آن سوی یک جابهجایی نظامی
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، امیر مسروری طی یادداشتی در روزنامه فرهیختگان نوشت: حضور آمریکایی ها در غرب آسیا به نیمه های قرن گذشته باز می گردد . زمانی که جنگ جهانی فاتح بزرگی چون متفقین داشت و آمریکایی ها به دلیل دوری مسافت و گسیل نیروی انسانی به اروپا با امنیت در این منطقه جنگیدند و قدرت برتر جهان شدند. بازی جنگ سرد از سطح مداخله آمریکایی ها در این منطقه نکاست و واشنگتن به دلیل جغرافیای پیچیده و نفت غرب آسیا تلاش کرد بازیگری بیشتری در این منطقه داشته باشد.
با این حال از ابتدای دولت دوم جرج بوش فعالیت آمریکایی ها در غرب آسیا به سبب جنگ در افغانستان و عراق و ماجرای برج های دوقلو و مسئله القاعده تفاوت بسیاری پیدا کرد. پایگاههای آمریکایی ها به یکی از عملیاتی ترین پایگاه های نظامی فرا منطقه ای تبدیل و عملا سر فرماندهی مرکزی به یکی از گزینههای پر درگیری تبدیل شد.
با آمدن بایدن سیاست دفاعی آمریکا سرعت باورنکردنی برای درگیری با چین پیدا کرد. خروج غیر مسئولانه و ناگهانی از افغانستان و طرح کوچکسازی واحدهای نظامی در عراق و انتقال پایگاه نظامی به اردن از قطر نشان میدهد سیاست های دفاعی - امنیتی آمریکا در غرب آسیا همچنان با طرح حفاظت از رژیم صهیونیستی مطرح است اما انتقال تنش به شرق آسیا و کنترل چین در سال های آتی ماجراجویی واشنگتن را تکمیل می کند. با این حال این انتقال و تخلیه چند اهمیت ویژه دارد:
۱. آمریکایی ها مایل اند نیروهای خود را از دسترس گروه های کوچک مقاومت دور کنند. حضور در قطر، عراق و سوریه برد لازم برای عملیات هزینه ساز را کاهش می دهد با این حال این انتقال میتواند نیروی انسانی و تجهیزات آمریکایی ها را تا حدودی از عملیات های کوچک محفوظ دارد. مسئلهای که یکبار پیش از ۲۰۱۱ تجربه شد و آمریکایی ها را مجبور کرد برای کاهش هزینه از عراق خارج شوند.
۲. آمریکا یک هدف مهم در غرب آسیا دارد،تامین امنیت رژیم صهیونیستی و رینگامنیتی این رژیم؛ باورنکردنی است اگر درگیری های سال ۲۰۱۴ به این سوی آمریکا در غرب آسیا را نظاره کرد و ردپای واضح حمایت از رژیم صهیونیستی را ندید. ارتش صهیونیستی آسیب جدی در نبردهای زمینی دارد و انتقال یگانهای زمینی و تکاور به اردن این نقطه ضعف را تا حدودی پوشش میدهد.
نیروهای صهیونیستی بر خلاف قدرت پیشین در نبردهای زمینی با سناریویی مواجه شدند که هزینه جنگهای رودررو را افزایش میدهد.از جنگ تموز (۳۳روزه به این سو) استراتژی مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی به اسارت گرفتن سربازها و انجام معاملههای سنگین با تل آویو است. مسیری که با جایگزین سازی یگانهای زمینی آمریکایی می تواند چالش های نبردهای احتمالی را کاهش دهد.
۳. آمریکا خوب میداند بازیگری حزب ا... یکی از مهم ترین ساختارهای قدرت نظامی تقابلی در سال های آینده است. بدین معنا نمیتواند از حزب ا... چشم پوشی کند. دلیل آن نیز هدایت نیروهای مقاومت در غرب آسیا توسط چهرههای آموزش دیده مقاومت از جمله حزب ا... لبنان است. نقش حزب ا... در انتقال مدیریت میدان نبرد به نیروهای سوری و عراقی غیر قابل انکار است و اردن فضای مناسبی است تا طرحمهار حزب ا...همچنان مطرح باشد.
البته فراموش نشود این انتقال هرچند سریع، عجولانه و غیر مسئولانه بود اما پیش زمینههای لجستیکی اش سال هاست اجرایی و طراحی شده و از سند امنیت ملی آمریکا در سال ۲۰۲۰ می آید. در این سند نگاه به شرق و دورسازی قدرت ژئوپلیتیک از چین و بازیگری در طرح مهار پکن اولویت امنیت ملی واشنگتن در نظر گرفته شده و کاهش سطح درگیری مستقیم بخشی از این سناریو ست.
البته نباید فراموش کرد پنتاگون به این درک رسیده که حضور در غرب آسیا تنها به نفع ایران و محور مقاومت تمام شده است. انزجار اجتماعی از آمریکا سبب شده تا افکار عمومی به سمت مقاومت علیه آمریکایی ها هدایت شوند و این مسئله حتی برای متحدان عربی واشنگتن نیز آسیب زاست.
انتهای پیام/
انتهای پیام/