داستان معلمان و دانشآموزانی که هرگز به مدرسه نرسیدند
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، ونوس بهنود- داستان معلمان و دانشآموزانی که گرفتار حوادث شده و در یک روز زمستانی هرگز به مدرسه نرسیدند، منتشر شد.
مدیر انتشارات نیکان با یادآوری حادثه تلخ 19 اسفند 1370 روستای آرپاچایی در گفتوگو با خبرنگار آنا اظهار داشت: کتاب «در راه مدرسه» در سه فصل، پیشینه شناسی، آرپاچایی و در راه مدرسه تدوین شده که سرنوشت تلخ و بدون بازگشت دو معلم دلسوز این روستا، محمد شاه محمدزاده و علیرضا رشیدی به همراه دانشآموزان، عدالت شکری، ملک میرقریشی، یعسوب اسکندری و شاپور اکبرزاده را بیان میکند.
زعفر احدزاده افزود: سرنوشت دردناک معلمان این مدرسه در این کتاب با هدف ارائه الگویی از رشادت و فداکاری نگارش شده است. معلمان مدرسه، اهل سراب و به صورت سرباز معلم برای دو سال در این روستا مستقر و ساکن بودند که بعد از مدتها دوری و دلتنگی برای دیدار با خانواده، راهی زادگاهشان میشوند.
وی تصریح کرد: در موقع بازگشت، مانند مسافرتهای قبلیشان و این بار در 19 اسفند 1370 و چند روز مانده به سال جدید، دانشآموزان مدرسه، تا جاده اصلی اردبیل ـ خلخال و قهوهخانه کنار جاده روستای خلفلو میآیند تا معلمان، وسایل و تغذیه دانشآموزان مدرسه را با اسبهایی که با خود آورده بودند انتقال دهند.
نویسنده کتاب «در راه مدرسه» ضمن اشاره به اینکه مسافران در راه مدرسه در مسیر بازگشت، ساعت ۳ بعد از ظهر به روستای بنماران میرسند و بعد از یک ساعت استراحت و صرف ناهار در مدرسه آن روستا دوباره به سوی روستای خود راه میافتند، ادامه داد: همزمان هوای زمستانی و سرد منطقه، به شدت مه آلود شده و کولاک و بارش برف شدت میگیرد.
ارواح پاک گرفتار قهر طبیعت
احدزاده با استناد به صحبتهای تنها بازمانده این حادثه میوید: در این میان به دلیل اصرار معلمان بخاطر برگزاری امتحانات ثلث دوم دانشآموزان که باید همان روز به روستا برسند، مسیر را ادامه میدهند، به کوههای بین دو روستای بنماران و آرپاچایی که میرسند کولاک شدیدتر میشود. هر چه بیشتر میروند سرسختی سرما و برف شدیدتر و هوا هم رو به تاریکی میگذارد.
نویسنده کتاب «فولکلور آذربایجان» تصریح کرد: تلاشهای دو معلم جوان و چهار دانشآموز برای پیدا کردن راه روستا بیثمر میماند و مسافران گرفتار برف و سرمای شدید اواخر زمستان میشوند. اهالی روستا هم که نگران دیرکردن مسافران و فرزندانشان بودند بارها تا قسمتی از مسیر برای یافتن آنها میآیند، اما بارش برف سنگین و کولاک شدید امان و اجازه پیشروی بیشتر نمیدهد و ناگزیر و ناامید تا نزدیکیهای صبح و آرام گرفتن نسبی هوا مجدداً به دنبال گمشدهها میروند.
احدزاده با اشاره به اینکه شاپور اکبرزاده راوی حادثه، تنها بازمانده از شش مسافر راه مدرسه است، گفت: به محض آرام شدن بارش برف و کولاک و نزدیک صبح که هنوز هوا تاریک بود، تعدادی اهالی با اسبهایشان راهی کوهستان و مسیر روستای بنماران میشوند، بخاطر سنگینی برف، به سختی و با کندی راه را طی میکنند تا اینکه کفشهای یکی از دانشآموزان را بر روی سنگی پوشیده از برف میبینند و همین نشانه را در پیش گرفته و حرکت میکنند، اما وقتی میرسند در کمال ناباوری و مبهوت، با پیکرهای بیجان و یا در حال مرگ مسافران راه مدرسه مواجه میشوند.
آرپاچای نماد ایثار و از خود گذشتگی
وی با اشاره به گردآوری اطلاعات پیرامون این حادثه از طریق ساکنان روستا و تنها بازمانده آن اضافه کرد: آرپاچایی در تاریخ آذربایجان یادآور خاطرات تلخ ولی سرشار از ایثار برای مردم آذربایجان است؛ از حادثه تلخ سارای در نقطه صفر مرزی که در مقابل ذلت و تن دادن به خواسته خان جبار و سپردن خود به آبهای خروشان، دومی را انتخاب کرد و در تاریخ ماندگار شد، تا در جنوبیترین نقطه که دانشآموزان کمک کننده به معلمانشان گرفتار برف و بوران شدند.
نویسنده کتاب «عظمت خانم فولادلو، بانوی اقتدار و مبارزه» اضافه کرد: این رود یادآور رشادتهای میرزاکوچک خان و عظمت خانم فولادلو است. مردم این منطقه به یاد دارند که میرزا کوچک خان جنگلی هفتاد سال قبل و در عزیمت برای پناهنده شدن به عظمت خانم فولادلو و در 11 آذر سال 1300 گرفتار خشم برف و بوران گیلوان خلخال شد.
احدزاده معتقد است حادثه تلخ مسافران راه مدرسه آرپاچایی، باید همچون سرنوشت میرزاکوچک خان و دیگر فرزند آذربایجان یعنی؛ سارای، بازگو شود، فیلم، موسیقی و داستان از آن ساخته شود که شوق آموختن و استقبال از معلمان، تلخترین شب را در اوج نامهربانی هوا و طبیعت برایشان موجب شد، آن هم با یک سفر بیبازگشت.
انتهای پیام/