دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

واگویی هنجاری فریبنده در فیلم «دوزیست»/ شلیک نهایی فیلم‌ها، نیاز سینما است

ارتباط‌گیری مخاطبان با فیلم دوزیست در عین حال که گویای دقت نظر کارگردان در ساخت است، از هنجاری متداول پرده بر می‌دارد.
کد خبر : 803273

گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، ونوس بهنود ـ بسیاری از تولیدات سینمای ایران در یک دهه اخیر به سمت طرح موضوعات روزمره و لایه‌های زندگی آدم‌هایی که در کوچه و خیابان ‌های به ظاهر آرام قدم بر می‌دارند رفته است. این تولیدات که به نوعی طرح دغدغه‌ها است نه تنها با استقبال مخاطب سینما مواجه می‌شود بلکه به واسطه همزادپنداری مخاطب با قهرمان داستان، تکانه‌های فکری و احساسی او را برمی‌انگیزد.

نمونه چنین تولیداتی محتوای فیلم دوزیست چهارمین تجربه سینمایی برزو نیک نژاد بعد از فیلم‌های ناخواسته، زاپاس و لانه زنبور است. دوزیست در سال 1398 ساخته شد و در بخش سودای سیمرغ سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور یافت. روایت فیلم برش زندگی چند جوان ایرانی و در حاشیه آن آدم های میانسال و کهنسال شهر است. اما چرا طرح روزمرگی توانسته موفق باشد و دوزیست را در گروه فیلم‌هایی که تماشای آن پیشنهاد می‌شود، قرار داده است؟

ستاره‌سازی از آدم‌های عادی

هر چند نیک‌نژاد از جواد عزتی  و ستاره پسیانی به عنوان نقش‌های برجسته خود مدد گرفته است اما طرحواره داستان فرصت عرض اندام برابر به تمام بازیگرها می‌دهد. بازیگرهایی که به نظر می‌رسد آدم‌های عادی زندگی پیرامون ما هستند و نقشی که بازی می‌کنند همان زندگی عادی است که بر سر هر کدام از ما ممکن است بیاید. چنین الگوسازی و قهرمان پروری نه تنها مورد توجه مخاطب است بلکه یکی از قدرت‌های سینما در برانگیزش جامعه و ایجاد فرصت برای کسب اعتماد به نفس در مخاطب، پذیرش واقعیت و تلاش برای تغییر است. مخاطب نشسته در سینما می‌بیند که افرادی در گرفتاری مشابه او غرق شده‌اند. مانند او اشتباه می‌کنند گاهی خطا می‌کنند و گاهی تصمیم درست می‌گیرند. آزاده بر روی دست دوستش مریم که رگ خود را زده است، لی لی حوضک می‌کشد. می گوید: «ما همان گنجشک‌ها بودیم که یکی می‌خواست بگیرتش، یکی می‌خواست بپزتش، یکی می‌خواست بخورتش.»

در عین حال، پیام داستان‌های سینمایی صرفا بیان واقعیت نیست. هر چند که عطا، آزاده، مریم، حمید و مجتبی واقعیت را طرح می‌کنند اما هنر فیلم در این است که از هنجارهای جامعه نیز پرده برداشته می‌شود. به یک چوب راندن‌ها، تمسخرها، تکه پراکنی‌ها، قضاوت‌های یک طرفه، دلرحمی‌ها، بی رحمی‌ها، ناامیدی و تلاش برای رفع گرفتاری‌ها بخشی‌هایی از روحیه و فرهنگ جمعی است که در فیلم دوزیست هر چند نقشی به بازیگر داده شده تا آن را بیان کند، اما چنین واقعیتی را نشان می‌دهد.

چه کسی دوزیست است؟

فیلم دوزیست داستان حرف‌های ناگفته آدم‌ها از اشتباهات خود در گذشته است. اشتباهاتی که گاهی تا نسل بعد را گرفتار خود می سازد. عطا که به قول دوستش پسر نجیبی است بعد از دودلی در سرقت پولی که قرار است یک نفر دیگر را از خسارت مالی یک تصادف نجات دهد، نگه‌داری از دوست آزاده را هم بر عهده می‌گیرد. عطا قهرمانی است خاموش. خانه و پول و امکاناتش در اختیار دیگران و در مقابل از تمام پیرامون خود دروغ می‌شنود و نارو می‌بیند. به او تهمت می‌زنند و مسخره‌اش می‌کنند. تلاشش بر این است مسئولیت هر کاری و هر فردی که با اوست را به درستی به جا آورد و در مقابل از تمام آن آدم‌هایی که حمایتش کرده‌اند، ضربه خورده است.

عطا حاضر می‌شود مریم را چند روزی نگه داری کند اما دو دوست دیگرش مجتبی و حمید بدون اینکه او متوجه شود به دختر نزدیک می‌شوند. بعدها حتی وقتی پی به حامله بودن مریم از همسر سابقش می‌برد باز حمایت از او را کنار نمی‌گذارد. چنین بافتی از روایت داستانی در ابتدا کمی سطحی، همراه با رگه‌های طنز و عادی جلوه می‌کند. اغلب کادرها بسته از چهره بازیگران است که ضعف، دو رویی، ناتوانی، ترس، غم و افسوس آن‌ها بیشتر به مخاطب منتقل شود.

هیچ مخاطبی گمان نمی‌کند کسی در فیلم، فیلم بازی می‌کند و نقاب بر چهره دارد اما درنهایت شلیک نهایی فیلم و مشخص شدن اینکه چه کسی چه نقشی را در تمام مدت بازی کرده است، نقطه اوج دوزیست است. در واقع نیکنژاد به مدت 90 دقیقه در کادرهای بسته با طراحی دکور ساده در یک گاراژ نیمه ویران با لباس و گریم معمولی بازیگران، ذهن مخاطب خود را آماده می‌کند. او را در خلسه روزمرگی به دنبال خود می‌کشاند گاهی سرگرمش می‌کند، گاهی با نقطه‌های عطف داستانی و برملا شدن اسرار زندگی بازیگران او را شگفت زده می‌کند اما تنها در سکانس آخر است که پیام خود را به مخاطب می‌رساند.اما چه کسی در واقع دوزیست است؟ آیا شخصیتی که درنهایت منفور می‌شود نمی‌تواند تک تک آدم‌های جامعه باشد؟ آیا شرایط سختی زندگی نمی‌تواند بهانه‌ای برای انتخاب بد از خوب و نارو زدن‌ها باشد؟ شکل‌گیری این سوالات در ذهن مخاطب است که می‌تواند به عنوان نقطه قوت فیلم‌های سینمایی مطرح شود.

حرف پایانی سینما در واقع نتیجه میلیارد‌ها هزینه، نتیجه ساعت‌ها فیلم برداری و روزها تفکر است. به تجربه ثابت شده است که عمق تفکر کارگردان و فیلم نامه نویس در آثار نمایان می‌شود و هر قدر فیلم مردمی‌تر باشد، سینماها شلوغ‌تر خواهند شد و فکر مخاطب نرمش خوبی خواهد داشت. اما هنر فیلم ساز فاصله دادن فیلم اندیشه محور با فیلمی زرد است که صرفا به فروش خود می‌اندیشد.

 انتهای پیام/4104/

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب