله توانسته است بخشی از روایت خود را در قالب بازدید از موزه زندان به مخاطب انتقال دهد. هیچ صحنهای تکراری نیست و اگر تکرار دارد تعمدی در طرح موضوعی به کار رفته است. زندان اتفاقات مختلف به خود دیده و به قول یکی از نگهبانان هر چند مواردی از تلاش برای فرار زندانی بوده، اما تاکنون کسی از این زندان نگرخته است.
زمانی که از پسر استالین سؤال میشود چرا زندانی شده است میگوید:، چون زبان درازی داشتم و مستندساز در تصویر بعدی به سراغ زندانی معمولی میرود که میگوید از ۱۴ سالگی در زندان است و حبس ابد خورده است. در ادامه به سراغ نگهبان میرود که میگوید از بین زندانیانی که باید بین حبس ابد یا اعدام یکی را انتخاب کنند، معمولاً نیمی حبس ابد و نیمی اعدام را انتخاب میکنند.
زندانی بدون تغییر روحیه آزاد میشود
در تمام طول مدتی که مستندساز در اتاقهای زندان دوربین خود را با قدمهای زندانی حرکت میدهد، مخاطب میپرسد، خوب کارکرد زندان چیست و چه فایدهای دارد که انسانی تا ابد محبوس شود و آیا نمیتوان او را به کاری گماشت تا برای جامعه مفیدتر باشد؟
یکی از نگهبانان معتقد است زندانی که آزاد میشود تغییری نکرده است و یکی از زندانیان میگوید که بسیاری از زندانیها هیچ علاقهای به آزاد شدن ندارند، چون نمیدانند بعد از آزادی چه باید بکنند و اصلاً کجا بروند. به خصوص گروهی که سالها و شاید دههها در زندان بودهاند و زندگی عادی را فراموش کردهاند.
در زندان ولادیمیر شورش، اعتراض، اقدام به خودکشی، قطع عضو زندانی توسط خود وی و انواع آسیبها مشاهده شده است، اما به اعتقاد یکی از زندانیان، هر چند نباید کسی که انسانی را میکشد یا به کودکی تجاوز میکند یا یک قاتل زنجیرهای است آزاد باشد، اما زندان فقط هزینه بر دولت است.
مستندساز جوان در حین روایت خود از داستانهای رفته به زندان، مقوله خود زندان را نیز به بوته نقد سپرده و این سؤال را ایجاد میکند که بالاخره تا کی این روند مجازات و حبس کردن روح یک انسان میتواند ادامه یابد و چه نفعی برای جامعه دارد؟
یکی از مستندساز جوان در حین روایت خود از داستانهای رفته به زندان، مقوله خود زندان را نیز به بوته نقد سپرده و این سؤال را ایجاد میکند که بالاخره تا کی این روند مجازات و حبس کردن روح یک انسان میتواند ادامه یابد و چه نفعی برای جامعه دارد؟ یکی از زندانیان پاسخ جالبی به این سؤال دارد و آن اینکه زندان بخشی از دولت است و تا زمانی که دولتها هستند، زندانها نیز وجود دارند.
زندانیان علاقهمند به هوگو
برای ممانعت از افسارگسیختگی زندانی چه باید کرد؟ زندانیانی که نه کاری در دست دارند و نه حتی میتوانند تلویزیون داشته باشند. هیچ انسانی فقط رویه تاریک ندارد. انسانها خاکستری هستند و خوب و بد در وجود همه ما است. زندان مرکزی ولادیمیر پیرو همان علاقهمندی روسها به ادبیات، یک کتابخانه دارد. کتابدار میگوید فقط کتابهایی که مربوط به عشق به زنان، خشونت و جنایت باشد ممنوع است.
وی تاکید دارد که برخی زندانیان آنقدر مطالعه میکنند که وقتی با آنها صحبت میکنی تصور میکنی، دکترا دارد در حالی که چند کلاس بیشتر درس نخوانده و از کودکی در زندان محبوس است. کتابدار اضافه میکند که زندانیان به آثار ویکتور هوگو علاقه ویژه دارند.
یکی از زندانیان از شیلر شعری را مثال میزند و دیگری میگوید که آخرین کتابی که خوانده داستانهای کوتاه بوده است. مطالعه و کتاب که میتواند ذهن را از دیوارهای زندان پرواز دهد، در ولادیمیر جاری است.
به غیر از آن زندانیان در برخی کارها مانند تولید نان باگت هم همکاری میکنند یا مجسمه میسازند و برخی که با جنایات بزرگی حبس شدهاند به شدت روح لطیف و شاعرانهای دارند.
دوربین از ارتفاع چند صد متری سقف ساختمانهای زندان را در وسط خیابانهای شهر نشان میدهد. خودروها آرام از کنار آن عبور میکنند و زندگی عادی در جریان است. یک زندانی میگوید در زندان نه راه پس داری نه راه پیش. هیچ کاری نمیتوانی بکنی و اگر عادت کنی مرتب طول و عرض سلول را قدم بزنی در نهایت دیوانه میشوی.
زندان؟ شاید تعریف ما از زندان متفاوت باشد و شاید هر کدام از ما در بند باشیم و اگر قوانین و اخلاق مانعمان نشوند شرور و مجرم شویم. اما در نهایت باید پرسید چگونه میتوان یک مجرم و جنایتکار را تادیب کرد و او را به جامعه بازگرداند و دستاورد مخرب و ویرانگر حبس مهمترین موضوعی است که مستندساز در این اثر خود مطرح کرده است.
لازم به یادآوری است، هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» به دبیری محمد حمیدی مقدم ۲۷ آذر تا ۲ دی ۱۴۰۲ در پردیس چارسو برگزار میشود.
انتهای پیام/