تأملی بر سیره نبوی در صلح و جنگ
این ضرورت فراتر از افراد، نهادها و مهمتر از همه، نظامهای سیاسی را نیز دربرمیگیرد زیرا فقدان الگو و اسوه بویژه در عرصه سیاست که موضوع آن «سرنوشت مشترک آدمیان است و نیاز به اقدامهای «مدبرانه، مسئولانه، آگاهانه و عاقلانه و مبتنی بر صیانت و رعایت شئون، مصالح و استحقاقها» (همان) دارد، بر اهمیت این مسأله میافزاید.
بویژه اهمیت این مسأله آنگاه آشکار میشود که درمییابیم آن حضرت هم برنامهای جامع و همهجانبه را برای بشریت به ارمغان آورده است «و لا رطب و یا یابس الا فی کتاب مبین» ( انعام : 59) که همه نیازهای هدایتی و معنوی او را در جهت تأمین سعادت دو جهان در بر دارد و هم ایشان عملاً در جهت تحقق این برنامه جامع از هیچ کوششی دریغ نفرموده است. بر همین اساس، اندیشه و سیره رسول اکرم(ص) به صورتی هماهنگ دربر دارنده مهمترین مسائل هدایتی انسان در عرصه فردی و عمومی است و یکی از ابعاد مهم این میدان، عرصه سیاست است و در این عرصه نیز یکی از ناشناختهترین و در عین حال مهمترین ابعاد که کمتر نیز مورد توجه قرار گرفته است، اندیشه و سیره حضرت رسول اکرم(ص) در باب سیاست «صلح» و «سلم» است.
یکی از مهمترین راهبردها و رهیافتهای رسول الله(ص) به عنوان «سفیر پروردگار» در میان انسانها و هادی و رهبر آنها در سیاست خارجی و دیپلماتیک و در مواجهه با ملتها و جوامع دیگر که در بیرون از چارچوب دولت مدینه قرار داشتند، راهبرد صلح و سلم بر مبنای اصول سهگانه «حق»، «عدالت» و «کرامت انسانی» بوده است .بویژه در روابط میان ملل و قبایل خارج از حرم خویش یعنی مدینةالنبی، راهبرد و سیره آن حضرت، در اصل مبتنی بر «سلم» یا همزیستی مسالمتآمیز بوده است و در جهاننگری توحیدی آن حضرت، صلح نه تنها هدفی متعالی که مبنا و اساسی برای امنیت، توسعه، رشد و بسیاری از ارزشهای انسانی دیگر است. در رفتار و سیره پیامبر(ص) نمونه شاخص و برجسته این سیاست نیز همانا انعقاد قرارداد صلح، قرارداد صلح حدیبیه (آیتی، 1391: 379) است.
در نگرش و بیانات قرآن کریم و پیامبر اکرم(ص) دو مفهوم «سلم» و «صلح» برای بیان این سیاست آمده است. «صلح» در لغت به معنای آشتی، نرمش و سازش یا همزیستی و باهم بودن و نیز در مقابل جنگ، مبارزه، کشمکش و تعارض میان آدمیان به کار رفته است. (دهخدا: واژه صلح) و به لحاظ سیاسی و نظامی آن را به معنای نبود جنگ دانستهاند. (جمشیدی، 1390: 365) در مفردات راغب آمده است: «والصلح یختص بازالئ النفاربین الناس» (راغب،1427ق.:489) یعنی و صلح اختصاص به زوال مواجهه و کشمکش و نزاع بین مردم دارد. اما «سَلم» یا «سِلم» معنایی وسیعتر را دربر میگیرد. و بیشتر بیانگر زیست مبتنی بر آرامش و آشتی و همزیستی آرام و بدون کینه و دشمنی و نه تنها بدون جنگ و کشمکش یا همان همزیستی مسالمتآمیز است. راغب مینویسد: «السَلم و السلامه: التعری من الآفات الظاهره و الباطنه» (همان: 421) یعنی سلم و سلامت به معنای اجتناب و دوری از آفات و ظاهری و باطنی است. سِلم و سَلم و سلام و سلامتی و اسلام همخانوادهاند و همه کم و بیش دارای معنایی فراتر از صلح هستند.
به لحاظ سیاسی، صلح معمولاً به دو صورت تعریف میشود: 1)معنای حداقلی که عبارت است از نبود جنگ و خشونت عریان و آشکار در سطح بینالمللی. (دهقانی فیروز آبادی، 1386: 91) 2) معنای مثبت و حداکثری که نه تنها نیروهای نظامی یکدیگر را متوقف میکنند، بلکه وضعیت اختلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به شرایط مساعد برمیگردانند (وکیل، 1383 :43). از این حیث، «سلم» نیز نبود جنگ و کشمکش است، اما مفهومی گستردهتر از صلح (به معنای فقدان جنگ) دارد. لذا سلم بیانگر وجود وضعیت مساعد و برخوردار از امنیت و همزیستی مسالمتآمیز و زندگی مبتنی بر آرامش و امنیت است. در قرآن آمده است: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ» (بقره:208)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگى در آشتی و سازش-یا اسلام و اطاعت- در آیید و درپی گامهای شیطان مروید که او شما را دشمنى هویدا است.»
در هر حال، سیاست صلح و سلم با معنایی فراگیر در سیاست خارجی پیامبر اسلام(ص) مورد توجه قرار گرفته است. همانگونه که در پیمان صلح حدیبیه آمده است: «و ان بیننا عیبه مکفوفه و انه لا اسلال و لا اغلال.» (پیام پیامبر، 1376: 80) یعنی و اینکه میان ما پالودهدلی (از هر گونه نیرنگ و فریب) در میان است و هیچگونه ناروایی و خیانت در میان نباشد. همچنین عبارت پیامبر خدا(ص) در برخی از نامههای دعوتیاش «اسلِم تسلَم» (همان: 42-444) نیز مؤید گستردگی معنایی مفهوم سلم و صلح در نگاه آن حضرت(ص) است.
بهعلاوه، پیامبر اسلام(ص) در نگرش بینالمللی خویش و در مواجهه با دو سیاست جنگ و کشمکش یا صلح و آرامش، اصالت و برتری را به صلح و سلم میدهد. بر همین مبنا صلح و سلم هم امری است روا و جایز و هم برتر و نیکوتر است. این جایز بودن در شرایطی که از سوی جوامع دیگر درخواست صلح داده شود اهمیت دوچندان مییابد. و نه تنها جایز بلکه واجب میشود. قرآن کریم میفرماید: وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (انفال: 61) یعنی: و اگر به صلح گراییدند تو [نیز] بدان گراى و بر خدا توکل نما که او شنواى دانا است. کاربرد لفظ امر در اینجا باید وجوب صلح را در چنین شرایطی برساند. به علاوه، این فرمان بیانگر اصالت صلح و سلم در برابر جنگ و برخورد و معارضه است.
پیامبر خدا(ص) در نیایش خویش از خداوند برقراری صلح و آرامش را میطلبد: «اللهم اصلح ذات بیننا و الف قلوبنا و اهدنا سبل السلام» (پیام پیامبر: 200) یعنی: پروردگارا بین ما را اصلاح فرما (صلح برقرار نما) و دلهای ما را با هم مأنوس گردان و ما را به راههای صلح و سلامتی هدایت فرما.
امیرمؤمنان(ع) شاگرد بزرگ مکتب پیامبر اکرم(ص) نیز اصالت صلح را اینگونه مورد توجه و تأکید قرار میدهد: «ولا تدفعن صلحا دعاک إلیه عدوک ولله فیه رضا، فان فی الصلح دعئ لجنودک وراحئ من همومک، وأمنا لبلادک» (نهجالبلاغه، نامه 53) یعنی: صلحی را که خداوند تو و دشمنت را بدان فراخوانده است و رضای خدا در آن است، از خود دور مکن. زیرا در صلح [فواید مهمی چون؛] حفظ قوای مسلح تو، آسایش فکر و فراغ بال تو و امنیت سرزمینات نهفته است. آن حضرت در بیانی دیگر نیز تأکید میکند: «و اگر کسی شما را به صلح و سلام فراخواند از او بپذیرید و صبر پیشه کنید زیرا که نصرت و پیروزی از پیامدهای صبر است و زمین از آن خدا است و به آن دسته از بندگان که بخواهد میراث میدهد و آینده جهان از آن مؤمنان است.» (مجلسی، ج32: 534) بنابراین در نگرش اسلام و پیامبر اکرم(ص) اصالت از آن صلح و سلم است.
نکته دیگر اینکه در اندیشه و سیره پیامبر(ص) صلح و سلم معمولاً در تقابل با هرگونه کشمکش و ناآرامی یا جنگ و کاربرد خشونت و به عنوان امری جایز و روا مطرح شده است، مگر اینکه در مسیر باطل و تحقق حرام صورت گیرد. لذا آن حضرت میفرماید: «الصلح جائز بین المسلمین الا صلحا احل حراما او حرم حلالا» (مجلسی، ج103: 178) یعنی صلح بین مسلمانان روا و جایز است، مگر صلحی که حرامی را حلال یا حلالی را حرام کند. در کتاب خدا نیز صلح به عنوان خیر و امر نیک و بهتر در نظر گرفته شده است: « الصلح خیر...»(نساء: 128) یعنی: صلح نیکوتر(برتر) است.
از این دو بیان درمییابیم که در نگرش پیامبر خدا(ص) صلح اصلی کلی و عام و قابل قبول و دارای اصالت نسبت به کاربرد خشونت و جنگ و نزاع است، اما مبنا و شرط تحقق آن، این است که در جهت تحقق باطل یا نفی حق یا حلال کردن حرام و یا حرام دانستن حلال صورت نگیرد. در غیر این صورت، تحقق صلح با دشمنان اعم از مسلمان یا غیرمسلمان امری روا قلمداد میشود. همانگونه که گذشت در بیان امیرمؤمنان(ع) نیز شرط تحقق صلح «و لله فیه رضی» ( نهج البلاغه: نامه 53) رضایت و خشنودی خدا در نظر گرفته شده است.
بنابراین تحقق صلح بنا به نگرش اسلام و پیامبر اکرم(ص) منوط به سه شرط اساسی است:
1- رضایت و خشنودی حق تعالی 2- رعایت حلال و حرام الهی 3- درخواست دشمن یا طرف مقابل یعنی جوامع، ملتها و اقوام دیگر.
شرط سوم بیانگر این است که اگر دشمن قصد جنگ و کاربرد خشونت را داشت و با صلح و سلم مخالف بود، در برابر او چارهای جز جنگ نیست اما اگر خواستِ او، صلح بود آنگاه بر جامعه اسلامی روا است که به چنین خواستهای بنا به فرمان الهی احترام گذارد. چه این امر به نوعی مراعات اصل کرامت انسانی است.
منبع: روزنامه ایران
*عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس و نویسنده کتاب «دیپلماسی پیامبر(ص)»
انتهای پیام/