دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
کمال اطهاری *

رانتی‌شدن شهر

کد خبر : 74139

هانری لوفور فیلسوف شهر، معتقد است شهر یک موجود یک‌پارچه است اما علوم و رشته‌های مختلف هر کدام به این موجود یک‌پارچه، به شکل گسیخته‌ از هم می‌پردازند. اقتصاد از یک‌سو، جامعه‌شناسی از سویی دیگر، معماری و مباحث حمل‌ونقل از یک جهت دیگر و البته انسان‌شناسی را هم باید به این لیست اضافه کرد.


تمام این رشته‌ها و نگرش‌ها، همگی مشغول گسیختن شهرند. آن رشته‌ای که می‌تواند شهر را یک‌پارچه ببیند و تحلیل کند اقتصاد سیاسیِ فضاست. رشته‌ای که بحث اصلی‌اش تعامل فضا، به‌عنوان تجلی روابط اجتماعی و اقتصادی انسان‌ها با اقتصاد است و یا به تعبیر دیگر تأثیر فضا بر ساخت‌یابی روابط اقتصادی اجتماعی است.


Structuration یا ساخت‌یابی واژه‌ای است که دیوید هاروی دیگر نظریه‌پرداز شهر، از آن برای نظریه شهری‌شدن سرمایه بهره می‌برد. ساخت‌یابی بر این نکته دلالت دارد که انسان‌ها تاریخ‌سازند و طبقات و نهادها ساخت می‌یابند. این ساخت‌یابی به شعور و عاملیت انسان وابسته است. هاروی معتقد است شهری‌شدن سرمایه در قرن بیستم رخ می‌دهد. وقتی که سرمایه به شهر می‌آید و محل اصلی تولید ثروت از بخش کشاورزی به درون شهر منتقل می‌شود.


تا پیش از ظهور سرمایه‌داری، محل اصلی تولید ثروت، روستا و بخش کشاورزی بود. این تبدیل محل تولید از روستا به شهر، باعث می‌شود مازاد اقتصادی در درونِ خود شهرها به‌وجود بیاید. شهرها بزرگ شوند و روستایی‌ها نیز به شهر مهاجرت کنند. در اوایل قرن نوزدهم، با آغاز انقلاب صنعتی شهرهای میلیونی متولد می‌شوند. به بیان دیگر رشد صنعت و تکنولوژی باعث افزایش جمعیت و پهنه شهرها می‌شود. در ایران نیز، تهران در سال ۱۳۰۰ متولد می‌شود. با روی کار آمدن رضاخان، با توجه به ایجاد کارخانه‌ها و ظهور صنعت در تهران، جمعیت این شهر در سال ۱۳۳۰ به یک میلیون‌نفر می‌رسد.


هاروی از نظریات مارکس در جلد سوم «سرمایه» که به دو مدار فعالیت صنعتی و تولید ارزش افزوده اشاره می‌کند، بهره می‌برد و می‌گوید شهر محل تحقق تولید و فروش ارزش افزوده است. به گفته او اگر فضای شهری، کانال‌های تحقق تولید و فروش ارزش افزوده را فراهم نکند، سرمایه‌داری سقوط می‌کند.


دیوید هاروی معنقد است سرمایه از مدار اول، که فعالیت صنعتی است و تنها در کارخانه وجود دارد، بیرون می‌آید تا کل شهر را سامان بدهد. در ابتدای قرن بیستم به باور هاروی، مدل فوردی که او سرمایه‌داری سازمان‌یافته می‌نامد، تنها تولید، انبوه می‌شود. از آن‌جا که هنوز نظام‌های تأمین اجتماعی شکل نگرفته بود، مصرف انبوه وجود نداشت. مصرف انبوه زمانی به‌وجود می‌آید که دولت‌های رفاه شکل می‌گیرند. پس از انقلاب کینزی و روی کارآمدن دولت‌های رفاه است که مصرف هم انبوه می‌شود و شهری‌شدن سرمایه شکل می‌گیرد. ماشین همه‌جا را می‌گیرد. شهرها مملو از کارخانه‌ها می‌شود، راه‌آهن و مترو ساخته می‌شود و جمعیت شهرها به ده‌ها‌میلیون‌نفر می‌رساند.


فیلم «عصر جدید» چارلی چاپلین درواقع نمایشی است از آن وضعیت. وضعیتی که در آن شهر، باید ارزش افزوده تولید کند و در عین حال به‌گونه‌ای سامان‌یابد که کارگر سریع به خانه‌اش برسد و به‌جای استراحت حرفه دیگری هم یاد بگیرد تا ارتقا یابد. این به‌طور خلاصه روند شهری‌شدن سرمایه در دنیای غرب است. روندی که در ایران شکل نگرفته و به‌جای آن ما با شهری‌شدن رانت مواجه هستیم. نوعی از رانت که از دهه ۱۳۶۰ به این‌سو باعث غیردموکرانیزه‌شدن شهر شده است. می‌توان به مثال‌های بسیاری از این گونه رانت اشاره کرد. به‌جای این‌که پادگانی به فضای سبز تبدیل شود، مجتمع‌های مسکونی ساخته می‌شود. اقدامی که باعث رکود تورمی می‌شود و نهادهای تصمیم‌گیر دولت را مقصر جلوه می‌دهند. یا مثلاً در پروژه مسکن مهر، از مصالح ساختمانی بی‌کیفیت استفاده می‌شود تا رانت به چند پیمان‌کار برسد. در حوزه مسکن و ساخت‌وساز، این رانت در انحصار یک طبقه خاص است. همان طبقه‌ای که دیوید هاروی از آن به‌عنوان بورژوازی مستغلات نام می‌برد. در کشورهای نئولیبرال، به‌خاطر وجود یک جامعه مدنی قدرتمند، بورژوازی مستغلات توان ورود به شهر را ندارد. به بیان دیگر سیاست از شهر بیرون رانده می‌شود. شهر دموکراتیزه می‌شود. دموکراتیزه‌شدن یعنی بیرون رانده‌شدن سیاست از عرصه اقتصاد. یعنی باید رقابت بر تولید حاکم باشد و نه زور فئودال و پادشاه.


وقتی سیاست از شهر بیرون رانده می‌شود، مکان رقابت، تولید و تحقق ارزش افزوده و گردش سرمایه به‌وجود می‌آید. توجه کنیم که بورژوازی مستغلات در جهان توان تغییر ضوابط شهری را به‌خصوص در داخل شهرها ندارند، مگر آن‌که رفراندومی برگزار شود. مثلا در قوانین شهر‌سازی امریکا نمی‌توان ساختمان‌ها را برای تغییر کاربری تخریب کرد مگر به‌صورت معکوس. یعنی می‌توان ساختمانی چهارطبقه را تخریب کرد و ساختمانی به ارتفاع دو یا سه‌طبقه ساخت اما ساختمان یک طبقه را نمی‌توان تخریب کرد و آن را به چهارطبقه تبدیل کرد. تخریبش تنها به یک شکل قانونی خواهد بود: تبدیل به پارک و یا باغ.


با چنین قوانینی است که گردش سرمایه متحقق می‌شود و رانت‌جویی ممکن نمی‌شود. در ایران اما، تنها ارزش سوداگری تولید و به فضا تحمیل می‌شود. این کژفهمی در علم اقتصاد و اقتصاد فضا و نیز درک مبتذلی که بر اقتصاد سیاسی و اقتصاد فضا حاکم بوده، به کژکارکردی شهر انجامیده است. این نگاه غیرسرمایه‌دارانه و رانت‌جویانه است که کژاندامی شهر را به‌وجود آورده است.


دولت قبلی قصد داشت در طرح تفصیلی شهر تهران دست‌کاری کند و ظرفیت شهر تهران را به ۱۳میلیون‌نفر افزایش دهد. متأسفانه امروز شهرداری آماده است که این طرح را عملیاتی کند. اگر هر کسی در کشوری مانند آمریکا بگوید که من به خاطر رونق‌بخشیدن به مسکن می‌خواهم بیست‌درصد به جمعیت شهری اضافه کنم به‌سرعت دادگاهی می‌شود. امروزه دیده می‌شود که هشتاددرصد از درآمد شهرداری‌ها از هشت‌درصد تولید ناخالص شهری تأمین می‌شود؛ از همین بخش ساختمان و ساخت‌وسازها. این هشت‌درصد، یعنی تولید شهر آن‌هم توسط بورژوازی مستغلات به وسیله رانت.


در پایان می‌خواهم به یک نمونه از سرمایه‌های شهر تهران اشاره کنم که به‌وسیله بورژوازی مستغلات و شهرداری از بین رفته است. سال ۱۳۸۶ وقتی که مسئول مطالعات اقتصادی و طرح‌های ملی و فراملی طرح جامع تهران بودم، طرح جامع فضای لازم برای اقتصاد دانش‌بنیان را با کمک دوستانم نوشتیم. در آن طرح نوشته بودیم که پهنه‌های صنعتی داخل تهران باید به صنایع های‌تک داده شود. حکیمیه تهران از اولین پهنه‌های صنعتی خاورمیانه بود که در آن لوازم‌خانگی مونتاژ می‌شد. شرکت‌هایی مثل ارج، آزمایش و... از آن‌جا شروع به فعالیت کردند. امروزه همه آن منطقه به تالار عروسی تبدیل شده است. بورژوازی مستغلات، کانون اولیه صنعت جدید و الکتریکی در خاورمیانه را به بنگاه شادمانی تبدیل کرد. نباید بگذاریم بورژوازی مستغلات تمام سرمایه‌ها و فضاهای شهر را بگیرد.


*کارشناس و پژوهشگر اقتصادی


انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب