مروری بر سوابق تاریک موسویخوئینیها؛ از تفسیرهای مارکسیستی تا ضدیت با امام موسیصدر و شهید مطهری!
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری آنا، حجتالاسلام موسوی خوئینیها روز گذشته در نامهای به رهبر معظم انقلاب اسلامی برخی مطالب را عنوان کرد که این موارد با جنجال و حواشی روبرو شد.
موسوی خوئینیها گفته است که پایه اصلی نامه او بر اساس مشاهدات و مطالعات میدانی نوشته شده است. موردی که خودش در نامه به آن اشاره دارد و روی آن صحه گذاشته است.
دبیرکل مجمع روحانیون مبارزه نوشته است: «علاوه بر این مردمِ گرفتار در تلاطم زندگی و مشکلات طاقتسوز معیشتی، بسیارند انسانهای ناراضی از اوضاع فرهنگی و سیاسی که گرفتار بیعدالتیهای غیرقابلانکار شدهاند».
این نامه شاید در پوشش اولیه بسیار خوب و منطقی به نظر برسد، اما چند ویژگی خاص در آن وجود دارد. ابتدا اینکه چرا موسوی خوئینیها بعد از هفت سال از عمر دولت تدبیر و امید این نامه را نوشته است؟
مگر دولت روحانی مولود حمایتهای موسوی خوئینیها، خاتمی و جمعی از اصلاحطلبان به ویژه مجمع روحانیون مبارزه نیست؟ از طرفی دیگر چرا بعد از این همه سال که مشکلات در کشور وجود دارد، خوئینیها به فکر مطالعه در زمینه مشکلات مردم افتاده است؟
البته باید به پشت صحنه این نامه و سوابق موسوی خوئینیها در انقلاب اسلامی گریزی زد. گذشتهای که رازآلوده است و پر از نقاط خاکستری و سیاه که مقداری از آن در گزارش ذیل بازنشر میشود.
سید محمد موسوی خوئینیها متولد 1320 در قزوین است. این سیاستمدار 79 ساله از سال 1384 و بعد از شرکت مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری دبیرکل مجمع روحانیون مبارز از تشکلهای مهم اصلاحطلب شد.
«نایب رئیسی دوره اول مجلس شورای اسلامی، عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما (1359)، دادستان کل کشور، سرپرست حجاج ایران، نمایندگی دورهٔ اول مجلس خبرگان رهبری، عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام» از مسئولیتهای خوئینیها در 40 سال اخیر است.
رفت و آمد فرقانیها در مسجد جوستان
ولی این موارد همه سوابق خوئینیها نیست. وی خطیب و سخنران مسجد جوستان نیاوران قبل و در اوایل انقلاب اسلامی بود. او در آنجا تفسیر قرآن میگفت و به گفته بسیاری از انقلابیون در این مسجد عناصری از سازمان مجاهدین خلق و گروهک فرقان رفت و آمد داشتند و پای درس موسوی خوئینیها مینشستند.
این موضوع را ناطق نوری هم تأیید کرده است. ناطق گفته بود: «من بعدها در دادگاه فرقان، از یکی از اینها (اعضای گروهک فرقان) سؤال کردم که شما از کجا به اینجا رسیدید؟ او گفت: ما اول تفسیر پرتوی از قرآن را خواندیم. بعد دیدیم یک کسی روشنفکرتر از مهندس بازرگان تفسیر میگوید و رفتیم به مسجد جوستان در خیابان نیاوران قدیم!».
مرحوم جعفر شجونی، عضو سابق جامعه روحانیت مبارز درباره شروع ارتباط گودرزی با خوئینیها گفته بود: «گودرزی بعد از آنکه از سوی علمای محترم و شناخته شده و حوزه های علمیه مهم تهران طرد شد، به سراغ آقای موسوی خوئینیها در مسجد جوستان رفت و او هم گودرزی را پذیرفت و این هم امر غیرمنتظرهای نبود».
زمانی که خوئینیها شهید مطهری را ترمز انقلاب میدانست
وی درباره منبر رفتن خوئینیها گفته است: «موسوی خوئینیها علناً میگفت: آقای مطهری و آقای مفتح که تدریس در دانشگاه را پذیرفتهاند، با حکومت سازش کردهاند و تبدیل به ترمز انقلاب شدهاند! صریح بگویم آقای مطهری معتقد بود که او (خوئینیها) مارکسیست شده است!». البته موسوی خوئینیها با امام موسی صدر هم زاویه عجیبی داشت و بارها به او انتقاد کرده بود.
دومین نقطه تاریک موسوی خوئینیها به ماجرای اشغال سفارت آمریکا بازمیگردد. جمعی از دانشجویان پیرو خط امام(ره) لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کردند. آنها تمام کارهایشان را با موسوی خوئینیها هماهنگ میکردند. ولی نقطه تاریک این موضوع به اجازه عدم انتشار اسناد جاسوسی بنیصدر توسط موسوی خوئینیها قبل از انتخابات ریاستجمهوری سال 58 بازمیگردد. البته بعدها خوئینیها از منتقدان بنیصدر شد و همان اسناد را در مجلس به نمایش گذاشت، ولی این سؤال مطرح است چرا قبل از انتخابات ریاست جمهوری این موضوع را افشا نکرد؟
نقطه تاریک بعدی زندگی موسوی خوئینیها به ماجرای دادستانی او بازمیگردد که احکام سریع و بدون ملاحظه او انتقادهای زیادی را در پی داشت. موسوی در زمانی دادستان کل کشور بود که دو انفجار هفتم تیر و شهریور 60 رخ داد. گفته میشود که در این پرونده بهزاد نبوی، خسرو تهرانی و محمدی دستگیر شدند.
ردپای موسوی خوئینیها در پرونده انفجار دفتر نخستوزیری
بعدها موسوی خوئینیها در جلسهای نزد امام(ره) میگوید پرونده انفجار دفتر نخستوزیری بررسی شده است و این دو نفر هیچکدام مشکلی ندارند و باید آزاد شوند. اینجا یک سؤال مطرح میشود. ابتدا اینکه ماجرای عزل آقای لاجوردی از دادستانی تهران چه بود؟ چرا موسوی خوئینیها پرونده انفجارهای دهه 60 را مختومه کرد؟
این پایان حاشیههای خوئینیها نیست. او بعد از درگذشت امام خمینی(ره) بر سر گرفتن مسئولیت جدید با رهبر معظم انقلاب درگیر شد.
مرحوم هاشمی رفسنجانی نقل میکند که موسوی خوئینیها دیداری با رهبر معظم انقلاب داشت. آیتالله خامنهای از خوئینیها خواستند که ریاست دفتر رهبری را برعهده بگیرد، ولی خوئینیها اصرار داشت که رهبری مقام ریاست قوه قضائیه را به او بدهد. البته خوئینیها به ریاست دستگاه قضائی نرسید و از همان زمان موسوی با رهبری زاویه بیشتری پیدا کرد.
عناصر مسئلهدار در مرکز استراتژیک ریاست جمهوری
البته هاشمی ریاست مرکز استراتژیک ریاست جمهوری و رهبری هم عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشاور سیاسی رهبری را به خوئینیها سپردند. نقطه تاریک و خاکستری دیگر موسوی خوئینیها به موضوع همین مرکز بازمیگردد.
دبیرکل مجمع روحانیون مبارزه از سال 1368 تا 1371 مسئولیت این مرکز را برعهده داشت. وی همان چهرههای وفادار به خودش را که در وزارت اطلاعات، قوه قضائیه و دانشگاه بودند، به این مرکز آورد و نقطه عطفی در جریان به اصطلاح شبهروشنفکری و بعدها ضد انقلاب نظام درست کرد. در این مرکز افرادی مانند «سعید حجاریان، عباس عبدی، علیرضا علویتبار، مصطفی کدیور، علی ربیعی، ماشاءالله شمسالواعظین» با موسوی خوئینیها کار میکردند.
موسوی خوئینیها بعد از دو سال در نتیجه اختلاف با هاشمی رفسنجانی از این مرکز استعفا داد و روزنامه «سلام» را تأسیس کرد. این روزنامه به خصوص در دولت دوم رفسنجانی به یکی از منتقدان اصلی دولت تبدیل شد. یکی از مطالب مهم درباره روزنامه سلام این است که اعضای تشکیلدهنده و نویسندگان این روزنامه از اعضای امنیتی و قضائی دهه 60 بودند. سردبیری این روزنامه را عباس عبدی، از افراد امنیتی اوایل انقلاب برعهده داشت. بابک داد دبیر سرویس خبر (سیاسی، پارلمانی) این روزنامه بود که بعدها به جرگه ضد انقلاب خارجنشین پیوست.
این روزنامه برای التهابآفرینی شروع به چاپ اسناد محرمانه کشور کرد و در سال 1378 توقیف شد. بعد از این توقیف بود که حوادث 18 تیر سال 78 رخ داد و نقش پیچیده موسوی خوئینیها باز هم در این مسئله کاملاً روشن بود.
او بعد از این ماجرا دوباره به سایه سیاست بازگشت. موسوی خوئینیها در سال 76 و 80 از خاتمی حمایت کرد و در سال 1384 حامی مهدی کروبی بود. بعد از این سال موسوی خوئینیها دبیرکل مجمع روحانیون مبارز شد. در سال 1388 حامی جدی موسوی بود. به گفته یکی از مقامات ارشد نظامی کشور موسوی خوئینیها گفته بود باید جایگاه رهبری را تضعیف کنیم تا دیگر نتواند کاری انجام دهد. حتی او در جایی گفته بود: «ما انتظار داريم مهندس موسوی در درجه اول روند فعلی را متوقف كرده و در درجه بعد با استفاده از افرادی كه دورش جمع میشوند، چند قدمی بهسوی تسخير موقعيتهای جديد گام بردارد».
این چهره مرموز اصلاح طلب بعد از انتخابات ریاستجمهوری و شکست پروژه براندازی دوباره به سایه رفت. هیچ گفتگو یا نقل قولی از موسوی خوئینیها منتشر نشد تا سال 1397 که او با حمله به هاشمی به صحنه بازگشت. البته موسوی خوئینیها در سال 92 و 96 از طرفداران پروپاقرص حسن روحانی بود که از نظر تشکیلاتی هیچ قرابتی با او نداشته و ندارد!
موسوی خوئینیها در گفتگوی سال 97 شدیداً به هاشمی تاخت. او گفته بود که هاشمی قصد مهندسی در انتخابات را داشت یا اینکه گفت مگر هاشمی از ما دفاع کرده که از او حمایت کنیم؟
بر اساس این گزارش؛ حالا بعد از چندین دهه موسوی خوئینیها که باید در رابطه بسیاری از مسائل پاسخ دهد، در جایگاه پرسشگر نشسته است! موسوی خوئینیها باید درباره پرونده گودرزی، رئیس گروهک فرقان، موضوع عدم انتشار اسناد لانه جاسوسی، مختومه کردن پرونده انفجار نخستوزیری، اتهام و اهانت به امام موسی صدر، افشای برخی از پروندههای امنیتی و تیمبندی در مرکز استراتژیک ریاستجمهوری، فتنه سال 78 و 88 و حمایت از روحانی در انتخابات سال 92 و 96 پاسخ دهد.
انتهای پیام/4082/پ
انتهای پیام/