دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
01 آبان 1402 - 00:04
آنا گزارش می‌دهد؛

روایت استراتژی بزرگ چین برای جایگزینی نظم جدید غیر آمریکایی

روایت استراتژی بزرگ چین برای جایگزینی نظم جدید غیر آمریکایی
چین از طریق سه «سیاست جایگزینی» متوالی که در سطوح نظامی، سیاسی و اقتصادی دنبال می‌شود، به دنبال پایین کشیدن آمریکا و جایگزینی خود در راس هرم نظم منطقه‌ای و جهانی است. 
کد خبر : 874648

گروه جهان خبرگزاری علم و فناوری آنا- علی صالحیان، دیدگاه‌ها نسبت به چین به‌واسطه مدل توسعه و نحوه تعاملش با غرب همیشه محل مجادله و بحث در بین تحلیلگران بوده است. به‌واسطه نحوه مواجهه غرب با کشورمان، نوع انتخاب استراتژی کلانی که ایران می‌تواند اتخاذ کند نیز مباحث متعددی را به خود اختصاص داده است که بی‌گمان یکی از پرتکرارترین این الگوها، الگوی رفتاری چینی‌ها نسبت به غرب است. در ادبیات و ذهنیت متعارف کارشناسان بین‌الملل در ایران، چین را معمولاً در دو برهه رفتاری تحلیل می‌کنند.

نخست، در بازه زمانی پس از انقلاب چین، سیاست تقابلی و انقلاب فرهنگی مائو بوده است و در بازه بعدی، تغییر 180 درجه‌ای سیاست دنگ شیائو پنگ و دوران اصلاحات وی است. استراتژی کلان پینگ در ایران و دنیا به‌عنوان سیاستی تنش گریز معرفی شده است که همواره از تقابل با غرب بر حذر است و اساساً هماوردی را بین خود و غرب تعریف نمی‌کند. بر همین اساس و در کشورمان نیز، این الگو در سال‌هایی تجویز و اعمال شده است.

در این یادداشت به دنبال آن هستیم که با بررسی دیدگاه راش دوشی (Rush Dushi) کارشناس جوان اندیشکده بروکینگز و شورای امنیت ملی آمریکا، در کتاب «بازی طولانی: استراتژی بزرگ چین برای جایگزینی نظم آمریکایی» به این امر بپردازیم که اساساً سیاست مواجهه چین با آمریکا چه بوده است؟ هرچند باید این موضوع را مد نظر داشت که به هر حال این کتاب نیز نوشته یک فرد آمریکایی است که شاید برداشت آن نسبت به چین دقیق یا بدون سویه گیری نباشد، اما حداقل این نوع صورت‌بندی از استراتژی کلان چین می‌تواند ذهن تحلیل‌گر ایرانی را نسبت به روایت فوق‌الذکر روشن کند.

دوشی در ابتدای کتاب خود دیدگاه‌های مختلف و اختلاف‌نظرهای گسترده نسبت به خواست چین را مطرح می‌کند. برخی معتقدند پکن جاه‌طلبی‌های جهانی دارد؛ برخی دیگر معتقدند تمرکز آن عمدتاً منطقه‌ای است. برخی ادعا می‌کنند که چین یک برنامه 100 ساله هماهنگ دارد. برخی پکن را یک قدرت تجدیدنظرطلب جسور می‌دانند، برخی دیگر آن را ذینفع نظم کنونی می‌دانند. برخی می‌گویند پکن می‌خواهد ایالات‌متحده از آسیا خارج شود و برخی دیگر فکر می‌کنند که چین نقش متوسط ایالات‌متحده را تحمل می‌کند. تحلیل‌هایی نیز وجود دارد که قاطعیت اخیر چین را محصول شخصیت رئیس‌جمهور فعلی آن می‌داند؛ اما نویسنده کتاب، استراتژی کلان چین را جایگزینی خود به‌عنوان راهبر و نظم ساز جهانی می‌داند.

این فارغ‌التحصیل هاروارد و پرینستون توضیح می‌دهد که رقابت ایالات‌متحده و چین بر سر نظم منطقه‌ای و جهانی است. وی استدلال می‌کند که چین از طریق سه «سیاست جایگزینی (Displacement Policy)» متوالی که در سطوح نظامی، سیاسی و اقتصادی دنبال می‌شود، به دنبال پایین کشیدن آمریکا و جایگزینی خود در رأس هرم نظم منطقه‌ای و جهانی بوده است. 

اولین استراتژی چین (1989-2008) به دنبال کاهش نظم آمریکا در منطقه بود. این استراتژی پس از سه‌گانه‌ی اتفاقات میدان تیان آن من، جنگ خلیج‌فارس و فروپاشی شوروی پدیدار شد. این استراتژی ابتدا در سطح ملی به دنبال مقابله با سیاست‌های آمریکا و سپس در سطح بین‌المللی در پی جلوگیری از نظم آمریکایی، به‌ویژه در آسیا بود. در همین بازه بود که با سیاست تنش گریزی دنگ سرمایه‌گذاری‌های بزرگی در حوزه نظامی صورت گرفت. چین در این بازه توانست با مشارکت در سازمان‌های منطقه‌ای، به همسایگان خود اطمینان دهد و علاقه آنها را برای پیوستن به ائتلاف موازنه احتمالی به رهبری ایالات‌متحده را کاهش داد و همچنین از قوانین این سازمان‌های چندجانبه برای محدود کردن قدرت ایالات‌متحده از جمله در حوزه استقرار نظامی و اجبار اقتصادی استفاده کرد.

در گام دوم چین به دنبال ایجاد نظمی چینی در منطقه بود. در حقیقت دومین استراتژی جایگزینی در طول سال‌های (2008-2016) به دنبال ایجاد پایه‌ای برای هژمونی منطقه‌ای در آسیا بود. پس از بحران مالی جهانی سال 2008 و ادراکی که در پکن از ضعف قدرت ایالات‌متحده ایجاد شده بود، این کشور در پی اتخاذ رویکردی جسورانه‌تر و حرکت به سمت نظم سازی منطقه‌ای حرکت کرد. آغاز کلان طرح یک جاده یک کمربند در سال 2013 نیز می‌توان در همین راهبرد تعریف کرد.

سومین گام و استراتژی به دنبال حذف نظم آمریکا محور و جایگزینی آن با نظم چین محور در سطح جهانی است. پس از برگزیت، انتخاب ترامپ و همه‌گیری ویروس کرونا، چین در حال پیگیری سومین راهبرد جایگزینی بوده است. راهبردی که تلاش‌های خود را در سراسر جهان برای جایگزینی ایالات‌متحده به‌عنوان رهبر جهان گسترش می‌دهد. پینگ بازه زمانی فعلی را «تغییرات بزرگی که در یک قرن دیده نشده » نامیده است. حضور چین در مناطق مختلف و همکاری‌های راهبردی در همین استراتژی قابل شناسایی است.

از سال 2017، شی جین‌پینگ در بسیاری از سخنرانی‌های مهم سیاست خارجی کشور اعلام کرده است که جهان در بحبوحه «تغییرات بزرگی است که در یک قرن دیده نشده است». نکته جالب اینجاست که این عبارت تا قبل از 2016 در مقالات چینی یافت نمی‌شد؛ اما در سال 2019 بیش از 3500 بار از این عبارت و انگاشت چینی‌ها از جهان امروز استفاده شده است. شی جینپینگ رئیس‌جمهور چین در آخرین لحظات دیدار با ولادیمیر پوتین در روسیه و قبل از سوار شدن به خودرو به خطاب به وی گفت که تحولی که در ۱۰۰ سال گذشته رخ نداده در حال وقوع است و آن را ما با هم رقم می‌زنیم.

صرف‌نظر از صحت سنجی برداشتی که دوشی بیان می‌کند، به نظر می‌رسد برداشت‌های تصمیم سازان آمریکا نسبت به چین تغییر یافته است. اتخاذ سیاست‌هایی مانند چرخش به آسیا در زمان اوباما، جنگ تجاری زمان ترامپ و سیاست خطر زدایی در زمان بایدن حاکی از آن است که آمریکا، چین را رقیبی جدی برای نظم سازی می‌داند. برای بیش از یک قرن، هیچ دشمن یا ائتلافی از دشمنان ایالات‌متحده به 60 درصد تولید ناخالص داخلی ایالات‌متحده نرسیده است؛ اما چین از این دامنه عبور کرده است. در این میان هرچند برخی در چین هنوز به بازی برد- برد دل‌بسته‌اند اما غرب تصمیم مقابله با چین را گرفته است.

زمانی سیاست تائو گوانگ یانگ هوی (Tao Guang Yang Hui) در دستور کار چینی‌ها اقرار گرفته بود. این عبارت که کوتاه نویسی شده بیست‌وچهار کارکتر چینی بود و توسط دنگ شیائو پینگ استفاده شده بود، به زبان ساده یعنی چراغ خاموش رفتار کن؛ اما این سیاست را می‌توان راهبرد تک‌خطی و همیشگی چین ندانست. حرکت چین به سمت مقابله و ارائه جایگزین برای نظم آمریکایی به‌ویژه در سال‌های اخیر حداقل برای قشر مهم تصمیم سازان آمریکا، مشهود بوده است. لذا از بین بردن حصر تحلیلی کارشناسان ایرانی نسبت به این موضوع که می‌توان اقدامات چین را در پی مقابله با نظم آمریکایی دانست و نه صرفاً تنش گریزی، می‌تواند راهگشای مسائل بین‌المللی ایران باشد. در ضمن پرداختن به جزئیات نحوه جایگزینی آمریکا توسط چین نیز برای کشوری مانند ایران حتماً آموزنده است. نکته نهایی هم آن است که جایگاه سیاست تنش گریزی عملیاتی-تاکتیکی است و نه راهبردی-استراتژیک. این نکته هم برای آمریکایی‌ها مشخص شده است و هم برای چینی‌ها. لذا عاملی حیاتی در تعیین سیاست خارجی هر کشوری، جانمایی صحیح سیاست‌های راهبردی و تاکتیکی است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب