سند همکاری ایران و چین سدی در مقابل بروز جنگهای بیحاصل
گروه جهان خبرگزاری آنا- محمد جعفری؛ ولفگانگ افنبرگر نویسنده توانای آلمانی که کتب بسیاری درزمینهٔ علوم سیاسی منتشر کرده است در مصاحبه با آنا به بیان روند گسترش توسعهطلبی و جنگافروزی ایالاتمتحده آمریکا و زیر سؤال بردن ساختار قدیمی شورای امنیت سازمان ملل تأکید میکند که پیمانهای منطقهای ازجمله سند همکاری ۲۵ سال بین ایران و چین بهعنوان دو کشور درگیر با استعمار آمریکا تنها راه برای جلوگیری از جنگهای مستقیم و نیابتی آمریکا و استقرار صلح و ثبات در مناطق حساس جهان هستند.
متن کامل مصاحبه افنبرگر به شرح ذیل است:
آنا: به نظر شما انعقاد سند همکاری ۲۵ ساله بین ایران و چین چه تأثیر بر کل معادلات منطقهای و جهانی دارد؟ تفسیر شما از اوضاعی که به منعقد شدن این سند همکاری ختم شد چیست؟
افنبرگر: در ابتدا یک مقدمه از شروع این همکاری ارائه میدهم و سپس به بررسی تاریخ معاصری میپردازم که زمینه را برای همکاری دوجانبه بین قدرتهای در حال ظهور را ضروری میکند. در ۲۷ مارس ۲۰۲۱ وزرای خارجه ایران و چین در تهران قراردادی را منعقد کردند که به سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین معروف شد و قرار است که زمینه توسعه همکاری بیشتر بین دو کشور را تا سال ۲۰۴۶ هموار کند.
باید بدانیم که این سند در اصل به معنی توسعه زیرساختهاست و بهاحتمالزیاد اثر مثبتی نیز بر انجام ابتکار کمربند – جاده (بی.آر. آی) خواهد داشت. بی.آر. آی در ابتدا توسط شی جین پینگ رئیسجمهور چین در سال ۲۰۱۳ رونمایی شد و نمایانگر سیاسی خارجی پکن برای ادغام اقتصادهای آسیا، اروپا و آفریقا است. اگر بی.آر. آی در عمل بهسوی مصالحه بیغلوغش منافع کشورهای عضو حرکت کند این ابتکار آنقدر توان خواهد یافت تا بر اختلافات تاریخی، دینی و سیاسی موجود بین کشورها غلبه کند.
آنا: به نظر میرسد شما قصد دارید زمینههای تاریخی ضرورت همکاریهای منطقهای را بررسی کنید. این امر صحت دارد؟
افنبرگر: بله. ببینید هند، روسیه و ایران از قبل در خصوص پروژه کریدور حملونقل بینالمللی شمال – جنوب در ارتباط بودند. چنین پروژههایی میتواند عاملی برای پتانسیل توسعه اقتصادی کشورها بهصورت جداگانه باشد و نیز قابلیت آنها را برای تقویت ثبات و صلح منطقهای نیز افزایش دهد. بهعنوانمثال تجارت آزاد بین ایران و پاکستان میتواند تأثیر مثبت بر کل منطقه داشته باشد.
قرارداد ایران و چین نقش مهمی در نزدیک کردن دو رقیب اصلی آمریکا دربر دارد که بهخودیخود سیگنالهایی را هم برای رقبا و هم برای همسوها میفرستد
علاوه بر کریدور شمال- جنوب سهجانبه و سند همکاری دوجانبه که قبلاً ذکر کردم سازمان همکاری شانگهای از سال ۲۰۱۱ تابهحال مشغول به فعالیت بوده است. اعضای این سازمان شامل چین، هند، قزاقستان، قرقیزستان، پاکستان، روسیه، تاجیکستان و ازبکستان حدود ۴۰ درصد جمعیت جهان را در خود جایدادهاند و بهاینترتیب این سازمان را به بزرگترین سازمان در سطح دنیا تبدیل کردهاند. ایران از سال ۲۰۰۵ عضو ناظر در این سازمان بوده و ترکیه که یک کشور عضو پیمان نظامی آتلانتیک شمالی (ناتو) است بهعنوان شریک گفتگوی این سازمان از سال ۲۰۱۲ مشغول بکار بوده است.
اینگونه قرارداد بر تعاملات بینالمللی تأثیرگذارند. روبرت کیگن یک نئومحافظهکار متعصب آمریکایی که با ویکتوریا نالاند دستیار وزیر خارجه آمریکا ازدواج کرد بهشدت در خصوص اینگونه ائتلافها از همان سالهای ابتدایی انعقادشان هشدار داده بود. کیگن به دولت جورج دبلیو بوش رئیسجمهور سابق آمریکا در این زمینه مشورت داده و نیز به همراه آنتونی بلینکن وزیر خارجه فعلی آمریکا در مقالهای در ژانویه ۲۰۱۹ در واشنگتنپست به ضرورت احیای نقش راهبری جهانی ایالاتمتحده اشاره کرده بود.
آنا: تأثیر ملموس اینگونه قراردادهای بین کشورهای غیرهمسو با آمریکا چیست؟
افنبرگر: مسلماً تأثیرش زیاد است. بهعنوانمثال سازمان همکاری شانگهای بدون شک به مخالفت با حضور آمریکا برای نفوذ در منطقه پاسیفیک ادامه خواهد داد اگرچه احتمال اتخاذ یک موضع بنیادگرایانه ضد غربی از این مخالفت برداشت نشود.
در یک اقدام مشابه دیگر، در سال ۲۰۰۹، کشورهای چین، روسیه، هند، و برزیل و در سال ۲۰۱۱ آفریقای جنوبی کشورهای بریکس را تأسیس کردند. کشورهای بریکس از رشد اقتصادی پنج تا ۱۰ درصد در یک دوره طولانی از ابتدای قرن ۲۱ تابهحال برخوردار بودهاند. نهایتاً تا سال ۲۰۵۰ کشورهای بریکس از کشورهای گروه هفت شامل آلمان، فرانسه، ژاپن، کانادا، بریتانیا و ایالاتمتحده جلو خواهند زد. کشورهای بریکس میزبان سه میلیارد نفر از جمعیت جهان هستند حالآنکه در کشورهای گروه هفت تولید ناخالص داخلی به تنها ۸۰۰ میلیون نفر تعلق میگیرد یعنی توزیع ثروت گروه هفت به یک میلیارد نفر هم نمیرسد اما توزیع ثروت بریکس سه میلیارد نفر را در بر خواهد گرفت.
آنا: آیا قرارداد ایران و چین هم میتواند همپای قراردادهای بزرگ مثل بریکس پیش برود؟
افنبرگر: حتماً زیرا در یک نسلی که سند همکاری ایران و چین در حال محقق شدن خواهد بود پکن احتمالاً از بابت رشد و پیشرفت اقتصادی از غرب پیش خواهد افتاد و در تصمیمگیری مشترک بر سر استقرار نظم چندقطبی صلح پایه هم نقش مهمی ایفا خواهد کرد. قرارداد ایران و چین نقش مهمی در نزدیک کردن دو رقیب اصلی آمریکا دربر دارد که بهخودیخود سیگنالهایی را برای رقبا هم میفرستد.
چین و ایران میتوانند به گذشته فرهنگی خود که هزاران سال قدمت دارد تکیه کنند. این دو کشور سختیهای زیادی در دوره استعمار بریتانیا و سلطه آمریکا متحمل شدند. تنها کافی است که به برافروخته شدن آتش جنگ تریاک توسط بریتانیا در قرن ۱۹ در چین و نیز جنگهای آزادی مدنی به توطئه آمریکا در قرن ۲۱ بنگریم تا ببینیم تبعات این دو جنگ از دست رفتن بخشی از خاک چین یعنی هنگکنگ و تایوان بوده است.
ایران هم از غربیها خیلی آسیبدیده است. از پایان قرن ۱۸ ایران بهصورت فزاینده تحت امر قدرتهای اروپایی درآمد. قبل از جنگ جهانی اول مناطق نفتخیز ایران بهوسیله شرکت نفت آنگلوپرشن به تاراج میرفتند و بعداً شاهد بودیم که اقتصاد ایران کاملاً به چنگال انگلیس افتاد. بعد از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۵۳ میلادی وینستون چرچیل نخستوزیر بریتانیا و دوایت آیزنهاور رئیسجمهور آمریکا دولت محمد مصدق نخستوزیر وقت ایران را در عملیات آژاکس سرنگون کردند تا از ملی شدن صنعت نفت ایران جلوگیری کنند. در سال ۱۹۸۰ میلادی آمریکا از رژیم بعثی صدام در عراق حمایت کرد تا به ایران حمله نظامی کند و امروز ایران و روسیه آماج تحریمهای سنگین واشنگتن قرار گرفتهاند.
اما بخش اروپایی منطقه اوراسیا نیز تابهحال از توطئهها و امیال انگلیس و آمریکا در امان نمانده است. در شماره کریسمس سال ۱۸۹۰ نشریه انگلیسی "حقیقت" (با تیراژ یکمیلیون نفر)، نقشهای از اروپا تحت عنوان "رؤیای امپراتور" منتشر شد. در این طرح رؤیایی، پیشبینی شده بود که امپراتور آلمان با روسیه میجنگد که به سقوط تمام سلطنتها در اروپا میانجامد. در نقشه آلمان به دو بخش تقسیم شده و روسیه بیابانی بیش نیست. تئوری اولی در جنگ جهانی دوم محقق شد و شاهد بروز آلمان شرقی و غربی بودیم و دومی هم میتواند به دلیل جنگ طراحیشده آمریکا علیه روسیه محقق شود.
در پایان جولای ۱۹۱۴ چند روز قبل از شروع جنگ جهانی اول، کاردینال فارلی اسقف نیویورک بهوضوح اهداف جنگی جهانی را اینگونه تشریح کرد: جنگی که برایش آماده میشویم نزاعی بین نظام سرمایهداری جهانی و خاندانهای سلطنتی است. نظام سرمایه آرزو دارد هیچکس بیش از این به خودش تعلق نداشته باشد، خدا و پروردگاری را نمیشناسد و آرزو دارد که همه کشورها در قالب یک تجارت بزرگ بانکی اداره شوند. سودش هم این است که جهان به تنها راه سودرسانی به حاکمان جدید تبدیل شود.
بعد از جنگ جهانی اول دیدیم که خاندانهای سلطنتی در روسیه، آلمان و اتریش- مجارستان ساقط شدند و تنها خاندان سلطنتی اسکاندیناوی و خاندان سلطنتی بریتانیا در ویندسور باقی ماندند. امروزه جنگ ساخته دست توانگران یا سرمایهداران فریاد میزند: هیچ مرزی نیست هیچ ملتی نیست، یعنی اینکه کشور- ملتها باید از بین بروند.
در ماه سپتامبر سال ۱۹۹۰ در نشریه اکونومیست، نقشهای از جهان منتشر شد که در آن یک پل بر روی اروپای مرکزی غرب و شرق را به هم پیوند میداد و ارتباط اوراسیا با جهان را بهطور کامل تخریب میکرد. بر اساس این نقشه شاهد هستیم که اوراسیای بزرگ و بههمپیوسته به یورو-آمریکا، یورو-آسیا، کنفوسیانا (چین)، هندو لند (هند) و اسلامستان (کشورهای اسلامی) تقسیم میشود. با بررسی این نقشه میتوان متوجه ائتلاف اتحادیه اروپا و آمریکا برای از بین رفتن اوراسیا شد.
آنا: آیا نفوذ آمریکا به منطقه اوراسیا تنها از مشخصههای اقتصادی برخوردار است؟
افنبرگر: خیر. از زمان پایان جنگ جهانی دوم به بعد فرماندهی نیروهای آمریکایی در اروپا موسوم به ای. یو. کام و فرماندهی منطقه پاسیفیک این نیروها موسوم به پاک کام برای بهظاهر دفاع از آلمان، ژاپن و کره جنوبی فعال بودهاند. در سال ۱۹۸۳ میلادی فرماندهی مرکزی منطقهای نیروهای آمریکایی موسوم به سنتکام در منطقه کشورهای اسلامی یا اسلامستان تأسیس شد. به این منظور زنجیرهای از پایگاههای نظامی در منطقه اوراسیا بهوسیله آمریکا که یک قدرت فرا منطقهای است راهاندازی شدند.
سند راهبردی سلطهجویانهای در دوره باراک اوباما رئیسجمهور سابق و هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا پدیدار شد که دربردارنده کلیات سلطه آمریکا بر زمین، دریا و هوا بود
بهمنظور آمادگی برای دخالت نظامی برای گسترش دامنه نفوذ در نقاط هدف، در ماه مارس ۲۰۲۱ یک مانور عظیم تحت عنوان پدافند اروپایی ۲۱ برگزار شد که تا ژوئن سال جاری بهصورت جداگانه در کشورهای مختلف اتحادیه اروپا ادامه خواهد داشت. هدف اصلی این مانور استقرار سریع نیرو و تجهیزات نظامی از آمریکا در اروپا بهوسیله ناوگان دریایی آمریکا و سپس حرکت بهسوی روسیه است.
تمرکز پدافند ۲۱ بر دریای سیاه است. سپهبد بن هاجز فرمانده ارتش آمریکا در اروپا در سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ در روزنامه استراتژی به تاریخ انتشار ۲۰۲۰ نوشت که روسیه خیلی نسبت به ناتو در دریای سیاه قویتر است و ناتو با این توان نمیتواند از پس روسیه برآید اما نیروهای آنسوی آتلانتیک ناتو میتوانند ناوگان روسیه را در دریای سیاه آسیبپذیر کنند.
سپس ژنرال کریستوفر نوری همکار هاجز با جدیت تمام ادعا کرده بود که مانور پدافند ۲۱ بدیل نگرانی از ظهور یک روسیه تهاجمیتر برگزار شده است. به نظر میرسد که نوری این حقیقت را پنهان کرده است که تنها شش ماه بعد از کودتایی که آمریکا برخلاف قوانین بینالملل محرک آن بود (۲۰۱۴ در اوکراین)، مرکز فرماندهی دکترین و آموزش نظامی ایالاتمتحده از سند راهبردی آمریکا تحت عنوان " پیروزی ترادک ۱-۳-۵۲۵" برای سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۴۰ پرده برداشته بود.
بیشتر بخوانید:
قتصاددان برجسته آلمانی-آمریکایی در گفتوگو با آنا: برنامه ۲۵ ساله همکاری با چین نقطه عطف صعود ایران به جایگاه جدید بینالمللی است
همکاری ۲۵ ساله ایران و چین، شوک قوی ایران به غرب در مذاکرات وین بود
آن سند در دوره باراک اوباما رئیسجمهور سابق و هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا پدیدار شد که دربردارنده کلیات سلطه آمریکا بر زمین، دریا و هوا بود. در این سند چین و روسیه مهمترین مخالفان آمریکا و در رتبه بعد کره شمالی و ایران قرار گرفته بودند.
آنا: ما شاهد روی کار آمدن یک دولت همسو با دولت اوباما در ایالت متحده هستیم. به نظر شما دولت فعلی در کاخ سفید آن سند راهبردی آمریکا را دنبال خواهد کرد؟
افنبرگر: حتماً زیرا این یک سیاست کلی است. جو بایدن، رئیسجمهور جدید ایالاتمتحده، که فقط یک ماه از آغاز کارش میگذشت، دست به یک اقدام نظامی در منطقه غرب آسیا زد که ناقض قوانین بینالمللی بود. وی دستور داد که مواضع شبهنظامیان ضد تروریستی موردحمایت ایران در سوریه را در ۲۶ فوریه ۲۰۲۱ بمباران کنند. پسازآن بایدن بهطور غیرمستقیم پوتین را یک قاتل بیروح خواند و علیه روسیه و چین رجزخوانی کرد. در ۱۹ فوریه ۲۰۲۱، بایدن در کنفرانس امنیتی مجازی مونیخ از بازگشت آمریکا به صحنه جهانی خبر داد. در آنجا پتانسیل قابلتوجهی برای درگیری وجود دارد. اگر بهصورت عامیان بخواهم بگویم بایدن با توسل به آن سند راهبردی دوره اوباما دنبال دعوا میگردد.
آنا: به بحث اصلی یعنی سند همکاری ایران و چین و تأثیراتش بازگردیم.
افنبرگر: اتفاقاً با زمینهای که بیان کردم میتوانیم بهخوبی به اهمیت این سند پی ببریم. این سیاست پایانناپذیر سلطه و ستم فوراً نیاز به جایگزینی با سیاست صلح چندقطبی دارد. قرارداد اخیر ایران و چین میتواند یک مقدمه امیدوارکننده برای این مسیر باشد.
فقط یک پروژه صلح اوراسیایی قادر است از اجرای بیرحمانه اهداف درازمدت انگلیس و آمریکا جلوگیری کند اما این امر در صورتی محقق میشود که روند توسعه تاریخی طی ۱۵۰ سال گذشته بهطور گسترده شناختهشده باشد.
نظم برآمده از صلح اوراسیایی میتواند بهعنوان هستهای برای جامعه جدیدی از ملتها عمل کند. جامعهای از ملتها که متعهد به برابری و صلح هستند، به همه فرهنگها احترام میگذارند و برای تعادل انسان و طبیعت تلاش میکنند. جامعه ملل در سال ۱۹۱۹ و سازمان ملل در سال ۱۹۴۵ از پس روحیه و اهداف جنگی متولد شدند. هماکنون زمان آن فرا رسیده است که جامعهای جدید از ملتها را با روحیه صلحجویانه ایجاد کنیم.
خانم دیلما روسف، رئیسجمهور پیشین برزیل، در سخنرانی خود در مراسم افتتاحیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک در ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۱، خواستار دموکراسی و برابری در جهان شد. وی در آن زمان به سازمان ملل متحد متوسل شد تا از سرکوب غیرنظامیان جلوگیری کند و استفاده از نیروی نظامی را تنها در صورتی مجاز بداند که همه گزینهها انجام شده باشند.
وی سپس برای اعمال اصلاحات خاص در ساختار شورای امنیت سازمان ملل تلاش کرد. وی گفت: این تقاضا روزبهروز فوریتر میشود. جهان به شورایی نیاز دارد که واقعیت معاصر را منعکس کند.
خانم روسف درست میگفت زیرا در سال ۱۹۴۵، سازمان ملل متحد از ۵۱ کشور تشکیل شده بود و امروز تعداد کشورهای عضو به ۱۹۳ رسیده است اما هنوز ترکیب شورای امنیت تغییر نکرده است.
در آگوست ۱۹۴۱، منشور آتلانتیک، توسط وینستون چرچیل و فرانکلین روزولت رئیسجمهور وقت آمریکا تهیه شد. این منشور جنگ محور بود و خواستار خلع سلاح کشورهای متجاوز شده بود و به نابودی نهایی استبداد ناسیونال سوسیالیست اولویت مطلق داده بود.
در فقدان یک شورای امنیت فراگیر و بهروزشده زمان آن فرارسیده است که اوراسیا پا به میدان بگذارد و به ساختن جامعهای از ملتها کمک کند که مردم بتوانند به آن اعتماد کنند
هشت نکته مهم آن منشور ازاینقرارند: چشمپوشی بر دستاوردهای ارضی، اعمال تغییرات سرزمینی ذکرشده در توافقات، حق تعیین سرنوشت برای همه مردم، مشارکت همه کشورها در تجارت جهانی، همکاری بینالمللی، تلاش برای پایان دادن تحمیل ترس و اراده بر مردم، آزادی دریاها و عدم استفاده از نیروی نظامی و زور در تعامل کشورها با یکدیگر.
بنابراین نمیتوان آرمان سازمان ملل در زمان تأسیسش را از جنگ علیه آلمان و ژاپن جدا کرد. سازمان ملل ساختاری را ایجاد کرد که در حال حاضر هم منعکس دهنده نتایج جنگ جهانی دوم است.
ایالاتمتحده، بهعنوان یکی از پنج کشور دارنده حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، از سال ۱۹۴۵ لیست طولانی از جنگهای غیرقانونی و تغییرات رژیم کشورهای دیگر را با نقض قوانین بینالمللی در پرونده خود دارد (در حدود ۲۰ میلیون کشته و جریان عظیم پناهجویان). انحصار سازمان ملل بر صدور مجوز استفاده از زور و حمله نظامی بهصورت آشکار بهوسیله آمریکا از زمان حملات ناتو علیه بازمانده دولت یوگسلاوی سابق نادیده گرفته شده است که مطمئناً نقض قوانین بینالمللی است.
با این اوصاف، خانم روسف خواستار عضویت دائمی برزیل در شورای امنیت شد و برای شایستگی کشور در خصوص حضور در این شورا به صلح با همسایگان در بیش از ۱۴۰ سال گذشته و رشد روزافزون در منطقه اشاره کرد. به خاطر همین روش تفکر بود که پنج سال بعدازآن درخواست، دیلما روسف از صحنه سیاسی طرد شد.
اگرچه از زمان تأسیس سازمان ملل متحد یعنی تقریباً ۷۰ سال پیش شرایط جهانی به طرز چشمگیری تغییر کرده است، اما ساختار اساسی شورای امنیت هنوز در الگوهای فکری سال ۱۹۴۵ محصور مانده است و پوشش رسانهای به نفع این طرز تفکر بیش از هر زمان دیگری یکطرفه است.
بهعنوانمثال، گزارش رادیو دویچه در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۲ در انتقاد با عملکرد شورای امنیت بود. در این گزارش آمده بود که اوضاع در شورای امنیت به همان بدی بود که در زمان جنگ سرد وجود داشت. در آنجا اختلاف عمیقی وجود دارد. البته هماکنون این موانع کارکرد مناسب در شورای امنیت، نهتنها در بحران سوریه مشهود است بلکه به یک موضوع کلی تبدیلشده است زیرا در شورای امنیت هیچ اعتماد متقابلی بین اعضا وجود ندارد.
آنا: نظر شخصی شما راجع به کارکرد شورای امنیت چیست؟
افنبرگر: من نهتنها شورای امنیت سازمان ملل بلکه دیگر سازمانهای موجود در ساختار سازمان ملل را فراتر از اصلاحات میدانم زیرا آنها با منافع ایالاتمتحده درهمآمیختهاند یعنی اصلاحپذیر نیستند. زمان آن فرارسیده است که اوراسیا پا به میدان بگذارد و به ساختن جامعهای از ملتها کمک کند که مردم بتوانند به آن اعتماد کنند. در شرایط فعلی، که هر دو کشور چین و ایران بهشدت توسط ایالاتمتحده تهدید میشوند، توافقنامه همکاری ایران و چین میتواند با ارائه وزنه متقابل از جلوگیری از یک جنگ بزرگ جلوگیری کند و آغاز همکاری صلحآمیز بین مردم قاره اوراسیا (دربرگیرنده آسیا، اروپا و آفریقا) باشد.
انتهای پیام/۴۱۵۵/
انتهای پیام/