دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
15 دی 1399 - 11:28
یادداشت/ مهدی عسگری؛

تبریک کریسمس به سبک مسعود!

مهدی عسگری طی یادداشتی نوشت: در کارنامه چندساله سازمان منافقین، ترورهای کور اینچنینی به‌وفور یافت می‌شود؛ ترورهایی که نشان‌‌دهنده‌ خوی وحشی‌گری اعضای سازمان به رهبری مسعود رجوی‌ است.
کد خبر : 554019
4809364_678.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، مهدی عسگری طی یادداشتی در روزنامه صبح‌نو نوشت: این روزها با قدم‌زدن در خیابان‌های مرکزی و شمالی تهران، نگاه پیرمردی پشت ویترین‌های مغازه‌های لوکس توجه شما را به خود جلب می‌کند؛ پیرمردی چاق و قدکوتاه با ریش سفید بلند، با لباس‌های قرمز رنگ و شلواری گشاد کنار درخت سرسبز کاج که با چراغ‌ها و ریسه‌های رنگی مزین شده است. چند سالی‌است که در کشورمان اوایل زمستان دکور کریسمس به ویترین مغازه‌‌ها اضافه می‌شود. در این روزها، با توجه به نزدیکی به سال نو میلادی برخی افراد تلاش می‌کنند تا با تبریک این واقعه به هموطنان مسیحی، علاقه و نزدیکی خود به این اقلیت دینی را نشان دهند.


بدون شک این رابطه‌ خوب و حس نزدیکی بین ایرانیان مسلمان و ارامنه علل فرهنگی-اجتماعی متفاوتی دارد که بررسی چرایی و مفید یا مضر‌ بودنش مجال دیگری می‌طلبد؛ اما همراهی همیشگی اقلیت‌های دینی با جامعه مسلمان ایران در مواقع بحران را می‌توان یکی از عوامل این رابطه دانست.


کم نبودند مسیحیانی که در صفوف راهپیمایی‌های انقلاب اسلامی دوشادوش هموطنان مسلمان خود حرکت می‌‌کردند و خواهان براندازی رژیم شاه بودند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در کلیسای «سارکیس مقدس» تهران در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت ‌کردند. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز در جبهه‌های جنگ حضور داشته و 443 شهید، آزاده و جانباز تقدیم خاک ایران کرده‌اند.


باورش کمی سخت است اما مسیحی‌های ایران نیز همراه هموطنان مسلمانِ خود، توسط منافقین ترور شده‌اند! سازمان منافقین که دعوی مبارزه برای آزادی خلق ستم‌کشیده ایران را داشت، در ابتدای امر و به‌قول خودشان «برای فلج‌‌کردن رژیم جمهوری اسلامی» دست به ترور مسئولان نظام زد؛ از نماینده مجلس گرفته تا معاون فلان وزیر و رئیس بهمان اداره را مهره‌ نظام می‌دانسته و ترور می‌‌کردند که شاید با ترور وی ضربه‌ای به نظام بزنند.


با گذشت اندک زمانی سازمان به ترور مردم بی‌گناه کوچه و خیابان روی آورد و تحلیلش این بود که مسئولان رژیم بازوان و این مردم سرانگشتان رژیم هستند و برای فلج ‌کردن رژیم باید سرانگشتان را نیز قطع کرد. سوژه‌های ترور از نمایندگان و مسئولان نظام به مردم بی‌گناه کوچه و خیابان تغییر کرده بود و آمار ترورها نیز روز به روز بیشتر می‌شد؛ از کودکان خردسال تا پیرمردهای کاسب محلات، از ترورهای منافقین، امنیت جانی نداشتند. سازمان کافی بود تا نشانی از هواداری نظام در سوژه‌های خود بیابد تا دست به ترور وی بزند؛ از ریش بلند گرفته تا چادر، از اقوام و فامیل مذهبی گرفته تا شرکت در انتخابات و... .


در جریان همین روش سوژه‌یابی سازمان که بر اساس قیافه‌ مذهبی وارد عمل می‌شدند، اعضای سازمان در چند مورد اشتباهی عضو دیگر سازمان را ترور می‌‌کردند! این ترورها کور بود و در آن هدف اهمیتی نداشت؛ فقط کافی بود تا صدای انفجاری یا صدای گلوله‌ای از جایی بلند شود و اخبار ترور مردم پخش شود. سازمان به همین حد هم اکتفا می‌کرد. از طرف علی زرکش (از مسئولان رده‌بالای نظامی سازمان) به نیروها خط داده شده بود که: «رژیم به‌لحاظ سیاسی مشروعیت خود را از دست داده است؛ بنابراین الان دیگر احتیاج نیست ما سوژه‌ای بزرگ بزنیم؛ الان برای ما تعداد عملیات مهم است.»


عصر دهمین روز از شهریور1360 در جریان یکی از همین ترورهایی که فقط برای بالا‌ بردن تعداد عملیات‌ انجام شده بود، منافقین با شلیک گلوله‌ای جان «هایقان موسسیان» پدر 54 ساله خانواده ارمنی موسسیان را ‌گرفتند؛ اما این تنها شهید ترور این خانواده نیست. سه ماه قبل از این واقعه، در خرداد 1360، منافقین در درگیری با مردم و نیرو‌های کمیته پسر هایقان، «ادموند موسسیان» را به شهادت رساندند؛ ادموند که در سال 1341 به دنیا آمد، هنگام شهادت هنوز 20 ساله نشده بود که تیری جلوی مسجد الجواد در میدان 25شهریور (میدان هفت‌تیر کنونی) جانش را گرفت.


خانم سیلوارت موسسیان، مادر ادموند در مورد جای خالی فرزندش در شب سال نو چنین می‌گوید: «الان پس از گذشت سال‌ها هر سال شب سال نو جای خالی ادموند و هایقان را حس می‌کنم. ادموند همیشه از بابانوئل می‌ترسید و از من می‌خواست تا شب‌ها همه در و پنجره‌ها را ببندم تا بابانوئل نتواند به خانه ما بیاید. به او می‌گفتم: «بابانوئل ترس ندارد و او همه بچه‌ها را دوست دارد و به آن‌ها کادو می‌دهد» ولی می‌گفت: «کادو نمی‌خواهم و دوست ندارم بابانوئل را ببینم»؛ هر سال شب کریسمس وقتی بابانوئل را می‌بینم یاد ادموند می‌افتم و گریه می‌کنم.»


در کارنامه چندساله سازمان منافقین، ترورهای کور اینچنینی به وفور یافت می‌شود؛ ترورهایی که نشان‌‌دهنده‌ خوی وحشی‌گری اعضای سازمان به رهبری مسعود رجوی‌ است. کم نبودند اعضای سازمان که پس از دستگیری توبه کرده و با گذراندن دوران محکومیت‌شان آزاد شدند؛ اما آیا در مورد اعضایی که بعد از دستگیری نیز بر این خوی وحشی‌گری مصّر بودند، چاره‌ای جز قصاص بود؟!


انتهای پیام/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب