آشنایی با زندگی پرفراز و نشیب یار گرانقدر پیامبر اسلام(ص) / به تصویر کشیدن وقایع تاریخ صدراسلام در «تنهاترین عاشق، عاشقترین تنها»
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، کتاب «تنهاترین عاشق، عاشقترین تنها» نوشته نصرالله قادری دومین جلد از چهارگانه وی برای چهاریار پیامبر اکرم(ص) سلمان، ابوذر، بلال و مقداد است.
نصرالله قادری متولد سال ۱۳۳۹ در سمنان دارای مدرک کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر از دانشگاه تربیت مدرس و کارشناسی کارگردانی سینما از دانشگاه هنر است. وی بهعنوان کارگردان، منتقد، نویسنده، مدرن سینما و تئاتر شناخته میشود. قادری علاوه بر تدریس در مقاطع مختلف دانشگاهی، داوری چندین جشنواره معتبر تئاتر و شرکت در سخنرانی و کنفرانس های داخلی و خارجی همچون فرانسه، آمریکا، آلمان، لهستان، هند و... را داشته است. وی سابقه همکاری با مؤسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی در زمینه نشست تخصصی درامنویسی با موضوع «همنشینی فن و تکنیک و کشف و شهود در فرایند خلق درام» را دارد.
ترسیم حقایق تاریخی با قدرت تخیل نویسنده
«تنهاترین عاشق، عاشقترین تنها» رمانی مفصل است که به زندگی ابوذر غفاری یار گرانقدر پیامبر اسلام(ص) میپردازد. وی بعد از رحلت پیامبر(ص)، خلافت را حق مسلم حضرت علی(ع) میدانست، تا آخرین لحظات زندگی خویش نیز به اهل بیت پیامبر(ص)، وفادار ماند و با غاصبان خلافت همراه نشد. از ابوذر غفاری در منابع تاریخی به خصوص در برخی از مقاطع زندگیش اطلاعات اندکی در دسترس است، در نتیجه نوشتن رمانی مفصل، برای نویسنده سختی خاص خود را به دنبال داشته است. قادری در این رمان با استفاده از منابع تاریخی از تخیل خود نیز برای نوشتن این کتاب بهره گرفته و با قدرت تخیل خود، حقایق تاریخی را برای خواننده ترسیم کرده است.
انتقال وقایع تاریخ صدراسلام در رمانی تاریخی
نکته قوت کتاب فضای باورپذیری است که ماجراهای رمان در آن شکل میگیرد و مخاطب به خوبی با آن ارتباط برقرار میکند و با آن همراه میشود. همچنین نویسنده در حین داستان اطلاعات مختلفی درباره شخصیتهای نام برده شده برای خواننده ارائه میکند، با توجه به اینکه این اطلاعات را در دل داستان و زمانی که باید به مخاطب القا میکند شکل تحمیلی به خود نگرفته است. در نتیجه رمان «تنهاترین عاشق، عاشقترین تنها» به روایت زندگی پرفراز و نشیب ابوذر میپردازد، در عین حال بهعنوان رمانی تاریخی، اطلاعات خوبی درباره وقایع تاریخ صدر اسلام به خواننده انتقال میدهد. اما قلم نویسنده آنچنان که باید ساده و روان نیست، گاهی از کلمات ثقیل و سنگین استفاده میشود که البته با توجه به آن دوره از تاریخ، این حال و هوای مبهم و موهوم هم لطف خودش را برای خواننده به همراه دارد؛ با این وجود این کتاب مخاطب را علاقهمند به کشف زوایای تاریخی داستان میکند.
بیشتر بخوانید:
- «گره دریایی»؛ سوار بر کشتی داستان روی امواج دریا/ روایتی از دریانوردانی که فداکاریهایشان را نشنیدهایم
- «بینشانهای ارس»؛ حکایت اسطورههایی که گمنام ماندند اما تا پای جان ایستادگی کردند
- «آخر داستان»؛ گریزی از یک تلخی بیپایان/ قصهای که درگیر کلیشههای تکراری نشد
- «از غبار بپرس»؛ در جستوجوی رویاهایی از جنس پول، عشق، شهرت و خوشبختی
- «زمستان آلیسا»؛ سرکوب احساسات و اسارت در دنیایی از غم/ مرگ از آنچه فکر میکنیم نزدیکتر است
بخشی از «تنهاترین عاشق، عاشقترین تنها»
«آن پیر، «آن که میداند»، در درون ماست. او در عمیقترین نقطه روح و روان ما و در خویشتن دیرین و حیاتی زندگی میکند. او میانه دوجهان عقل و احساس میایستد. او پاشنهای است که این دوجهان بر روی آن میچرخند. این پهنه میان دوجهان همان مکان وصفناپذیری است که همه ما اگر جوینده باشیم آن را میشناسیم. اما اگر تلاش کنیم با یکی از دوجهان عقل و احساس آن را بشناسیم او تغییر شکل میدهد. او در کویر روحی اسرارآمیزی زندگی میکند. همه تصاویر تمثیلی و اسرارآمیز، همه کششهای آدمی از جمله عطش برای بازپیدایی خدایی که گم کرده است، میل به راز و رمز، و تمام غرایز مقدس و دنیوی، ریشه نور، و حلقه تاریکی و دالانی که باید از آن گذشت و راز کویر همه آنجاست. آن مکان اسرارآمیزی که در آنجا هم هستیم و هم نیستیم، آنجایی که سایهها جسمیت دارند و جسم مثل نور شفاف است. این سرزمین اسرارآمیز، این کویر بیانتها و آن پیر؛ از طریق شعر، موسیقی، رقص و قصه فهمپذیر میشوند. نه تمامتش، بلکه فقط اشعهای از تمامتش را میشود درک کرد. من میسوختم، خاکستر میشدم، میخواندم و رگهای بدنم تارهای سازی بود که در برخورد با شعلههای آتش مینواخت. من در آتش میرقصیدم که از روزنه کوچکی گذشتم و افسانه شدم. خاکستر شده بودم، اما میسوختم. تنم تبدار بود و بر گردهام شلاق میزدند. تنها بودم. خاکستر شده بودم که مرا در بوریایی پیچیدند و بر آن نفت ریختند و آتش زدند و من سوختم. نعره میزدم، اما کسی صدایم را نمیشنید. آن گردنبند ضخیم هر لحظه بر گردنم سختتر میشد و من چشمهایم را محکم بسته بودم و زیر لب شهادتین میگفتم. ناگهان برخاستم. به خود آمدم. در پلاسی که زیر اندازه بود پیچیده شده بودم. در همان سردابی که پنجرهای کوچک رو به آسمان داشت. انگار از دل دریا برگشته باشم.»
رمان «تنهاترین عاشق، عاشقترین تنها» نوشته نصرالله قادری در ۵۰۵ صفحه با قیمت ۲۸ هزارتومان در انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.
انتهای پیام/۱۱۰/
انتهای پیام/