دیدگاه سرمایهداری اهمیتی برای جان مردم قائل نیست/ 4 دهه کاستن از بودجه رفاه اجتماعی در ایالاتمتحده
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا، با افزایش شمار قربانیان کرونا به 300 هزار نفر تا چند روز دیگر تقریباً یکهزارم جمعیت آمریکا در اثر بیتدبیری مقامات بلندپایه این کشور و در رأس آنها دونالد ترامپ، رئیسجمهور در آمار متوفیات ثبت خواهند شد که بدترین نتیجه آن چیزی نیست بهجز عادی شدن مرگ مردم نزد دولتمردان این کشور.
تنها واکنش مقامات به این آمار حقیر جلوه دادن این فاجعه است بهعبارتدیگر این مقامات تنها درصدد عادی کردن مرگ در اذهان عمومی ایالاتمتحده هستند. رسانههای کشور هم تنها به انتشار آمار اکتفا میکنند و از مرگ کل اعضای یک خانواده یا مرگ والدین یک خانواده مینویسند اما هیچ خبری از تأیید اینکه این فاجعه هولناک نیاز به واکنشی فوری دارد نیست.
آمریکا با عادیسازی مرگومیر در تلاش برای محقق ساختن سودآوری مالی است
همه سیاست دولت ترامپ بر جلوگیری از پاسخ هماهنگ برای متوقف ساختن گسترش بیماری و مرگ متمرکزشده است. جو بایدن رئیسجمهور منتخب هم هفته گذشته گفت احتمالاً حدود 250 هزار نفر را از الآن تا ژانویه از دست خواهیم داد. اما هیچ تقاضایی برای جلوگیری اضطراری از محقق شدن این پیشبینی در کار نبود. برنامه مقابله با همهگیری بایدن هم میگوید که مدارس باید بازبمانند که از دیدگاه طبقه حاکم برای تعطیل نشدن دیگر مشاغل اساسی به نظر میرسد.
این عادیسازی مرگومیر برخاسته از تصمیمی است که ریشه در منافع طبقاتی دارد که بهبود اقتصادی را بر جان مردم ترجیح میدهد. این مقایسه و ترجیح زمانی حقانیت مییابد که نظام سیاسی، حکومت عدهای معدود و رسانههای جمعی مرگ را امری ناگزیر در نظر بگیرند. این طرز تفکر ریشه در نظامی سرمایهداری دارد که معنی آن از جنبه اقتصادی بهرهکشی از طبقه کارگر است تا جایی که معالجه بیماری که اقدامات ضروری برای نجات جان مردم است به وسیلهای برای جمعآوری سود بیشتر تبدیل میشود که اصلاً قابلقبول نیست. بر اساس طرز تفکر سرمایهداری هر عملی که مانع بهرهکشی از طبقه کارگر شود یا سرمایهداران را از دستیابی به سود منع کند حتی اگر خدمات اجتماعی و اقدامات ضروری برای حفظ جان مردم باشد باید کنار گذاشته شود.
بیشتر بخوانید:
نتیجه این طرز تفکر حال حاضر در ایالاتمتحده این است که "کارگران باید بمیرند". اینگونه برخورد طبقه حاکم با بیماریهای همهگیر در ایالاتمتحده و سراسر جهان به سالهای دور بازمیگردد. تقریباً چهار دهه از زمانی که رونالد ریگان، رئیسجمهور سابق آمریکا و مارگارت تاچر، نخستوزیر انگلیس به قدرت رسیدند میگذرد. تاچر میگفت که چیزی به نام جامعه وجود ندارد. تفکر بازار آزاد لیبرالیسم راستگرا که بهوسیله تاچر و ریگان رشد یافت، اساس همه بخشهای نظام سیاسی در این دو کشور شد و بعدها بهوسیله بیل کلینتون، رئیسجمهور سابق آمریکا و تونی بلر، نخستوزیر سابق انگلیس هم بهگرمی پذیرفته شد. این داروی شفابخش بازار آزاد، پایههای سیاست سرمایهداری در هر کشور دنبالهرو این طرز تفکر شد یعنی سودجویی بر هر موضوع دیگری ترجیح داده شد.
برآورده شدن منافع طبقه ثروتمند بالاتر از جان آمریکایی ها
برای دههها دموکراتها و جمهوریخواهان از بودجه برنامههای رفاه اجتماعی کاستند و بیشتر و بیشتر به بازارهای مالی تزریق کردند. در این روند بود که منافع شرکتها و طبقه ثروتمند بالاتر از نوع بشر و حقوق آن قرار گرفت.
در این دنیای برآمده از تفکر لیبرالیسم و سرمایهداری که برتری مالی مهم است، جان انسانها از اهمیت ناچیزی برخوردار است. آنهایی که نتوانند ارزشافزوده داشته باشند و هزینههای مراقبتشان از ارزشافزودهای که نیروی کار تولید میکند کمتر شود دارای ارزش نیستند. هر جا که محاسبات سود و زیان پا به میدان بگذارند روح توماس رابرت مالثوس، مبتکر اقتصاد سیاسی هم در آنجا حاضر خواهد شد.
کم جلوه دادن خطر ویروس کرونا، سرازیر کردن حجم زیادی از کمک مالی به ثروتمندان برای بهاصطلاح نجات تجارت آنها و تلاش برای باز نگهداشتن مدارس و کارخانهها همگی ریشه در اجرای سیاست و آرمان طبقه حاکم معتقد به اقتصاد سیاسی دارند. عواقب ناگوار چنین سیاستی را هماکنون میتوان در جامعه ایالاتمتحده دید. با عادیسازی مرگومیر، مردم را مجاب کردهاند که از جانشان بگذرند تا سرمایه بیشتری به حسابهای طبقه ثروتمند و قدرتمند واریز شود.
انتهای پیام/4155/پ
انتهای پیام/