«خاتون» و گرفتاری در دام سندرم «انتخاب بازیگر»/ نقشهایی که به تن بازیگران گشادند!
به گزارش خبرنگار حوزه سینمایی گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، در روزهایی شبکه نمایش خانگی به عنوان پرطرفدارترین رسانه حوزه هنرهای نمایشی فعالیت میکند و پلتفرمهای آنلاین در روزهایی که سالنهای سینما نیمه تعطیل است و تلویزیون در خواب خرگوشی به سر میبرد، به ترکتازی مشغول هستند، میتوان آثار به نمایش درآمده در این رسانههای جدید را با وسواس بیشتری بررسی کرد.
در رابطه با ضعفهای محتوایی سریالها و برنامههای شبکه نمایش خانگی بارها گفته و نوشتهایم، و کمبودهای ساختاری آنها را نیز (تا جایی که امکانش بود) با جزئیات بررسی کردیم. اما از بد نیست حالا به طور خاص به آسیبشناسی یکی از بزرگترین نقطه ضعفهای سریالهای در حال پخش از پلتفرمهای آنلاین بپردازیم. نقطه ضعفی به نام «انتخاب بازیگر».
در طول چند وقت اخیر سریالهای مختلفی از این پلتفرمها پخش شده که بسیاری از آنها با اتکا به نام بازیگران کار، مورد اقبال قرار گرفتند. هرچند کم نبودند آثاری که نامهای ریز و درشت زیادی در آنها حضور داشتند اما به دلیل ضعفهای فنی، ساختاری و محتوایی نتوانستند با مخاطب خود ارتباط برقرار کنند و با استقبال کم کارشان را به پایان رساندند. سریالهای درحال پخش اما اکثرا با این مشکل بزرگ مواجهند و غالب فیلمسازان آنها نقشهای اصلی خود را به آدمهای اشتباه سپردهاند.
در این گزارش به طور ویژه نگاهی داریم بر موضوع انتخاب بازیگران در سریال «خاتون»، اثری به کارگردانی تینا پاکروان و تهیهکنندگی علی اسدزاده که بازیگران مطرح فراوانی دارد و در هشت قسمتی که از آن پخش شده است، چهرههای زیادی مقابل دوربین قرار گرفتهاند.
شاید از نظر برخی این اتفاق عجیبی باشد که سریال «خاتون» را در این بخش نقد کنیم، سریالی که به زعم بسیاری از اهالی رسانه و منتقدان، اثر قابل دفاعی است و اتفاقا بازیهای خوبی هم در آن به چشم میخورد. قطعا ما نیز منکر بازیهای خوب سریال «خاتون» نیستیم، اما خوب بودن بخشی از کار، نمیتواند دلیل موجهی برای ندیدن نقاط ضعف بزرگ آن باشد.
سازندگان این سریال تلاش کردهاند تا آنجا که میتوانند از نام بازیگران مطرح برای سریال خود استفاده کنند. برای این کار هم از بعضی بازیگران در حد ۳-۴ قسمت استفاده کردند و بعضی دیگر کمتر، در حد چند سکانس. به همین دلیل است که اسامی شناخته شده زیادی در بین بازیگران این سریال به چشم میخورد. مهران مدیری، مهران غفوریان، پژمان بازغی، ستاره پسیانی، فرخ نعمتی، علی فروتن، پیام دهکردی و غزل شاکری همه بازیگرانی بودند که حضورشان تا به اینجای سریال که به نیم فصل اول آن رسیدهایم، در حد چند سکانس یا نهایتا ۲ تا ۳ قسمت بوده است.
بزرگترین ویژگی این روش که بدون شک سازندگان «خاتون» روی آن حساب ویژهای کردهاند بحث تبلیغاتی آن است. بسیاری از این بازیگران مطرح طرفداران زیادی دارند و اضافه شدن نامشان به فهرست بازیگران این اثر میتواند تعدادی مخاطب پیگیر به سریال اضافه کند. بهترین مثال این ماجرا هم مهران مدیری است، چند هفته پیش از آغاز سریال بیلبوردهای بزرگ تبلیغاتی «خاتون» با عکس مهران مدیری در سراسر شهر به چشم میخورد، اما تا سکانس های پایانی قسمت هشتم این سریال (که قسمت آخر نیم فصل ابتدایی آن بود) اثری از این بازیگر در سریال نبود و کسی که به خاطر حضور مدیری از اعتبار اینترنت و اشتراک پلتفرمش استفاده کرده بود، باید قسمتهای زیادی را تا آمدن بازیگر محبوبش، تحمل میکرد. اما این موارد ضعف اصلی «خاتون» در زمینه انتخاب بازیگران نبود.
ضعف اصلی، خانواده شیرزاد
شخصیت خاتون در این سریال لایههای مختلفی دارد، اما چیزی که از جواهریان در این نقش میبینیم یک بازی تخت و نچسب است، تا جایی که خیلی از اوقات در برخی از سکانسها از میمیک صورت و سبک بازیاش اینطور به نظر میرسد که اصلا حضور در چنین نقشی را دوست نداشته و از سر اجبار رخت خاتون را به تن کرده است. شاید به همین دلیل است که بسیاری از منتقدان بر این باورند که جامه نقش خاتون برای کسی شبیه به نگار جواهریان بسیار گشاد بود.
خاتون بختیاری شخصیتی است که همچون پدرش روح آزادگی و جنگندگی دارد و با وجود سختترین بلاهایی که سرش میآید، اما نمیشکند، درحالی که نگار جواهریان اصولا بازیگری نیست که بتواند از پس ایفای چنین نقشهایی بربیاد. اتفاقا برعکس، او در به تصویر کشیدن شکستن و شکست خوردگی تبحر بیشتری دارد. البته این حرف بدان معنا نیست که جواهریان نباید هیچ وقت تغییر فاز دهد و دائما در یک سبک به ایفای نقش بپردازد، بلکه باید بپذیرد که توانایی و ظرفیت ایفای چه مدل نقشهایی را دارد و برای تغییر این فضا پله پله عمل کند. نه اینکه از بازی در نقش زنان آسیب دیده و آسیب پذیر در فیلمهای مختلف، ناگهان نقش قهرمانی جنگنده در سریالی را بپذیرد که توانایی به تصویر کشیدن ویژگیهایش را نداشته باشد.
نقش ناقص شیرزاد
اشکان خطیبی نیز در نقش شیرزاد به چیزی که دنبالش بوده نرسیده است. خطیبی سالهاست در سینما، تلویزیون، تئاتر در نقشهای مختلف بازی میکند و کاراکترهای گوناگونی را هم به تصویر کشیده است. در آثار مختلف هم قابلیتهای او را دیدهایم، اما به نظر میرسد تکلیفش با شیرزاد مشخص نیست. البته این بلاتکلیفی تاحدودی در فیلمنامه هم وجود دارد و شخصیت خاکستری شیرزاد، برخلاف دیگر شخصیتهای داستان تصویری شسته و رفته ندارد. سرگرد ملک، خانزادهای که نه توانایی خان بودن دارد، نه ابهت مورد نیاز برای فرمانده نظامی بودن، نه میتواند در خانهاش آقایی کند و نه رفتار درستی با همسرش دارد. خلاصه که شیرزاد مجموعهای از ویژگیهای ناقص و متضاد است که این نقصان به بازیگرش هم نفوذ کرده و باعث شده خطیبی نتواند تصویر شفافی از او به تماشاگر ارائه دهد.
نواقصی که در بازی جواهریان و خطیبی وجود دارد، در سکانسهای مهم بیش از پیش به چشم میآید، به خصوص دوئلهای شیرزاد و خاتون که از همان قسمتهای ابتدایی سریال چند نمونه از آنها را دیدیم. گفتوگوهایی پر از دیالوگهای خوب و مفهومی که کاملا با فضای قصه همخوانی دارند، اما بیان آنها از طرف این دو بازیگر، هم باعث گل درشت شدن دیالوگها شده و هم اتمسفر کلی سریال را برهم زده است. شیرزاد و خاتون دو نقش مهم در تاریخ سریالهای ایرانی هستند، اما حیف که بازیگران این نقشها در به تصویر کشیدن تمام ویژگی آنها موفق نبودند.
اگرچه پاکروان در انتخاب نقشهای اصلی سریالش خوب عمل نکرده و قهرمانهای داستانش را بد انتخاب کرده، اما نقشهای مکمل این سریال بازیگران فوقالعادهای بودند. مخصوصا بابک حمیدیان و شبنم مقدمی که در این سریال تصویر متفاوتی از خود ارائه دادند و بازیهای درخشانی که داشتند به ما ثابت کردند که میتوانند چقدر خوب در قالبهای جدید جا بگیرند.
بهناز جعفری هم در نقش «رعنا» خوب بازی کرد و انتخاب میرسعید مولویان که از بازیگران توانمند تئاتر است هم از انتخابهای درست برای این سریال بود. مولویان با حضور در این سریال فرصت دیده شدن دارد و حالا باید ببینیم تا انتهای داستان «خاتون» چه عملکردی خواهد داشت و آیا میتواند ضعفهای موجود در بازی نقشهای اصلی سریال را پوشش دهد یا خیر؟
بیشتر بخوانید:
حاشیهسازی آثار شبکه نمایش خانگی، حربه جدید برای دیده شدن
بررسی افول برنامهسازی برای کودک و نوجوان در رسانههای جدید
سندرم همگانی انتخاب بازیگر
این روزها شبکه نمایش خانگی سریالهای زیادی را آماده نمایش کرده است، اما اینطور به نظر میرسد که اکثر این آثار گرفتار به سندرم «انتخاب بد بازیگر» هستند و اکثرا ترکیب نادرستی برای تیم بازیگران خود انتخاب کردهاند. به عنوان مثال ضعفی که در چهار قسمت ابتدایی سریال «میدان سرخ» به چشم آمده و در قسمتهای اول «حرفهای» و «خسوف» بود به وضوح نشان میدهد که این آثار هم جدا از ضعفهای محتوایی و داستانی، از انتخاب بد بازیگران لطمه خواهند خورد.
ترکیب گرانقیمت سریال «میدان سرخ» با بازیگرانی همچون حمید فرخنژاد، مهتاب کرامتی، رضا یزدانی، بهرام افشاری، علی مصفا، امیرحسین آرمان و... یا تیم ترکیبی خوانندگان و بازیگرانِ سریال «حرفهای» با حضور سیروان و زانیار خسروی، سارا بهرامی، علی مصفا و ماهور الوند و... دقیقا با همین مشکل روبروست. البته فقط انتخاب بازیگران گرانقیمت و خوانندگان نشانه اشتباه کردن نیست، در سریال «خسوف» هم که سعی کردند از بازیگران جدید استفاده کنند تقریبا چنین شرایطی حکمفرماست.
با تمام این تفاسیر باتوجه به اینکه هنوز پخش این سریالها مثل «خاتون» به نیمه راه نرسیده، نقد و بررسی دقیق آنها را پس از پخش شدن قسمتهای بعدی انجام خواهیم داد، اگرچه میتوان از همین قمستهای ابتدایی این آثار ضعف موجود در آنها از نظر قصه، کارگردانی و بازی را شاهد بود، ضعفی که از قسمت اول توی ذوق مخاطبش میزند به احتمال زیاد تا آخر در سریال خواهد بود.
انتهای پیام/۴۱۷۳/
انتهای پیام/