کودک و تلویزیون؛ نسبتی مهم که دیگر برای کسی مهم نیست!
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، محمدرضا کاظمی ـ یازدهم دسامبر در مناسبتهای جهانی به عنوان روز جهانی «کودک و تلویزیون» شناخته میشود. آنهایی که این روز را در تقویم انتخاب کردند قطعاً به تاثیرگذاری و جذابیت رسانه تلویزیون برای کودکان و نوجوانان آگاه بودند، اما شاید فکرش را هم نمیکردند که پیشرفتهای تکنولوژیک به اندازهای گسترش خواهد یافت که هر کودک با یک ابزار هوشمند بتواند به چندین و چند کانال تلویزیونی دسترسی پیدا کرده و دیگر دغدغه از دست دادن برنامه مورد علاقهاش در ساعتی مشخص را نداشته باشد.
برای متولدان دهه پنجاه و شصت شمسی «کارتون دیدن» یکی از جذابترین و شیرینترین تفریحات بود که گاهی حتی به عنوان ابزار تشویقی (البته محرومیت ازآن به عنوان ابزار تنبیهی) در نظر گرفته میشد.
اغلب کودکانی که در شیفت عصر مدرسههای شلوغ دهه شصت و هفتاد درس میخواندند ساعات درسی را به امید پایان مدرسه ودویدن به سمت خانه برای تماشای برنامه کودک سپری میکردند، این تجربه مشترک بچههای آن نسل در تماشای انیمیشن و برنامه کودک علاوه بر کارکردهای سرگرمکننده، خصلت آموزشی و جامعه پذیری نیز داشت.
** روزگار سپریشده کودک و تلویزیون
این روزها، اما اوضاع تا حدود زیادی متفاوت شده است، با وجود اینکه تلویزیون به نسبت آن سالها تغییرات زیادی کرده و دو شبکه تلویزیون مختص کودکان و نوجوانان را داریم، اما برنامهسازی برای کودک و نوجوان و پخش آثار نمایشی با مفاهیم و ارزشهای اجتماعی مخصوص این قشر، بهشدت افت کرده است.
در سالهای دور حتی اگر والدین هم پا به پای فرزندانشان به تماشای انیمیشنهای دو بعدی خارجی مینشستند، حداقل از این بابت مطمئن بودند که وقت خودشان و فرزندشان به تماشای یک اثر نمایشی ساده نمیگذرد و در دل این قصهها درسهای مهمی مثل فداکاری، از خود گذشتگی، رفاقت و... وجود دارد که میتواند برای آینده فرزندشان و مدل ارتباطی اش در جامعه، مفید باشد.
تلویزیون از زمانی که بار اصلی برنامهسازیاش را روی دوش خالهها و عموها گذاشت، کار را برای خود سخت کرد. اگرچه نمیتوان منکر شد که گروهی از این مجریان واقعا موفق بودند و برنامههای خوشساختی داشتند، اما در دورهای این عموها و خالهها به قدری زیاد شده بودند که حتی سر از مدرسهها درمیآوردند و در آنجا برنامه اجرا میکردند. در زمینه پخش انیمیشن و کارتون هم که گویا کنترل در دستان کسانی افتاد که خشونت برایشان جذابتر بود و خوراک فرهنگی بچهها ناگهان از «بچههای کوهستان آلپ»، «زنان کوچک» و «حنا دختری در مزرعه»، تبدیل شد به «بن تن»، «دیجیمون» و مدلها متفاوتی از «لاکپشتهای نینجا».
بچهها به دنبال این نبودند که سریعتر تکالیف مدرسه را انجام دهند و مثل قهرمانهای این کارتونها در کارهای مختلف به خانوادهشان کمک کنند، بلکه میخواستند با پوشیدن لباسهای شخصیتها بزن بهادر، شمشیر و تفنگ در دست بگیرند و از دوستانشان که در نقش دشمنان قسمخورده آنها ظاهر شده بودند، انتقام بگیرند.
در سالهای اخیر یا ظهور تلویزیونهای اینترنتی و پلتفرمهای نمایشی شاهد تولید و پخش برنامههایی بودیم که اگر نگوییم بدتر از برنامههای تلویزیون برای این گروه سنی نبود، قطعا نمیتوانیم ادعا کنیم که بهتر بود. نگاهی به انیمیشنهای سینمایی و سریالی که در اکثر این پلتفرمها به نمایش درمیآید بیندازید، اکثر آنها آثار درجه دو و سه کشورهای اروپایی هستند که ترجمه و دوبله شدهاند، دوبلههایی که به هیچ وجه در حد و اندازه دوبلههای جذاب دهه شصت و هفتاد نیست.
** صداها و تصاویری که دیگر آشنا نیستند
انیمیشنهای پخششده در شبکه نمایش خانگی، اگرچه از نظر بصری و زرق و برق واقعا خوشساخت هستند، اما مفهوم و مضامینی که در دل این آثار وجود دارد، به قدری سطحی است که میتوان گفت که عملا چیزی به بچهها اضافه نمیکند. این آثار به قدری روی مسئله سرگرمیسازی تمرکز کردهاند که دیگر توجهی به بخشهای مهم دیگر ندارند و مضامینی که در دل آنها نهفته است، کاملا کلیشهای و تاریخ مصرف گذشته است. مثلا اگر قرار است راجع به مضرات دروغ گفتن صحبت کنند، جوری این مسئله را در صورت بیننده فریاد میزنند که کودک پس از چند دقیقه دیگر علاقهای به تماشای ادامه آن ندارد.
در این بین نقش ترجمه و دوبله این آثار هم حائز اهمیت است. در گذشته دوبله هر سریال انیمیشن، پروژه مستقلی بود که توسط گروه شناختهشدهای از هنرمندان دوبله و در استودیوهای محدود آن زمان تولید میشد. اما امروزه این گونه نیست و شاهد تکثر آزاردهنده نسخههای دوبله شده هستیم به گونهای که ممکن است مخاطب کودک یک قسمت از انیمیشن «سگهای نگهبان» را با چهار مدل دوبله مختلف، دیالوگهای مختلف و حال و هوای مختلف ببیند. درک چنین شرایط پیچیدهای و شنیدن صداهای مختلف برای شخصیتهای ثابت، برای مخاطبان بزرگسال هم کار دشواری است، چه برسد به کودکانی که در ذهنشان در حال تحلیل و بررسی تمام اتفاقات ریز و درشت هستند؛ حالا باید به این مسئله هم فکر کنند که چرا قبلا فلان شخصیت صدایش طور دیگری بود یا چرا وقتی در تلویزیون خانه خودمان فلان کارتون را با صدای یک خاله میشنیدم و حالا یک عمو به جایش صحبت میکند!
حال پرسش این است که فرمول انتخاب این آثار برای ترجمه، دوبله و پخش از تلویزیون، شبکه نمایش خانگی یا رسانههای اینترنتی چیست؟ چه نظارتی پشت این انتخابها وجود دارد که بدانیم کارهای انتخاب شده، حداقلهای مورد نیاز برای قرار گرفتن در سبد فرهنگی کودکان را دارند؟ دقیقا از چه زمانی توجه به رنگ و لعاب آثار خارجی، جای محتوا و مضمون را گرفت و دستاندرکاران و هنرمندان حوزه دوبله و ترجمه احساس کردند بهتر است به جای اینکه به کودکانمان درست زندگی کردن را یاد دهیم، جنگیدن، لجبازی کردن و استفاده از ادبیات سخیف را یاد بدهیم؟
در گذشته تلویزیون با تولید برنامههای مناسب ویژه کودکان و نوجوانان و پخش انیمیشنهای خوش ساخت با مفاهیم درست، خوراک فرهنگی دقیقی برای کودکان تهیه میکرد، اما امروز با گسترش رسانهها و افزایش سطح دسترسی مخاطب به آثار جدید، نه تلویزیون رغبتی برای تهیه و تولید آثار مناسب دارد و نه دیگر رسانهها علاقهای به این حوزه نشان میدهند.
به این ترتیب اگر در روزگار تلویزیون دو شبکهای، روز جهانی «کودک و تلویزیون» به واسطه پخش چند ساعته کارتون و انیمیشن برای کودکان حلاوت خاصی داشت امروز تنها به یک مناسبت تشریفاتی و بی اثر تبدیل شده است. مناسبتی که به نظر میرسد حتی برای متولیان این حوزه هم اهمیت چندانی نداشته باشد.
انتهای پیام/