عکسی که در هوای سرد مشهد خبرساز شد
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، روز پنجشنبه که همزمان بود با میلاد امیرالمومنین(ع) هوا سرد بود و مردم مشهد یکی از روزهای بسیار سرد را تجربه میکردند. سرمای خشک مشهد، استخوانسوز است و همه آنها که این سرما را تجربه کردهاند، میدانند این استخوانسوزی یعنی چه.
سرمایی که آدمهای بیرون خانه هستند را مچاله میکند و آنها را وا میدارد هر چه زودتر به سرپناهی برسند. پنجشنبه آنطور که مشهدیها میگویند هوای این شهر به ۱۱درجه زیر صفر رسید. جشن میلاد و این سرما برای خودش داستانی داشت.
خیلیها دوست داشتند از سرما چشم بپوشند و راهی حرم امام هشتم(ع) شوند و سلامی و صلواتی و تبریکی بگویند تا دلشان روشن شود. برخی هم عکسهای حرم امام رضا(ع) را نگاه میکردند و از دور سلام میدادند. تا این که یک کاربر توییتر عکسی منتشر کرد و این عکس خیلی زود به عکس پربیننده شبکههای اجتماعی تبدیل شد.
در آن سوز و سرمای استخوانسوز مشهد، این کاربر از پشت سر از یک روحانی و همسرش عکس گرفته بود، مرد عبای خود را روی سر و دوش همسرش انداخته بود تا سرمای کمتری به او برسد و خودش با یک تا قبا مچاله شده بود و هر دو در خیابان میرفتند.
البته مرد کیف زن را هم در دست داشت. عکس با برچسبهای مختلف دست به دست شد و بسیاری آن را بهنام «عشقولانه روحانیون» یا «عاشقانه مرد روحانی و همسرش » منتشر کردند و عکس از شبکههای اجتماعی به سایتها هم رسید. عکس حس خوبی داشت.
این که مرد اینجوری عشق و علاقه خود را به زن همراهش نشان میدهد. همان درد و بلایت به جانم بخورد مردم کوچه و بازار. این رفتار شاید برای مردم عادی واقعا عادی باشد. خیلی از دختر و پسرهای جوان که فاز عاشقی دارند این رفتار را انجام میدهند.
اما این عکس دست به دست شد و زیاد دیده شد چون نقش اول آن یک روحانی بود اما واقعا چرا در جامعهای که روحانیون در صدر هستند و مسؤولیتهای زیاد و بیشتر مواقع مهمی را بهعهده دارند یک عکس میتواند این میزان نظرها را جلب کند؟ آیا روحانیون معمولا عشق و علاقه خود را بروز نمیدهند؟ یا نباید بدهند؟ آیا آنها با دیگر مردم از نظر احساسی و رفتاری تفاوت دارند؟
طرفدار پرسپولیس با لباس آبی
برای گرفتن جواب به سراغ شیخ علی خزاعی رفتم؛ همان روحانی جوانی که سال۹۶ در زمان برگزاری هشتاد و پنجمین دربی، عکساش بسیار دیده شد که به ورزشگاه رفته و با لباس آبی روی سکوها کنار دیگر مردم نشسته بود و بازی را تماشا میکرد. او به شیخ طرفدار استقلال شهرت پیدا کرد.
شیخ علی خزاعی اول درباره این عکس توضیح میدهد که راستش من اصلا استقلالی نیستم و پرسپولیسیام. ماجرای رفتن من به ورزشگاه از چند ماه قبلترش شروع شد. از وقتی تصمیم گرفتم برای نشست و برخاست با جوانها و فعالیتهای فرهنگی به ورزشگاهها و استودیومها بروم. اما زمانی که به ورزشگاه آزادی رفتم مرا راه ندادند و گفتند روحانیون نمیتوانند وارد شوند و حراست دستور دارد آنها را منع کند.
بعد از آن روز تقریبا ۱۰ماهی نامهنگاری کردم از بیت رهبری گرفته تا فدراسیون و بقیه تا مجوز ورود گرفتم. روزی که دربی بود برادرها و برادر همسرم مهمان من بودند و من برای همراهی با آنها روی سکوها رفتم و لباسم طبق معمول آبی بود. عکس گرفته شد و بازخورد زیاد داشت. آن زمان برای فعالیتهای فرهنگی به ورزشگاه میرفتم و البته انتشار این عکس و باقی ماجراها همان فعالیتها را هم تعطیل کرد.
روحانیون هم مثل بقیه مردم هستند
شیخ خزاعی درباره عکس منتشر شده از روحانی و همسرش در یک روز سرد میگوید: این همه واکنش و بازخورد به این دلیل است که مردم درباره زندگی عادی روحانیون کم میدانند. برای همین برخی روزمرههای زندگی ما برایشان عجیب است. مردم خیلی وقت است بدون آگاهی و شناخت از زندگی ما، ما را قضاوت میکنند. البته الان با توسعه شبکههای اجتماعی کمکم زندگی عادی روحانیون هم دیده شده و برای مردم ملموستر میشود.
تصور عموم مردم این است که ما درس حوزوی خواندهایم و باید منبر برویم و حضورمان غیر از اماکن مذهبی محدود شود. اما باور کنید ما هم مثل دیگر مردم هستیم و دلخوشیها و دلمشغولیهایمان شبیه دیگران است. ما هم عاشق میشویم و عشقورزی میکنیم و با اعضای خانواده همان رفتاری را داریم که بقیه مردم دارند. اگر در فامیل و آشنا و همسایهها روحانی داشته باشید حتما با رفتار و گفتار و سبک زندگی آنها آشنا هستید.
زندگی در سایه قضاوت مردم
این روحانی میگوید: بین روحانیون و مردم فاصله زیاد شده، بهخصوص در شهرهای بزرگ که ارتباطات اجتماعی و رفت و آمدها تابع قواعد سختی است. زندگی عادی ما سخت است. ما نمیتوانیم مثل دیگر مردم، فرزندانمان را به پارک ببریم یا با خانواده به کوه برویم یا سوار دوچرخه شویم.
من دوچرخهسواری را بسیار دوست دارم اما واکنش مردم اجازه نمیدهد دوچرخهسواری کنم. به کوه هم که میرویم با واکنش مردم روبهرو و پشیمان میشویم. این واکنشها به دو دلیل است؛ یکی این که مردم از سبک زندگی ما آگاهی ندارند و ما را در یک قالب خاص قرار دادهاند و دوم این که روحانیون سنتی و پیشکسوت با این رفتارها زیاد میانه خوبی ندارند.
از نگاه آنها روحانیون باید زندگی ویژهای داشته باشند و بسیاری از رفتارهایی که مردم عادی انجام میدهند را از سبک زندگی خود حذف کنند. به نظرم ما نباید از مردم جدا شویم. درست است که باید حد و حدود خود را بدانیم و بنا به درسی که خواندهایم و لباسی که تن داریم مراعات خیلی چیزها را بکنیم اما نباید زندگی عادی را ترک کنیم.
البته در شهرهای کوچک و روستاها چون روحانیون و مردم عادی کنار هم زندگی میکنند و فاصله طبقاتی و اجتماعی بین آنها کم است، روحانیون بیشتر میتوانند شبیه دیگر مردم زندگی کنند و به همان میزان هم از زندگی لذت میبرند، چون کمتر قضاوت میشوند و مردم آنها را یکی مثل خودشان میدانند.
«طلا و مس» خود ماییم
شیخ خزاعی درباره فیلمهایی مانند مارمولک و طلا و مس که هر دو را منوچهر محمدی تهیه کرده و درباره زندگی روحانیون است، میگوید: مارمولک را بسیار دوست دارم. محتوا و ساختار این فیلم کاملا متفاوت بود. اما فیلم طلا و مس کاملا زندگی ما را نشان میداد.
وقتی با دوستان طلبهام درباره این فیلم صحبت میکنیم، متفقالقولیم که انگار این فیلم از روی زندگی ما ساخته شده. مرد روحانی، همسرش و ارتباطی که با فرزندان و همسایه و دوست دارد. سینما، تلویزیون و رسانهها میتوانند فاصله زندگی واقعی ما را با عموم مردم کم کنند و واقعیت را به مردم نشان دهند. درباره اهمیت سینما به جملهای شگفتانگیز از آیتا... جوادی آملی اشاره میکنم.
وقتی آقای مجیدی برای ساخت فیلم محمد رسولا... به دیدار ایشان رفتند، حضرت آیتا... فرمودند اگر حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر نبودند و پیامبری بعد ایشان میآمد، حتما معجزهاش سینما و فیلم بود، چون با این هنر میتوان بزرگترین پیامها را به مردم ارائه کرد و نباید از هنر سینما غافل شد. آیتا... جوادی آملی، دانشمند بزرگی هستند که به علوم و هنر روز کاملا آشنایند. وقتی ایشان چنین سخن شگفتانگیزی درباره سینما بگویند، میتوان فهمید از این هنر به چه میزان میتوان در ارائه پیامهای انسانی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی و بقیه استفاده کرد.
منبع: روزنامه جامجم
انتهای پیام/
انتهای پیام/