کشف ابعادی جدید از حیات معنوی پیامبر اکرم(ص) در بستر یک روایت امروزی/ طلبهای در دام اشرار که نور نبوت را جستجو میکرد
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا ـ کتاب «پیامبر بیمعجزه» نوشته محمدعلی رکنی است و به همت نشر صاد در سه نسخهی الکترونیکی، کاغذی و صوتی در سال ۱۳۹۹ منتشر شده است. این اثر به مقولهی ایمان میپردازد که در آن شخصیت داستان در مقابل چالش ترسناکی قرار میگیرد و باید حرف و عملش را در زمینهی ایمان و باور به خداوند اثبات کند.
درباره کتاب «پیامبر بیمعجزه» قبل از هر چیز شاید بتوان از شخصیتها و قرار گرفتن آنها در موقعیتهای بحرانی و در عین حال آشنا سخن گفت. آشنا برای مخاطبِ امروز. «پیامبر بیمعجزه» اگر چه مبنا و ایدهاش به نوعی مطرح کردن وجوهی از شخصیت پیامبر(ص) در داستان بوده است؛ اما نویسنده توانسته است به خلق جهانی بپردازد که خواننده امروز بتواند در این جهان بایستاد و با شخصیتهایش همراه شود.
شخصیت اصلی رمان «سید حمید» است؛ طلبهای که توسط اشرار ربوده میشود و در موقعیتی حساس و بحرانی از خارج و درون قرار میگیرد، همسرش؛ لعیا زنی معمولی است، زنانگی میکند، شیفته شوهرش است، گاه میخواند و سید حمید این خواندن را بسیار دوست دارد. سید حمید گرفتار قادر و آسا میشود و مثل هر انسانِ دیگری که گرفتار اشرار شده باشد؛ میترسد، به حفظ جان فکر میکند و حتی حاضر است برای حفظ جانش...
شخصیتها و داستانپردازیِ «پیامبر بیمعجزه» باعث میشود که مخاطب امروز بتواند با روایتی امروزی به قصهای برسد که در زیرلایههای آن چیزهایی برای کشف کردن وجود دارد. مخاطب با قصه سید حمید و لعیا و آسا و قادر پیش میرود و سپس با پیشینهی ذهنیای که از شخصیت پیامبر(ص) و زندگیاش داشته است به دریافتهای دیگری نیز میرسد؛ این اتفاق خوبی است که در این رمان افتاده است؛ اما در کنار چنین حُسنهایی، بد نبود اگر نویسنده تأمل بیشتری در مورد استحکام روابط علی و معلولی در بعضی بخشها داشتند.
داستان با حادثه و ربودن سید حمید شروع میشود؛ عدم تعادلی که در افتتاحیه داستان اتفاق افتاده است و موجب جذابیت و همراه شدن مخاطب با داستان میشود. پیش بردن داستان با حادثه همانقدر که در ابتدای داستان میتواند مخاطب را جذب کند؛ در نیمهها یا پایان داستان میتواند مخاطب را پس بزند؛ شاید در زندگی عادی حوادثی رخ بدهد و بسیار عادی جلوه کند؛ اما داستان بر مبنای روابط علی و معلولی استوار است، نمیشود هر جا قصه پیش نرفت به راحتی حادثهای در داستان وارد کرد و گذاشت به حساب تقدیر یا مشیت الهی؛ مثل چپ کردن ماشین قادر و همسرش که درست وقتی داستان به اوج خودش رسیده، نویسنده سادهترین راه را برای باز کردن این گره انتخاب کرده است. و یا در مورد باورپذیری کنشهای شخصیتها در بعضی بخشها...
با این همه میتوان مخاطب را دعوت کرد به خوانش این کتاب. خوانشِ یک داستانِ امروزی که میتواند وجوهی از شخصیت پیامبر(ص) را در نظر مخاطب زنده کند.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «فکر میکند واقعا به چه دردی میخورد؟ پیامبری بیمعجزه. پیامبری که خبری از جایی ندارد. فاصلهاش را با پیامبر هزار سال نوری میبیند. خودش را طبیبی میپندارد که بدون دوا راه افتاده توی شهر. حمیدک بفرما این دختر مریض، آسا مریض، قادر بیمار، خوبشان کن. نه خوبشان کن! با خودش درافتاده و نزدیک است قافیه را ببازد...».
* داستاننویس و منتقد
انتهای پیام/۴۱۰۴/
انتهای پیام/