دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

حمایت پرویز پرستویی از «معتمدآریا» و خاطره ضابطیان از برخورد او با زوج جوان چابهاری

انتشار خبر برخورد بد با فاطمه معتمد‌آریا در کاشان، اعتراض پرویز پرستویی و منصور ضابطیان، مجری تلویزیون را در پی داشت.
کد خبر : 63902

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، پرویز پرستویی در حمایت از همکار قدیمی خود چنین نوشت : «حتما در دنیای مجازی ورسانه ها شنیدید که چه توهینی به بازیگر ارزنده و همکار خوب من در کاشان، شهر سهراب سپهری شده. فقط میتونم بگم برای اون دسته از هموطنانی که مرتکب چنین عمل زشت و پست شده اند متاسفم چرا که معتمد آریا دشمن نیست بلکه یکی از هنرمندان خوب کشورمان است. چه خوب است که دوغ را از دوشاب تشخیص دهیم. این برخورد شایسته با یک هنرمند نیست، یادمان باشد با کسانی که سرمایه های مملکت را غارت کردند چنین برخوردی نکردیم.»


او نمى‌تواند آدم بدى باشد


منصور ضابطیان، تهیه کننده برنامه های رادیو هفت و صدبرگ هم به بیان خاطره ای از معتمدآریا پرداخت و با انتشار عکسی در اینستاگرام نوشته: یک روز بهارى درچابهار، براى نقد فیلم "گیلانه"با فاطمه معتمدآریا به دانشگاه چابهار رفته ایم....جوانک سیه چرده اى راننده ماست که شهر را به ما نشان دهد.شرم و مهربانى اهل جنوب را همراه هم دارد...طرف هاى ظهر که مى شود مرتب بى قرار است که حرفى بزند...این بى قرارى را می توانم ازنگاه هاى زیرچشمى اش به معتمدآریا بفهمم...آخرسر توى راه بازار دل به دریا مى زند و خطاب به او مى گوید:"خانوم، من تازه زن گرفته ام. زنم عاشق شماست.بعدا میشه من یه عکس با گوشیم از شما بگیرم براش؟"


صداى تپش قلبش را مى توانم بشنوم که منتظر جواب است.معتمدآریا لبخندهمیشگی اش را پهن تر می کند و جیغى مى کشد و مبارکباد مى گوید و بلافاصله مى پرسد:"اسم زنت چیه؟"و پسرک جواب می دهد.
"خونه تون بندره؟"
"بله ،خیلى دور نیست."
"پس بریم خونه ت با خانومت عکس بگیرم"
پسرک تا سرحد مرگ هیجان زده مى شود.انتظار این اندازه بى ریایى و لبخند را ندارد.بازار را رها می کنیم و مى رویم به خانه تازه عروس.در حیاط مى نشینیم و چاى میخوریم و معتمدآریا مثل یک مادر با آن دو رفتار می کند و آن ها مثل پروانه دورش مى چرخند.معتمدآریا شماره تلفن موبایل و خانه اش را به آنها مى دهد و قول مى گیرد که اگر تهران آمدند به خانه اش بیایند.نمى دانم هیچ وقت آمدند یا نه اما اگر آمده باشند و با آغوش باز پذیرایى شده باشند هم برایم چندان عجیب نیست.
آن روزها چندان معروف نبودم اما همان روز یادگرفتم اگر روزى هم معروف شدم رابطه ام را تحت هیچ شرایطى با مردمى که دوستم دارند-و دوستم ندارند- قطع نکنم.من کارى به نظریات سیاسى معتمدآریا ندارم چون نه از سیاست سردر مى آورم و نه به آن علاقه دارم،شاید با بعضى رفتارهاى شخصى اش هم موافق نباشم اما همینقدر مى دانم کسی که چنین چیزى را مى تواند به دیگران بیاموزد،نمى تواند آدم بدى باشد،نمى تواند آدم خطرناکى باشد.خطر جاى دیگریست. این عکس هم مال همان سفر است. کنار دریاچه ای صورتى نزدیک چابهار.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب