دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
تماشای مستند/3 | آنا گزارش می‌دهد؛

عاشقانه‌ای برای زادگاه جنگ‌زده در ارتفاع هجده هزارپایی/ وقتی فیلم مستند سند ماندگار مظلومیت مردم «فوعه» می‌شود +فیلم

مستند «هجده هزارپا» روایتی ماندگار و تأمل‌برانگیز مظلومیت از مردم «فوعه» در سوریه است که در چهاردهمین جشنواره سینما حقیقت هم نظرها را به خود جلب کرد.
کد خبر : 551471
1020939.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه سینمایی گروه  فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، سینمای مستند در قیاس با نوع داستانی سینما بسیار مهجور و مغفول مانده است. از آن همه هیاهو و جنجال و حاشیه‌هایی که حول سینمای داستانی وجود دارد، در سینمای مستند خبری نیست و به نوعی مستندسازان در غربت و با سختیِ کار فراوان مشغول فعالیت هستند تا شاید خروجی کارشان بتواند به آگاه‌سازی طیفی از جامعه منجر شود.


گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا قصد دارد، با تعریف پرونده‌ای حول فیلم‌های مستندی که در چند سال اخیر موفق عمل کرده‌اند، نسبت به معرفی آن فیلم‌ها و گفتگو با عوامل و سازندگانش اقدام کند. در سومین بخش از این برنامه با عنوان «تماشای مستند»، «هجده هزارپا» به کارگردانی مصطفی شوقی که درباره محاصره شهر «فوعه» سوریه است، معرفی می‌شود.




بیشتر بخوانید:





از میان اتفاقاتی که در یک دهه اخیر و در  جریان جنگ داخلی سوریه رخ داد، محاصره طولانی‌مدت دو شهر  «فوعه» و «کفریا» از رخدادهای تلخ، شگفت‌انگیز، عبرت‌آموز و قدر نادیده‌ای است که می‌تواند موضوع  تولیدات متنوع و متعدد ادبی و تصویری شود. ابعاد مختلف این واقعه مهم که با وجود انعکاس در برخی رسانه‌های کشور و منطقه، همچنان ناشناخته و سربسته باقی مانده است.


 محاصره «فوعه»؛ یک جنایت جنگی که دیده نشد


محاصره این دو شهر توسط نیروهای «جبهه النصره» در حالی رقم خورد که ارتش سوریه به خاطر درگیربودن در سایر مناطق این کشور، امکان مقابله با این گروه تکفیری و تروریستی را نداشت. از سوی دیگر در سه سال محاصره شهر فوعه که از سال 2015 تا 2018 به طور مستمر ادامه داشت، مردم این شهر از دسترسی به مواد غذایی و سوخت محروم بودند. وضعیتی که پیامد نامطلوب آن بیماری، مرگ و رنج مردم غیرنظامی بود.


 این محاصره غیرانسانی در کنار حملات خمپاره‌ای و موشکی نیروهای النصره یک جنایت جنگی و نسل‌کشی تدریجی را در این شهر رقم زد.  مردم فوعه این شهرک شیعه نشین در استان «ادلب» سوریه، در این سه سال شرایطی را تجربه کردند که حتی روایت آن نیز دردناک و غم انگیز است. اما آنچه می‌توانست مایه دلگرمی باشد، سبزماندن جوانه‌های امید در این سه سال بود.


مستند «هجده هزارپا» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی مهدی شامحمدی گوشه‌هایی از این تلاش برای زیست عزتمندانه و البته مرارت‌های آن را به تصویر کشیده است. این مستند محصول «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» بوده و با مشارکت «مؤسسه روایت فتح» تولید شده است.


«هجده هزارپا» روایت‌گر خاموش نشدن شمع کم‌سو، اما گرمابخش عشق و امید در روزهای تاریک محاصره است. این اثر داستان «احمد شیخ» دانشجوی پزشکی ۲۴ساله را بیان می‌کند که بعد از دو سال زندگی در شرایط بسیار سخت موفق می‌شود همراه با تعدادی از افراد خانواده از محاصره شهرش «فوعه» در سوریه خارج شود. حالا او بیرون از محاصره تلاش می‌کند که به نیمی دیگر افراد خانواده و مردم شهرش آب و غذا برساند و....



ماجرای رساندن آذوقه و ملزومات زندگی به اهالی فوعه از مسیر هوایی در کنار چگونگی مقاومت جانانه مردم این شهر و البته سختی‌ها و تردیدهای این مسیر  ناهموار (چه برای ساکنان و چه برای آن دسته از اهالی که خارج از شهر هستند) محور اصلی این مستند محسوب می‌شود.


مستند بلند «هجده هزارپا» هفته گذشته و در چهاردهمین  جشنواره بین‌المللی سینما حقیقت به نمایش درآمد. این فیلم علاوه بر این که تندیس طلایی بخش مسابقه شهید آوینی را از آن خود کرد، موفق شد در سه رشته بهترین کارگردانی مستند بلند، بهترین موسیقی و بهترین فیلم هم نامزد دریافت تندیس طلایی شود. ضمن این که در میان فیلم های برتر از نگاه تماشاگران نیز رتبه دوم را از آن خود کرد.


 داستان شنیدنی بارریزی هوایی


کارگردان «هجده هزارپا» پیش از این و در گفتگویی با یکی از رسانه‌ها با تأکید بر این که داستان این مستند، واقعی است و  هیچ دخل و تصرفی در آن صورت نگرفته است افزود: ماجرا از سال ۹۶ آغاز شد؛ می‌دانستم که دو شهر شیعه‌نشین در استان ادلب در محاصره بودند و در اخبار شنیده بودم که از طریق بارریزی هوایی حیات دارند و غذا، سوخت، دارو و ... را با هواپیما برای آنها می‌فرستند.


مهدی شامحمدی،  این‌که مردم این  دو شهر در محاصره چه می‌کنند و چطور روزگار خود را می‌گذرانند را  جرقه اولیه ساخت این اثر می‌داند. موضوعی که باعث شده او در سفر به سوریه این سوژه را پیگیری کند و متوجه شود بارریزی هوایی برای مردم تحت محاصره داستانی پیچیده و بسیار شنیدنی دارد.



تماشایی زادگاه جنگ‌زده از ارتفاع 18 هزارپایی


زندگی «احمد شیخ» درست در روزهایی که به نظر می‌رسد با ازدواج و قبولی در رشته پزشکی به کام او شده است؛ با وقوع جنگ داخلی در سوریه دستخوش تغییراتی تلخ و مصیبت‌زا می‌شود.در این اثر به بهانه قصه زندگی احمد شیخ، داستان مقاومت مردم «فوعه» روایت می‌شود و مخاطب همزمان در جریان موضوع بارریزی‌های هوایی قرار می‌گیرد.



سکانس‌های مربوط به بارریزی که به صورت همزمان از داخل هواپیما و از روی زمین توسط یک از اهالی فوعه تصویربرداری شده از بخش‌های جالب و مهیج این مستند است. هواپیماهایی که باید از ارتفاع هجده هزارپا پایین‌تر نیایند چراکه در تیررس آتش تروریست‌ها قرار می‌گیرند.


تصویربرداری و تدوین این صحنه‌ها جذاب از کاردرآمده و در بخشی از آن، شاهد همراهی دوربین با یکی از این بسته‌ها می‌شویم. در این صحنه،  مخاطب از دریچه دوربینی که به یکی از بسته‌ها نصب شده سرنوشت یک بسته از زمان رها شدن از هواپیما تا لحظه فرود و رسیدن به دست یکی از اهالی را دنبال می‌کند.


 از سوی دیگر، دوربین این مستند با رفتن میان آن دسته از آوارگان  شهر «فوعه» که در اردوگاه‌های منطقه زینبه دمشق دور از شهر و  اعضای خانواده خود به سر می‌برند، بخش دیگری از رنج مردم جنگ‌زده سوریه را به تصویر کشیده است. شاید یکی از صحنه‌های تأثیرگذار این بخش هم به مکالمه میان مادربزرگ «احمد شیخ» و پسرش که در فوعه ماندگار شده برگردد.  جایی که  مکالمه او و پدر احمد به خاطر گریه و ناراحتی مادربزرگ نیمه‌کاره باقی می‌ماند و در ادامه مادر احمد این مکالمه تلفنی را با یک جمله دلگرم کننده و طلایی ادامه می‌دهد که :«صبور باش؛ بالاخر خدا صدای ما را هم می‌شنود».



خطرات یک پویش جسورانه و مهیج


تأثیر این‌گونه سکانس‌ها وقتی بیشتر می‌شود که در بخش‌های دیگر شاهد مرارت‌های مردم فوعه برای تداوم حیات در شرایط سخت محاصره، سرمای شدید و حملات تروریست‌های تکفیری هستیم. شامحمدی در همان گفتگو با اشاره به این که «هجده هزاپا» یک کار بسیار پیچیده، عجیب و هیجان‌انگیز بود می‌افزاید: مردم این دو شهر پنج سال در محاصره بودند و در این بین گاهی پیش می‌آمد که تعدادی از آنها در فرایند تبادل اسرا از شهر بیرون بیایند. کسانی که از محاصره بیرون می‌آمدند و از کودکی در این شرایط بودند به طور مثال قبل از هفت یا ۹ سالگی‌اشان را به خاطر نمی‌آوردند و همه آنها پوکی استخوان داشتند؛ حتی نمی‌دانستند پرتقال چیست و درآن سن هنوز شکلات ندیده بودند.


شاید همین موارد باعث شدتا احمد شیخ به عنوان شخصیت اصلی داستان «هجده هزاپا» دست به‌کار شود و با کمک دوستانش و اهالی اردوگاه منطقه زینبیه دمشق، پویشی جذاب راه بیندازد. در این پویش اهالی فوعه که در این اردوگاه بودند برای عزیزانشان در این شهر محاصره‌شده هدایا و کالاهای موردنیاز را تهیه کرده و برای ارسال از طریق بارریزی هوایی آماده می‌کنند.


این اقدام اگرچه می‌تواند باعث دلگرمی و روحیه‌گرفتن بازماندگان در فوعه شود، اما خطرات زیادی را هم در پی دارد. رسیدن این بسته‌ها به دست صاحبانشان با توجه به آتش سنگین تروریست‌های تکفیری بسیار سخت بوده و حتی  امکان دارد جریان باد آنها را به سمت مواضع دشمن ببرد.





«هجده‌هزار پا» اثری ارزشمند، باکیفیت و بی‌ادعاست که به خاطر روایت صریح و جذابش از جنایات و بی‌رحمی گروه‌های تکفیری و مظلومیت مردم درگیر جنگ در سوریه می‌تواند به سندی ماندگار در این عرصه تبدیل شود. همانطور که پیش از این نیز وحید فراهانی با ساخت مستند تألم‌انگیز و تأمل برانگیز «با صبر زندگی» گوشه‌هایی از این مظلومیت را روایت کرد. اما تفاوت هجده‌هزارپا با مستند فراهانی تکیه بر مقوله بارریزی هوایی است که از نظر مضمون و به ویژه فرم و قابلیت‌های بصری، جذابیت‌های مضاعفی نیز به این اثر بخشیده است.


 انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب