ماجرای خنک شدن هوای گرم نجف برای آقا سید جمال گلپایگانی
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، آیت الله سید محمد حسین زابلی از اساتید اخلاق و وعاظ مشهور تهران بود که در صبحگاه روز شنبه دوم اسفند ماه سال ۱۳۹۹ دیده از جهان فرو بست و به دیدار حق شتافت. خبرگزاری آنا ضمن عرض تسلیت به مناسبت فقدان این عالم وارسته، بخشی از مباحث مطرح شده از سوی این عالم فقید و مدرس اخلاق را در قالب پرونده «پای درس اخلاق آیت الله زابلی» منتشر خواهد کرد. دومین شماره از این پرونده در ادامه قابل مشاهده است.
بیشتر بخوانید:
آقا جمال گلپایگانی
مرحوم پدرم میگفت در نجف از حرم امیرالمؤمنین(ع) بیرون آمده، حاج آقا جمال گلپایگانی، جمال السالکین و العارفین و الواصلین را دیده - که وقتی از حالا کوچکتر بودم، خدمت حاج آقا جمال رسیده بودم. پدرم گفت از حرم بیرون آمده و پشت سر آقا جمال راه میرفته: بوی خوشی به او رسیده که دیگران حس نمیکردند. مگر میشود؟ بله، میشود.
کسی که سرما خورده باشد، بوی عطر را نمیفهمد. عطر هست، ولی او مریض شده و حس نمیکند. در مسیر رسیدند به مرد عربی، سلام و عرض ادب و دست آقا را بوسید و رفت. آن بوی خوش هم رفت. رفتم جلو پرسیدم، گفت فلانی، معاشرت اینقدر اثر دارد. بوی معنویت انسان را میبرد.
با یک سلام و علیک؟ بله.
جلسههای مذهبی دعای کمیل و سمات و زیارت عاشورا و ندبه و محرم و صفر و ماه رمضان، مثل کارواش است که ماشین را در آن میشویند. خیلی هم خوب است، به شرط آن که کنار کارگاه سنگبری پارک نکنید. چند دقیقه چنین جایی پارک کنید، بدتر از اولش میشود. به شرط آنکه با همنشین بد ننشینید.
هوای خنک نجف!
بهشت به شما عطا میشود، به شرط آن که بهشت را از دست ندهید. آن وقت به جایی میرسد که پدرم میگفت همین حاج آقا جمال گلپایگانی، ظهر که نماز میخواند، میرفت وادیالسلام توی آن هوای گرم و خشک تابستان نجف.
همانجا به خودم گفتم میگویند اگر سید عاقل دیدی، سلام ما را هم برسان جنب سید، صبح برو وادی السلام که هوا خنک باشد. عصر برو که هوا شکسته باشد. سر ظهر، وسط گرما رفتهای وادیالسلام که چه؟
میگفت در مسیر به او برخوردم. گفت میآیی برویم وادیالسلام؟
خجالت کشیدم بگویم نه. همین که با سید جمال همراه شدم، هوای خنگی مرا احاطه کرد.
رفتیم وادیالسلام. او هم نشست. قرآن خواند، دعا خواند و برگشتیم. تا از او جدا شدم، هوا دوباره گرم شد.
نخوردید نان گندم
وقتی از رادیو استفاده میکنید، صداهای فراوانی روی فضا هست. روی فرکانس خاصی است که شبکه رادیویی مورد نظر شما را میگیرد. هر صدایی میخواهید، باید سرچ آن را بگیرید.
نخوردید نان گندم، ندیدید دست مردم، به همین دلیل باور این حرفها برای شما سنگین است. خیلی خبرها هست. آنقدر هست که بانگ جرسی میآید. بعضیها انگشتشان را در گوش کردهاند که بانگ جرس را هم نشنوند. به جهنم سیاه «فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً»(1).
نگاه و گفت و شنود و خورد و خوراک و همنشین در سعادت آدم اثر دارد.
همنشین تو ز تو به باید
تا تو را عقل و دین بیفزاید
تا توانی میگریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند
چه آدمهای زیادی که با همنشین خوب نشستند و خوب شدند.
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت و مردم شد
گذشته، گذشته!
از فرصت موجود باید استفاده کرد. گذشته، گذشته و از آینده هنوز خبری نیست.
لقمه نانی که باشد شبههناک
در حریم کعبه ابراهیم پاک
گر به دست خود نشاندی تخم آن
بر نگاه چرب کردی شخم آن
*
گر مه نو بر حصادش داس کرد
ور به سنگ کعبهاش دستاس کرد
گر به آب زمزمش کردی عجین
مریم آیین پیکری از حور عین
*
از تنور نوح بندد مریمش
از دم عیسی بود آتش دمش
گر بخوانی صد هزاران بسمله
بر سر این لقمه پر ولوله
*
عاقبت خاصیتش ظاهر شود
نفس از آن لقمه تو را قاهر شود
در ره طاعت تو را بیجان کند
خانه دین تو را ویران کند
این لقمه شبهناک است. لقمه حرام چه به نشست و برخاست بیجا چه؟
1. سوره طارق، آیه 17.
انتهای پیام/4139/
انتهای پیام/