نقش افکار عمومی در مسیر دیپلماسی و آثار قطع روابط دیپلماتیک
به گزارش گروه جهان خبرگزاری آنا، موقعیت جغرافیایی ایجاب میکند که یک دولت با دولتهای همسایه خود روابط خاصی داشته باشد و با دولتهای دیگر روابطی از نوع دیگر. به همین جهت روابط بین دولتها برحسب مقتضیات سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی و امثال آن در درجات متفاوت است. در دنیای جدید که دول از همه جهات همبستگی کامل دارند هدف دیپلماسی دیگر منحصر به سیاست نمیتواند باشد و ضرورت همکاریهای اقتصادی فرهنگی علمی فنی و بسیار دیگر، دیپلماسی نوع دیگر را لازم دارد که از حدود توانایی دیپلمات سنتی خارج است. روابط دیپلماتیک در چهارچوب سنت قدیم منحصراً هدف سیاسی داشت که با تاکتیک مخصوص دیپلماسی سنتی به دست میآمد و کسانی که در این فعالیت دخالت داشتند طبقه برگزیده دیپلماتها بودند.
آنچه منظور این بحث است روابط بین افراد ملل نیست بلکه بین دولتها است. درواقع تأکید به حل مسالمتآمیز اختلافات از طریق دیپلماسی در فشار تصمیمات عجولانه ناشی از خودبینیها و تعصبهای شخصیتهای کاذب و خصایص روانی بعضی زمامداران، که ممکن است منجر به فاجعه شود. برای همین است که دیپلماسی را درک خصایص روانی طرفین، شیوههای گفتگو و تبادلنظر ممکن میکند و این راه، اگر حسن تشخیص و موقعشناسی در آن باشد در کوتاهترین زمان به موفقیت میرسد. این مسئله اختصاص به زمان حال یا گذشته نزدیک ندارد و مربوط به دولتها و ملتهای مشخص نیست.
نقش افکار عمومی در مسیر دیپلماسی
اگر دیپلماسی را روش کلی یک دولت یا یک سیاستمدار در سیاست خارجی بنگاریم، افکار عمومی امروز نقش مؤثری در هدایت دیپلماسی در کلیه کشورها را دارند. وسایل ارتباطی، سریع مردم را در جریان وقایع جهان میگذارد و دیپلماسی محرمانه برای زد و بندهای سیاسی ممکن است، مواجه با مقاومت اراده مردم شود و این امر موجب شده که دیپلماسی امروز در کشورهای رژِیم دموکراسی بر اساس محکمتری استوار باشد و باید در راه صلح و آسایش و ترقی بکار رود نه وصول مطامع حکومتها.
بهطور مثال در بررسی نقش افکار عمومی در مسیردهی به دیپلماسی کشورها باید گفت، احساسات ضدآمریکایی در اوایل انقلاب در ایران چه نزد نخبگان سیاسی و چه نزد افکار عمومی عمیق و گسترده بود اما دولت آمریکا به این موضوع توجه کافی نداشت و بهنوعی افکار عمومی نقش بسزایی در مسیر دیپلماسی و رفتار با آمریکا ایفا کرد.
در گذشته دولتها بر آن بودهاند تا با افزایش نفوذ ایدئولوژیکی داخلی و خارجی، خود را از طریق اعمال قدرت سخت و انعطافناپذیر بر ملتها و دول مختلف تحمیل کنند، که این روش بدون شک مبتنی بر زمان و هزینه بوده و نهایتاً به ناکارآمدی دستگاه حاکم در میان افکار عمومی منتج میشده است. گذر زمان و کمرنگ شدن وزنه سندیت مرزهای جغرافیایی در کشورهای مدرن حامل پیام مهمی برای جهانیان است. با توسعه تکنولوژی و فناوری ارتباطات و اطلاعات، دولتها فاصله عمیقی را میان جهان سنتی و دنیای امروزی میبینند. تاریخ گواه میکند اگر روزی اجداد سیاسی روابط بین قلمروها را با حاکمیت تعیین میکردند اما امروز مجموعهای از افکار عمومی، دولتها و نیز فناوریهای نوین بهویژه وسایل ارتباطجمعی تعیینکننده حاکمیت و معادلات روابط بینالمللی است.
شاید نیمقرن پیش هنگامیکه کشورهای صادرکننده نفت که برای محافظت از منافع خود اقدام به تأسیس اوپک کردند، هیچگاه فکرش را هم نمیکردند که درج دو جمله در فضای غیرواقعی همانند توییتر بتوانند رقم اعتبار بشکههای نفتشان را دچار نوسان کند. جهان کنونی پذیرفته است که ارتباطات از چهارچوب سنتی به میدان مدرن و انرژیک انتقالیافته و بهتناسب آن، لاجرم قدرت از آن فرد و یا گروهی است که از ابزارهای عصر نوین بهره مطلوبتری کسب کند. میزان اثرگذاری این قدرت هوشمند در صحنههای بینالمللی به حدی است که قدرتهای سخت و یا به عبارتی اقدامات نظامی در واکنشهای سیاسی یا به انبار غیرقابلمصرف و در بسته منتقلشده و یا جایی بهجز گزینه آخر در مذاکرات ندارند.
مسیر شکلگیری، تیرگی و قطع روابط سیاسی خارجی کشورها
سیاست خارجی کشورها تحت تأثیر دو عامل عمده شکل میگیرند. محیط ذهنی که همان ارزشها و تصورات سیاستگذاران است و محیط عینی که خود شامل دو بخش محیط داخلی (داخل کشور) و خارجی (محیط منطقهای و محیط جهانی) به شمار میرود. سطح متغیر تأثیرگذار بر روابط دو کشور را میتوان به سطح کشوری بهویژه منافع ملی، نیازها و امتیازهای ذهنی سیاستگذاران دو کشور دانست.
دولتها همه با هم روابطی دارند که بهوسیله نمایندگانشان انجام میشود. رابطه دیپلماتیک خود مقدمهای برای انواع روابط دیگر است؛ مانند روابط تجاری، بازرگانی، کنسولی و امثال آن. حفظ و گسترش روابط دوستی بین دو دولت فرستنده و پذیرنده و بین دو ملت آنها، بسط روابط فرهنگی و اقتصادی و تفاهم در مسائل بینالمللی موردعلاقه و تسهیل همکاری بین مقامات دولت خود و مقامات پذیرنده برای ایجاد هرگونه توافق تفاهم قرارداد و همکاری در همه شئون دولتی و ملی از دیگر آثار ایجاد روابط دیپلماتیک است.
بسیاری از دول، دیگری را به رسمیت شناختهاند ولی نزد هم نمایندگی دیپلماتیک ندارند و از این حیث به روابط آنها اصولاً خللی وارد نمیشود. ازاینرو باید گفت عواملی نظیر؛ محدودیتها، فشارها و فرصتها در روابط خارجی و دیپلماتیک نقش اساسی دارد. شناخت بینالمللی سازمان سیاسی فلسطینیان، که هنوز بعضی عوامل اساسی موجودیت دولت را ندارند، از چنین مواردی است که البته در شرایط بینالمللی حاضر آثار حقوق عمومی ایجاد نمیکند، اما قبول موجودیت آنها در بعضی از سازمانهای بینالمللی، اگر استمرار داشته باشد، میتواند بهتدریج استثنائاتی در اصول کلی وارد کند و بهاینترتیب در کنار ارکان اساسی روابط بینالملل فصلی به خود اختصاص دهد.
قطع روابط دیپلماتیک
نظر به عدم تصریح عهدنامه راجع به "اعمال مغایر با وظایف دیپلماتیک" عدهای چنین نتیجه گرفتهاند که هر موقع دولت دلایل کافی در دست داشته باشد که محل سفارت برای تهیه توطئه علیه امنیت کشور پذیرنده و یا هر اقدام خلاف قانون دیگری مورداستفاده است و یا واقعهای در شرف وقوع یا در حال وقوع است که برای امنیت و زندگی مردم عادی مجاور و نزدیک خطری مسلم ایجاد میکند، ولی رئیس مأموریت اجازه ورود نمیدهد، مأموران دولت پذیرنده حقدارند که بدون اجازه وارد محل مأموریت بشوند.
همانطوری که برقراری روابط دیپلماتیک یک اقدام ارادی است، قطع روابط دیپلماتیک نیز ارادی است. قطع روابط دیپلماتیک با پایان روابط دیپلماتیک تفاوت دارد. مسائل سیاسی، اقتصادی و ... از علل ایجاد تیرگی در روابط دیپلماتیک است که ممکن است منجر به قطع روابط بهصورت موقت یا دائم شود مثلاً رابطهٔ ایران و الجزایر.
برقراری روابط دیپلماتیک نقطهٔ اوج روابط است، جنگ نقطهٔ نزول روابط است. وجود حالت جنگ یا بروز حادثه یا اختلاف سیاسی شدید منجر به قطع روابط دیپلماتیک بین دو کشور میگردد. قطع روابط ممکن است بهصورت یکجانبه باشد.
بیتردید آثار قطع روابط دیپلماتیک از دست رفتن دستیابی به بازارهای پرسود تسلیحاتی و تجاری، هدر رفتن سرمایههای قبلی در آن کشور و یا فرصتهای سرمایهگذاری، جلوگیری از ترویج و تبلیغ، محدود کردن کمکهای نظامی به کشورهای رقیب و دشمن، رفع اختلافات مالی، خودداری از حمایت گروههای اپوزیسیون، ائتلاف و حمایت نظامی در مسائل ژئوپولوتیک مانند تنگهها و مرزها، عدم مجوز جهت ورود به سازمانهای منطقهای و بینالمللی و عضویت در پیمانهای چندجانبه به شمار میرود.
بحران عمیق و مهارناشدنی در روابط دو کشور
اصولاً روابط کشورها بر اساس طرح ادعا راجع به حقوقشان درباره سرزمین خود و یا در دیگر مناطق کلیدی شروعشده و اختلافنظرها تشدید پیدا میکند. تنش آلود بودن روابط بین کشورها موجب نگرانیهای بیشتر درباره شدت گرفتن مناقشه طرفین و علنی شدن جنگ لفظی و سایبری در دنیای امروز میشود. بعضاً سیاست قدرتهای بزرگ به این است که کشورهای درحالتوسعه را در خاک خود محاصره کنند و به آنها اجازه نزدیک شدن به مرزهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی دیگر را ندهند.
هرچند در مواردی مانند تجاوز عراق به کویت در مرداد 1369 و تصرف آن از جانب عراق که منجر به محکومیت بینالمللی عراق و رؤیایی آن با ایالاتمتحده شد، سخنگوی کاخ سفید صریحاً تأیید کرد که آن کشور قصد ندارد روابط خود را با عراق کاملاً قطع کند «زیرا احساس میکند که در این مرحله سفارت آمریکا در بغداد بهعنوان یک منبع اطلاعاتی مثمر ثمر است»، اما همانطور که گفته شد جنگ نقطه نزول روابط است.
سردی روابط بین دو کشور زمانی آغاز میشود که دو طرف بر سر یک موضوع مورد مناقشه به توافق برسند و در وهلهای این توافق را یکی از طرفین نقض کند. روابط برخی کشورهای منطقه در طی دهههای اخیر فراز و نشیبهای گوناگونی داشته است. از خصومت و تیرگی روابط ناشی از حمایت دولتی تا روابط حسنه و درنهایت یک رویارویی تمامعیار به دنبال بحران داخلی کشورهای دیگر.
برخی کشورها رفتار سیاست خارجی خود را بر ایفای نقش میانجیگری بیشتر در چارچوب راهبرد عمق نفوذ در کشوری دیگر، مینگارند. رفتار این کشورها ارزشهای کانونی سیاست خارجی را دچار چرخشی آشکار میکند. این کشورها با تأکید بر مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و ... چهرهای جذاب از خود در جوامع جهانی بالاخص همسایگان و همپیمانان خود به نمایش میگذارند و ازاینرو بر عمق نفوذ خود میافزایند.
از طرفی، تغییر سیاست یک کشور از نقش یک میانجی به یکی از حامیان اصلی گروههای معارض را باید در چارچوب نگرانیهای امنیتی این کشور بررسی کرد. بیتردید، وجود تهدیدات امنیتی مشترک هویتپایه همچون مسئله استقلالطلبی، گسترش افراطگری دینی و ایجاد امواج دین هراسی در جهان موجب شده است تا برخی الگوهای همکاری و تعامل میان بازیگران منطقهای و بینالمللی شکل بگیرد.
اهداف کشورها در روابط سیاست خارجی
برخی کشورها با رأس قدرت درگیر نمیشوند و بهصورت نیابتی سرشاخ را آغاز کرده و یا با همپیمانان دسته چندمی کشور قدرتمند، وارد امتیازگیری میشوند. برخی کشورها به دنبال آن هستند که با افزایش خشم کشورهای قدرتمند علیه رقیبان خود بتوانند روابط استراتژیک خودشان را با آن دول مستحکمتر کنند.
برخی کشورها به لحاظ پرستیژ و اعتباری که در روابط بینالملل دارند، از میزان نفوذ قابلملاحظهای در سازمانهای بینالمللی و کشورهای همسایه خود دارند و قطع روابط دیپلماتیک با آنان تا حدودی آثاری ناخوشایند به دنبال خواهد داشت. موضوع اصلی در این میان، نفوذ کشورهایی در سازمانهای منطقهای و حتی سازمان ملل متحد است که میتواند راه را برای کشورهای مورد مناقشه و تعامل با آنان کاهش دهد. درواقع هنگامیکه جوامع دیگر متوجه میشوند مجموعهای از کشورهای با نفوذ، کشوری را بایکوت کرده و در حال قطع رابطه با آن هستند، در مواقعی در حقوق بینالملل در اعتراض به عملکرد آن کشور، تعدادی از دول تصمیم میگیرند رابطه خود را با کشور مذکور قطع کنند.
در پایان این پژوهش ذکر این نکته ضروری است که بعضی از دول هم به دنبال آن هستند که توافقات جاهطلبانه و همهجانبه و یا یکجانبه ببندند. برخی به دنبال حمایت جهانی و برخی به دنبال حمایتهای اتحادیهای منطقهای و بینالمللی و برخی هم به دلیل وابستگیهای سیاسی به یک کشور دیگر مجبورند تا در مسیر سیاستهای آن قدم بردارند و برخی به دلیل باجدهیهای سیاسی، رأی برخی دول دیگر را در جوامع بینالمللی به نفع خود مصادره میکند.
گزیدهای از منابع:
· صدر، جواد، 1392، حقوق دیپلماتیک و کنسولی
· کمال آرا، سید محمود، 1397، مردمسالاری، دیپلماسی سایبری در رژیم آل سعود رهیافتی برای برونرفت از بحران جهانی
· گگنهایم، پل، 1934، متدهای دیپلماتیک و روشهای جامعه ملل
· دانشگاه لاستر، 1970، نظریه روابط بینالملل
· ژنه، رائول، 1931، دیپلماسی و حقوق دیپلماتیک
*پژوهشگر روابط بینالملل
انتهای پیام/4106/
انتهای پیام/