دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
میزگرد آنا با گروه نمایشی «۶۵۷»؛

گیل‌آبادی: تلفیق فضای دانشجویی و بازیگران مطرح اقتضای درام بود

گیل‌آبادی: تلفیق فضای دانشجویی و بازیگران مطرح اقتضای درام بود
کارگردان و مدرس دانشگاه گفت: گفت‌وگو اکسیر گمشده زمانه ماست، آنقدر پیچیدگی‌های دنیای امروز زیاد شده که گفت‌وگو به حداقل رسیده است؛ بنابراین در کارهای نمایشی‌ تلاش کردیم به سمت دیالوگ‌های هدفمند برویم که تعامل بین بازیگر و مخاطب را زیاد کند.
کد خبر : 855823

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا،‌ شیوه‌های نمایشی نسبت به دهه‌های قبل تغییرات زیادی کرده است، مثل اینکه تئاتر تعاملی یا مشارکتی یکی از عرصه‌های تئاتر مورد علاقه مردم و هنرمندان شده که در این نوع تئاتر بازیگر و تماشاگر ضمن یک تعامل با هم مواجه می‌شوند و ما دیگر نسبت به گذشته شاهد انفعال مخاطبان تئاتر نیستیم. این یک شیوه ساختارشکنانه است که در یک دهه پیش باب شده و فاصله بین تماشاگر و بازیگر را کاهش می‌دهد.

«شهرام گیل‌آبادی»، مدرس دانشگاه، بازیگر و کارگردان تئاتر یکی از هنرمندانی است که در این سال‌های اخیر توانسته کارهایی را در عرصه تئاتر تعاملی خلق کند، نمایش‌هایی با فعالیت گروه تئاتر «ب» به سرپرستی شهرام گیل‌آبادی چون «عاشقانه‌ها»، «عاشقانه‌های خیابان»، «یک دقیقه و سیزده ثانیه» و حال نیز نمایش «۶۵۷» درباره عاشقانه‌های کولبری که ماشین خواب می‌شود و اخیرا در تماشاخانه ایرانشهر به صحنه رفت.

درباره چیستی و چگونگی نمایش‌های خیابانی و حضور بازیگران جوان دانشجو در این کار میزگردی با شهرام گیل‌آبادی و چهار بازیگر جوان دانشجوی حاضر در آن در خبرگزاری آنا برگزار شد که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

آقای گیل‌آبادی با توجه به اینکه شما سال‌هاست در عرصه تئاتر تعاملی کار می‌کنید، بفرمایید ایده اولیه اجرای این اثر چگونه شکل گرفت و آیا به دنباله کارهای دیگرتان این کار هم به اجرا رسید یا خیر؟

فلسفه کار ما براساس گفتار خیلی از بزرگان اندیشه و معرفت در دنیا، توجه به عالی‌ترین گفت‌وگوی انسانی است، گفت‌وگویی که در تئاتر شکل می‌گیرد،‌ همان دیالکتیک و رفت و برگشت عمیق با تصویرسازی مانا و ماندگار است که به فرا تئاتر می‌رسد. استاد سمندریان در تشریح تفاوت تئاتر خوب و بد معتقد بودند که تئاتر بد همان است که وقتی کار تمام می‌شود فرد را رها می‌کند، اما تئاتر خوب درگیری‌ها و کنش و واکنش‌هایش تازه بعد از اجرا یقه تماشاگر را می‌گیرد.

در کشور ما هم تا حدود بسیار زیادی، «گفت‌وگو» اکسیر گمشده زمانه حال حاضر شده است، آنقدر پیچیدگی‌ها در دنیای امروز زیاد شده که گفت‌وگو کردن به حداقل رسیده و تأثیرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روی زندگی مردم فراوان است، بنابراین من هم به عنوان یک مأموریت جدی در فضای خود و به عنوان هنرمندی چند وجهی در عرصه هنر،‌ ارتباطات و رسانه، سعی کردم مدلی را ابداع کنم و نام آن را «ارتباط آئینی» گذاشتم.

در مدل ارتباط آئینی شاخصه‌هایی وجود دارد، یکی از این شاخصه‌ها همگرایی و پیوستگی است در تئاترهایی که در شانزده سال اخیر کار کردم، تلاشم بر این بوده که کارهایی مستند با زمینه اجتماعی کار کنم و به سمت دیالوگ‌های هدفمند بروم تا تعامل بین بازیگر و مخاطب ایجاد شود.

به هرحال تاریخ نشان داده پیچیدگی‌هایی در سال‌های اخیر باعث شده که گفت‌وگو در کشور به حداقل برسد. بسیاری از روانشناسان این روزها معتقدند که زن و شوهرها با هم صحبت نمی‌کنند به همین دلیل هم مشکلاتشان عمیق می‌شود، گفت‌وگو در عرصه‌های کاری حداقل است، خیلی از متخصصان جامعه‌شناسی حتی معتقدند که همگرایی اجتماعی هم کم شده است، همه این مولفه‌ها تحقیق شده است و ما به این نتیجه رسیدیم که رسالت ما در عرصه تئاتر این است که به سمتی حرکت کنیم که بستر گفت‌وگوی هدفمند ایجاد شود و سوژه‌ها براساس موضوعات مبتلابه مردم انتخاب شود. تئاتر باید بستر گفت‌وگوی هدفمند را ایجاد کند.

میزگرد شهرام گیل آبادی

شما برای اجرا بردن این اثر نمایشی هم از بازیگر چهره چون «سیما تیرانداز» استفاده کردید و هم از بدنه دانشجویی، علت این تلفیق چه بوده و چه اثری در کار گذاشت؟

استاد پیمان یکی از اساتید ما روزی می‌گفتند که بین معلمی و استادی سی سال مرارت و تجربه است، به نظر من هم یکی از بهترین بسترهایی که دانشجویان را می‌تواند به سمت تجربه آموزی ببرد، کار اجرایی از پشت صحنه گرفته تا فضای جلوی صحنه، جلو و پشت دوربین و حضور در موقعیت‌ها است. من همیشه در کارهایم تلاش کردم از دانشجوها بهره ببرم، طی بیست سال هیچ زمانی نبوده که در کارها از جوان‌ترها چه سینمایی و چه تئاتر، رادیو و تلویزیون استفاده نکنم.

یکی از مولفه‌های جدی کارگردانی «تعلیم دهندگی» است، این بستر تعلیم دادن برای دانشجوها باید باز باشد تا تجربیاتشان را زیاد کنند و معلومات سر کلاس را روی صحنه ببرند.

البته نباید غافل شد که حضور دانشجوها در کار، متفاوت از نمایش‌های صحنه‌ای عادی بوده و نوع تعاملشان با مخاطب متمایز است.

بله بستر کار ما چنین چیزی ایجاب می‌کرد، اساسا تعریف بازیگر در کار ما قدری متفاوت از دیگر کارها است. در این نوع کار تعاملی که چند سالی است تجربه می‌کنیم صحنه و تماشاگر با هم یکی می‌شوند، در این یکی شدن تماشاگرانی که روی صندلی نشسته‌اند برای ما بازیگرانی هستند که جلوی صحنه قرار می‌گیرند و بازیگران هم جزئی از صحنه و مردم هستند که همه با هم اثر را پیش می‌برند. بنابراین بازیگران دانشجو هم در این روند کارکرد و تعریف خاص خود را دارند و در این فضای کلی که تحت تأثیر یک مدل است، تعریف خاص خود را پیدا می‌کنند.

میزگرد شهرام گیل آبادی

بازخورد تماشاگران این اثر نمایشی از آن چطور بود؟

ببینید اساسا چون دیالوگ دراین کار برای ما اصالت دارد و ما مردم هم یاد نگرفتیم که چطور دیالوگ کنیم، باید منتظر باشیم واکنش‌های متفاوت و عجیب هم از مخاطبان سر بزند. من نام این تئاتر را تئاتر فضا گذاشته‌ام. چرا که ما چهار دسته فضا داریم؛ فضای درونی، مود، ماتریکس، استیج و اتمسفر که این چهار دسته را وقتی طراحی کنیم دیگر بازیگر هر کاری که انجام دهد، چون در یکی از آن فضاها قرار دارد، همانی که می‌خواهد می‌شود و اینطور نیست که اتفاقی  مکانیکی و متری رقم بخورد. بنابراین کار برنامه‌ریزی‌هایی دارد اما اینکه مولفه‌های متغیری وارد فضا و موقعیت شود، بازیگران برای آن آموزش دیدند و بدون شک متناسب آن عکس‌العمل نشان می‌دهند.

آقای گیل‌آبادی شما در نمایش‌های سال‌های اخیرتان همیشه از یک خواننده نیز در کار بهره بردید مثل «رضا یزدانی» یا «امیرعظیمی»، علت چیست؟ آیا برای گیشه بوده یا دلیل منطقی دیگر دارد؟

خیر برای گیشه نبوده، حضور خواننده اقتضای درام ماست. ما در یک درام شش دریچه شناختی را طراحی می‌کنیم که با این دریچه‌ها با مخاطب ارتباط برقرار کنیم؛ دریچه مخاطب حسی، عاطفی، منطقی، فلسفی و تمثیلی که اگر یک کارگردانی ارتباطات اثر خود را بخواهد طراحی کند، حتما باید این شش دریچه را در حرکت‌ها و میزانسن طراحی کند، در غیر اینصورت کارش نمی‌تواند ارتباط وسیعی با مخاطب برقرار کند.

آقای امیر عظیمی در این کار یک کاراکتر است، یعنی فردی که موسیقی کار کرده، کولبر بوده، بعد ماشین خواب شده و مسائل دیگر، این اقتضای خود درام است که از دل خود خلق شده و آرایه‌ای برای جذب کاذب مخاطب نیست. آقای یزدانی هم در کار «عاشقانه‌های خیابان» یک موزیسین خیابانی بود که نقش داشت. در یک کار دیگرمان یک دقیقه و سیزده ثانیه هم خانم مینا دریس اساسا خواننده‌ای کارتن خواب بود، بنابراین هر کدام از کارهای بنده یک هنرمند در خود دارد که این هنرمند جزء اجتماع است، تلاش کردیم نشان دهیم که هنرمند از مردم و هنرش جدا نیست، این هنر از دل درام بیرون می‌آید.

شما در این کار از مفاهیم و معضلات اجتماعی کولبری گرفته تا ماشین خوابی گفتید، چقدر فکر می‌کنید مفاهیمی که مطرح کردید در دل مردم بنشیند و اثرگذار باشد؟

من تلاش کردم کارهایی خلق کنم که از دل اجتماع بیرون بیاید و حداقلش یک سوال در ذهن مخاطب ایجاد کند. شانزده سالی است که بر موضوعات اجتماعی تمرکز کردم، شاید چیزهایی را می‌بینم که دیگران به سادگی از کنارشان می‌گذرند که همه آنها برآیند یک اتفاق در خانواده، مدرسه یا دیگر مکان‌ها بوده است.

شبی در دروازه غار یک پیرزنی را دیدم قابلمه بزرگی را وسط گذاشته بود و بچه‌های کارتن خواب را غذا می‌داد از او علت اینکه غذای گرم می‌آورد را پرسیدم چون تا آن روز مثلا موسساتی مثل طلوع بی نشان، خانه خورشید یا جمعیت امام علی(ع) را دیده بودم که غذا با یکبار مصرف برای بچه‌ها توزیع می‌کردند اما ندیده بودم کسی غذای گرم با قابلمه بیاورد، او به من پاسخ داد که سی و پنج سال مدیر مدرسه بوده، اگر کم کاری نمی‌کرد الان این بچه‌ها کارتن خواب نبودند، پس الان آمده به بچه‌ها محبت کند تا برخی از آنها بازگردند. بنابراین موضوعات اجتماعی چیزهایی هستند که اگر به آنها ورود کرده و برای مخاطب سوال ایجاد کنیم ، این آگاهی بین مردم شاید ایجاد شود و رفتاری تولید شود.

ما اگر بتوانیم در تئاتر دیالوگی را ایجاد کنیم که منتج به رفتار شود، به توسعه فکری جامعه کمک کرده‌ایم که هدفی والا است. اگر هنرمند می‌ایستد، می‌جنگد با ممیزی یا اخبار متعدد روبه رو می‌شود، چون به کارش ایمان دارد و معتقد است این کار توسعه فکری برای جامعه خواهد داشت.

از ممیزی گفتید،‌ کار ممیزی هم داشت؟

اولا که مجوزمان را دیر صادر کردند؛ ممیزی هم خیلی زیاد داشتیم، تقریبا هر شب هم بازبین حضور داشت.  از نمایشنامه هم کم شد.

میزگرد شهرام گیل آبادی

لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید که کدام دانشگاه تحصیل می‌کنید و از چه زمانی به کار اضافه شدید؟

شیدایی: من «حسین شیدایی» دانشجوی کارگردانی دانشگاه صدا و سیما هستم، ورودی سال ۱۴۰۱، با استاد گیل‌آبادی کلاس داشتیم و از این طریق وارد اجرا شدم.

پیش از ورود به دانشگاه کار تئاتر کردم. در جشنواره آیینی سنتی حضور داشتم و بیشتر کارهایم هم سنتی، سیاه بازی، و تخت حوضی بود. تجربه کار با شهرام گیل‌آبادی فوق العاده خوب بود، به خاطر نقشی که در ارتباط با مخاطبان داشتم،‌ هر چند به ظاهر به چشم مخاطب نیامدیم اما در واقع تجربه خوبی برایمان شد، چون به هرحال هر یک از ما ممکن است در طول شبانه روز با خانواده، دوستان و همکلاسی‌ها ارتباط داشتیم. اما چنین تجربه‌ای را با غریبه‌ها نداشته باشیم، حال این فضا برای ما شکست و توانستیم با کسی که هیچ آشنایی با او نداریم، حتی اسمش را هم نمی‌دانیم، صحبت کنیم و او هم به ما اعتماد کند. هر شب این سوال و جواب‌ها متفاوت بود و همه اینها به عجیب بودن کار می‌افزود.

من و دوستانم یک شب قبل از شروع اجرا به گروه اضافه شدیم، قدری کار برایمان دشوار بود، حتی شب اول اجرا مونولوگم را هم حفظ نبودم، اما خیلی هم با مونولوگ پیش نرفتم، بلکه سعی کردم آن را درک کنم و خلاصه از کل اجرای خانم تیرانداز تجربیات خوبی گرفتیم.

بازی در کنار سیما تیرانداز چه تجربه‌ای برایتان داشت؟

جدا از بازی فوق العاده خانم تیرانداز که در جای خود بسیار حائز اهمیت است، هرگز ما نمی‌توانستیم خودمان را جای او بگذاریم چه اینکه چنین اتودی را استاد گیل‌آبادی قبل از شروع اجرا با ما زدند، اما هیچکدام نتوانستیم به خوبی او باشیم، اما یک چیزهایی از بازی او درک کردیم، حس خانم تیرانداز در این اجرا با تمام وجود بود که به دل مخاطب هم می‌نشست. شاید خیلی معضلات اجتماعی را خود خانم تیرانداز هم تجربه نکرده باشد مثل کولبری یا ماشین خوابی اما آنقدر با حس بازی کردند که این بهترین درس برای ما بود که بدانیم وقتی قرار است نقشی را بگیریم و بازی کنیم، با تمام وجود آن را درک کنیم.

آقای صفری شما هم بفرمایید که این تجربه و حضور در کنار آقای گیل‌آبادی برایتان چگونه بود؟

صفری: من سینا صفری دانشجوی رشته کارگردانی دانشگاه صدا و سیما ورودی ۱۴۰۱ هستم، قبل از دانشگاه شهرت شهرام گیل‌آبادی را شنیده بودم حتی زمانی در تئاتر شهرستان کار می کردم بعد هم که پای درسشان بودم ، با توجه به شناختی که از او پیدا کرده بودم سرکلاس و صحبت‌هایی که داشتیم علاقه مند شدم که با او کار کنم، ایشان هم لطف کردند و ما را به کار اضافه کردند، من تا به حال تئاتر تعاملی کار نکرده بودم، شنیده بودم که با دیگر انواع تئاتر متفاوت است اما اینبار به خوبی آن را تجربه کردم.

من هر شب قبل از ورود تماشاچی به سالن یک چراغ قوه به دست داشتم و در سالن می‌چرخیدم، افراد را رصد می‌کردم تا ببینم کنار چه کسی بنشینم، در روند اجرایی که اتفاق می‌افتاد سعی می‌کردم خودم با تماشاگر ارتباط بگیرم، مثلا اگر جایی خنده‌دار است، من هم با تماشاچی می‌خندیدم، یک جایی خانم تیرانداز می‌گوید که این چشم‌ها چه رنگی‌اند و من می‌گویم قرمز، کنار دستی‌ام می‌خندد و به راحتی این ارتباط شکل می‌گیرد. به هرحال هر فردی در طول روز مشکلاتی را تجربه می‌کند سیما تیرانداز هم جملاتی از عشق یا مشکلات اجتماعی می‌گوید، برایم جالب است که بدانم چه چیزی در ذهن کنار دستی‌ من است زمانی که این مباحث گفته می‌شود ، گاه پیش می‌آید که کنار دستی من می‌خندد، گاهی اشک در چشمش جمع می‌شود و مسائلی از این دست که این انرژی به راحتی منتقل می‌شود.

جناب قاسمی شما هم از تجربه کار در تئاتر تعاملی برایمان بفرمایید؟

قاسمی: محمدمهدی قاسمی دانشجوی کارگردانی دانشگاه صدا و سیما هستم. شما یک جایی در صحبت‌ها درباره ری‌اکشن مخاطبان صحبت می‌کردید، فکر می‌کنم چند شب پیش اتفاقی افتاد که وسط صحنه یک نفری بلند شد روی صندلی با صدای بلند فریاد می‌زد و کاراکتر نمایش خودش را اجرا کرد، بعد فهمیدم جزو دانشجوهای تئاتر بوده که به زعم خودش اعتراض به تئاترهایی با مخاطبان کم داشت. این شرایط برای خود من هم پیش آمد زمانی که از کنار دستی‌ام پرسیدم تا به حال قاب چشم‌هایی دل شما را برده؟ این قاب چه رنگی بوده؟ بعد فهمیدم که فرد ناظر بازبین کار است و من نباید از او چنین چیزی می‌پرسیدم. خلاصه ممکن است حتی کسی به شما بگوید که به شما چه ربطی دارد؟ همه اینها تجربه است. 

در نهایت آقای ابراهیمی از حضورتان در این کار برایمان بگویید؟

ابراهیمی: محمدحسین ابراهیمی دانشجوی کارگردانی تلویزیون دانشگاه صدا و سیما هستم، ما با دکتر گیل‌آبادی واحدی در این ترم داشتیم و به تدریج با کمک او به کار اضافه شدیم، من در تمرینات برایم این سوال پیش می‌آمد که آنچه ماجلوی صحنه با تماشاگر اجرا می‌کنیم، چه اثری روی او می‌گذارد؟ اما بعد که در کار این اثر شگفت‌انگیز را دیدم، نظرم عوض شد، به ویژه ارتباط خانم تیرانداز و تماشاچی که خیلی بداهه اتفاق می‌افتد و نشان از ذهن آماده ایشان داشت، به هرحال ما هر شب انتظار چیزهای متفاوت را داشتیم، اینکه یک شب تماشاچی حالش بد باشد، فضا را بشکند و جو سنگین باشد یا شب دیگری قبراق و پرانرژی به سالن بیاید، بنابراین نوع ارتباط ما با مخاطب بستگی به شرایط آن شب داشت.

به نظر من حسن تئاتر نسبت به سینما و دیگر گونه‌ها، تنوع ژانر است اینکه همزمان که تعاملی یکی کار می‌کند، دیگری کلاسیک یا هر گونه دیگری کار می‌کند. حسن نمایش‌های تعاملی هم این است که اگر تماشاچی با حال بد وارد سالن می‌شود، با او می‌توانی وارد گفت‌وگو شوی تا احساسش تغییر کند، انرژی بگیرد و با حال خوب از سالن خارج شود، ما تماشاچی دراین مدت داشتیم که چند بار به دیدن کار آمده و آن را هر بار دوست داشته است.

اقای گیل‌آبادی شما بفرمایید که آیا کار شما به ترکیب کنسرت نمایش نزدیک است یا خیر.

گیل‌آبادی: ببینید من اساسا با این ترکیب مخالف هستم، چون از پایه غلط است، تئاتر یک هنر جامع است ، هنرهای دیگر در تئاتر تجمیع می‌شوند. اگر فیلمی را ما ببینیم و بعد بگوییم موسیقی در آن خیلی قوی بود، یعنی آن موسیقی از کار جدا و این فیلم ناقص است. اگر موسیقی وارد فیلم می‌شود باید با فیلم ترکیب شود. بنابراین این ترکیب کنسرت نمایش که الان باب شده،‌غلط است. تئاتر فرم‌های متفاوتی دارد. چون نوع طراحی‌هایش متفاوت است. اما همه گونه‌های مختلف آن تئاتر است. چیزی به اسم کنسرت نمایش که در سایت‌هامی‌بینیم وجود ندارد، کاملا من درآوردی و اشتباه است.

به عنوان سوال آخر بفرمایید، چرا به جای خانم تیرانداز از یک بازیگر آقا استفاده نکردید؟

این هم تألیف کارگردانی است، اگر متن را ببینید یک بازیگر مرد نقش را ایفا می‌کند که روال از شروع تا پایان است،‌ اما من متن را تبدیل به ساختاری دور کردم، یعنی از جایی که کار شروع می‌شود،‌ همانجا هم پایان می‌یابد. من تسلسل را وارد متن کردم یعنی یک مردی خارج می‌شود، زنی داخل قصه می‌شود، یک مردی حضور دارد که عاشق آن زن است. اما زن چشمش دنبال مرد دیگری است و این دایره را ادامه دادم . به هرحال به نظرم اگر بازیگر مرد انتخاب می‌کردیم ماهیت این دایره در ساختار درام دچار مشکل می‌شد.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب