دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
26 خرداد 1399 - 10:13

برای تحلیل قیمت سهام روش بنیادی بهتر است یا تکنیکال؟

کسانی که قصد دارند خودشان مستقیما به خرید یا فروش سهام شرکت‌ها بپردازند، لازم است قبل از انتخاب سهام یک شرکت، وضعیت آن را به صورت دقیق و جامع مورد بررسی و تحلیل قرار دهند، بنابراین این افراد باید از قدرت تحلیل بالایی برخوردار باشد.
کد خبر : 494534
data-analysis-charts-2.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، به‌طورکلی هر سرمایه‌گذار هنگام خرید، باید فاکتورها و مؤلفه‌هایی را مدنظر قرار دهد که غالب سرمایه‌گذاران به آن‌ها توجهی ندارند. موضوعاتی که ممکن است برای هر سرمایه‌گذار بدیهی باشد، ولی به‌وقت عمل هیچ‌گاه از آن استفاده نمی‌شود. این امر به‌مرورزمان به‌صورت عادت درآمده و به‌عنوان یک نقطه‌ضعف برای سرمایه‌گذار محسوب می‌شود.


در خصوص تحلیل قیمت سهام و سرمایه گذاری در دارائی‌های مالی در ادبیات مالی سه دیدگاه کلی وجود دارد که شامل روش بنیادی (Fundamental) روش تکنیکال (Technical) و روش تئوری مدرن پرتفولیو (MPT) است که در ادامه این مطلب به آنها پرداخته می‌شود.


1- انتخاب سهام با روش بنیادی


در بازار سرمایه ارزش سهام بر اساس میزان منافع آتی و اطمینان از تحقق آنها می‌تواند کاهش و افزایش یابد و هر اندازه اطمینان نسبت به کسب بازده بیشتر باشد، خطر از دست دادن اصل سرمایه و سود آن کمتر می‌رسد.


عوامل و متغیرهای متعددی در بازار سرمایه و در سطح کلان کشور بر روی قطعیت یا عدم قطعیت سود و نیز تغییرات قیمت دارائی‌های مالی اثر میگذارد. به همین خاطر روش بنیادی به بررسی دقیق عوامل محیطی که ممکن است بر روند حرکت قیمت سهام و به تبع آن بر بازده دارائی‌های مالی تاثیر گذارد می پردازد.


در تحلیل بنیادی به منظور تحلیل گزینه‌های سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار قاعدتاً بایستی به سه مرحله اساسی ذیل که ارکان اصلی تحلیل بنیادین است توجه نمود.


الف- بررسی و تحلیل اوضاع اقتصادی کشور:


در نظام کنونی اقتصاد جهانی، بورس اوراق بهادار نقش دماسنج اقتصادی را ایفاء می‌کند و وضعیت اقتصادی و حتی سیاسی و اجتماعی کشور در حال و آینده تاثیر بسزایی بر میزان سود آوری شرکت‌ها خواهد گذاشت. بنابراین در تحلیل بنیادی ابتداً بایستی تغییر و تحولات اوضاع اقتصادی حال و جهت‌گیری‌های آتی بدقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.


این تجزیه و تحلیل شامل بررسی شاخص‌های کلان اقتصادی از قبیل نرخ تورم، تولیدات ملی، نرخ بهره، نرخ ارز، میزان بیکاری، نرخ‌های رشد اقتصادی، واردات و صادرات، سیاست‌های پولی و مالی دولت و سایر نهادهای تاثیر گذار است که تحلیلگر با بررسی آنها پیش‌بینی‌های دقیق‌تری از وضعیت بازار سهام و صنعت خاص بعمل می‌آورد و از دورنمای آتی سهام موجود در بازار و مخصوصا سهام شرکت مورد نظر مطلع می‌شود.


ب – بررسی صنعت مورد نظر:


دومین مرحله از تحلیل بنیادین بررسی وضعیت و موقعیت فعلی صنعت مورد نظر و روند رشد آتی آن است. سهامداران و معامله‌گران برای شرکت‌هایی که در صنایع روبه رشد و سود آور فعالیت می‌کند ارزش بیشتری قایل هستند.


عوامل مطلوب صنعت در این تحلیل عبارتند از:


    تقاضای رو به رشد و فزاینده برای محصولات یا خدمات آن صنعت


    برخورداری از ویژگی ممتاز به گونه‌ای که محصولات مشابه خارجی یا رقیب تهدید جدی برای نفوذ در بازار داخلی نباشند. ویژگی ممتاز می‌تواند از نیروی کار ماهر و متخصص، اسم و رسم تجاری مناسب، فناوری پیشرفته تولید و سهم بازار در خور توجه ناشی شود.


    محدود بودن کالاهای جانشین برای محصولات آن صنعت که در این حالت هر چقدر تعداد کالاهای جانشین محدودتر باشد موقعیت بازاری آن صنعت، مطلوبتر خواهد بود.


    دخالت محدود ارگان‌های تصمیم‌گیرنده دولتی در تعیین قیمت محصولات صنعت و کم و کیف فعالیت آنها یک عامل مثبت تلقی می‌گردد زیرا مداخله نهادهای دولتی در فعالیت شرکت‌ها و اتخاذ تصمیمات اثرگذار توسط آنها موجبات تضعیف حیطه عملکرد مدیریت و نوسانات حاد قیمت سهام و بازده شرکت را فراهم می‌آورد.


    استراتژیک بودن محصولات صنعت و نیز گاهاً فشردگی بازار صنعت مورد نظر باعث می‌گردد که رقباء جدید به آسانی وارد آن صنعت نگردند و بازار صنعت دستخوش نوسانات ناشی از ورود آنها قرار نگیرد.


ج- تجزیه و تحلیل شرکت :


در مرحله سوم تحلیل بنیادی، تحلیلگر بازار سرمایه بعد از انتخاب صنعت مناسب بایستی شرکتی را از میان شرکت‌های موجود در آن صنعت با توجه به معیارهای زیر انتخاب نماید.


موقعیت رقابتی برتر شرکت: در هر صنعتی شاید ده‌ها شرکت و موسسه به فعالیت بپردازند، اما ممکن است تنها چند شرکت عمده موفقیت چشمگیری در بازار داشته باشند. بررسی موقعیت رقابتی شامل میزان فروش و نرخ رشد آن، سهم بازار شرکت از صنعت، کیفیت محصولات یا خدمات و تمایز آنها و سایر عوامل خاص رقابتی است.


کیفیت عملکرد مدیریت شرکت: از آنجا که موقعیت هر شرکت وابسته به قابلیت‌ها و توانایی‌های مدیریت آن است لذا بایستی در وهله اول به ویژگی مدیران آن شرکت همانند تجربه، تحصیلات، موفقیت‌های قبلی، نوآوری، ابتکارات و جدیت و تلاش آنها توجه نمود. در وهله دوم اعمال مدیریت یعنی کارایی مدیریت در اداره دارائی‌ها، تولید و عملیات، فروش محصولات، به خدمت گرفتن فناوری جدید و عرضه محصولات جدید مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد.


بررسی موقعیت مالی شرکت: این بررسی شامل نسبت‌های سود آوری، بدهی، کارایی و نقدینگی و مقایسه آن با گذشته شرکت و رقباء موجود در صنعت است.


بررسی‌ها نشان می دهد که تحلیل بنیادی از پتانسیل خوبی برای تشخیص وضعیت کلان اقتصاد حاکم برخوردار است و تغییر و تحولات جاری شرکت‌ها را به خوبی در تیررس نگاه خود قرار می‌دهد و نیز مهارت نگاه نمودن از بالا به پائین را به تحلیلگران می آموزد.


این مشخصه‌ها ضمن اینکه احتمال بدست آوردن منفعت مورد انتظار را تقویت می‌کند نوعی منطق‌گرایی مالی را نیز به سرمایه‌گذاران عرضه می‌دارد. مزیت اصلی تحلیل بنیادی کاربرد فراوان آن در سرمایه‌گذاری‌های میان مدت و بلند مدت است.


در تحلیل بنیادی فاکتورهای بسیار زیادی باید بررسی شود. این نوع تحلیل نیاز به انرژی، زمان، تخصص و جمع‌آوری داده‌های بسیار زیاد دارد.


2- انتخاب سهام با روش تکنیکال


متخصصین و افراد معتقد به تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) بر این باورند که در بازار سهام، تمامی اطلاعات موردنیاز در قیمت‌ها نهفته است و با تمرکز بر روی قیمت‌های دوره های قبل و زمان حال سهام و پیش بینی آتی آن می‌توان از یک انتخاب مناسب در بازار سود جست. در واقع تکنیکالیست‌ها بر عکس بنیادی‌کارها که به چرایی قیمت‌ها تاکید داشتند بر روی «چیستی قیمت تمرکز دارند».


این نوع سرمایه‌گذاری با استفاده از مطالعه رفتار و حرکات قیمت سهام در گذشته و تعیین قیمت و روند آینده آن و امکان تکرار الگوهایی مشابه صورت می‌پذیرد. زیرا تکنیکالیست‌ها معتقدند که تمامی وقایع جاری اقتصادی کشور و نیز صنعت و انتظارات سهامداران نهایتاً بر قیمت سهام تاثیر گذاشته است.


بنابراین کافیست پیشینه تاریخی و نمودار قیمت سهام بدقت بررسی گردد و نیازی به بررسی عوامل بنیادی نیست چون عوامل بنیادی تاثیر خود را در نهایت در قیمت نشان می‌دهند.


در واقع تحلیل‌گر تکنیکال صرفاً به یک روند قیمتی نیاز دارد که در قالب نمودار (Chart) عرضه می‌شود به همین دلیل به تحلیلگران تکنیکال، چارتیست نیز گویند. چارتیست‌ها عنوان می‌کنند که قیمت‌های کنونی یک سهم که به نظر تصادفی می‌رسد ممکن است بتدریج به الگوهای قابل تکراری تبدیل شوند.


این تکرار قیمت‌ها یک روند (Trend) را ایجاد می‌کند که می‌تواند حالت صعودی (uptrend) یا نزولی (Down Trend) به خود گیرد و نوع معامله (Trade) در هر یک از حالت متمایز از دیگری خواهد بود.


استراتژی معامله‌گر (یا سهامدار) برای تعیین زمان‌های خرید یا فروش بستگی مستقیم به مدت انتظار او برای رسیدن به سود دارد. این زمان‌ها می‌تواند بسیار کوتاه در حد چند ساعت یا نسبتاً طولانی و به چندین سال برسد.


این متد تحلیل نیاز به یک ذهن باز و عاری از هرگونه تعصب به سهام شرکت مورد نظر دارد تا تحت تاثیر شایعات و اطلاعات نادرست و گمراه کننده قرار نگیرد. برای تحلیل تکنیکال نیاز به نرم افزار تحلیل تکنیکال است تا اطلاعات شرکت‌ها را بعنوان ورودی پذیرفته و خروجی آن نموداری از روند قیمت‌ها باشد و تحلیلگر بتواند انواع اندیکاتورها و اسیلاتورها را روی آن پیاده کند.


3- روش تئوری مدرن پرتفولیو (MPT)


این روش که ابتدا توسط هری مارکویتز بصورت عملی بیان شد بر اساس یک سری مفروضات خاصی است که اهم آن گویای این است که بازار کارا است و انتشار اطلاعات بصورت یکپارچه و در اختیار همکان است و شفافیت اطلاعات در معاملات حاکم است.


مبنای این روش بر پایه این استدلال استوار است که احتمال خطر از دست دادن سرمایه یا سود یک نوع سهام در بازار بسیار بیشتر از مجموعه یا ترکیب سهام است. لذا قاعدتاً سرمایه‌گذار حرفه‌ای نباید تمامی سرمایه خود را در یک دارایی سرمایه‌گذاری کند (منطق اقتصادی نیز این را تایید می‌کند ).


بلکه بایستی آن را در مجموعه ای از سهام یا دارائی‌ها سرمایه گذاری کند که این مجموعه به پرتفوی معروف است.


البته سرمایه‌گذاران بزرگی همانند وارن بافت به تشکیل سبد سهام به این شکل اعتقاد ندارند.


پرتفوی یا سبد سهام متشکل از سهام متعدد شرکت‌هایی است که در شرایط عادی احتمال کاهش بازده همه دارائی‌ها تا حدودی به صفر نزدیک است. با تشکیل پرتفوی، تلاش‌ها بر این است که ریسک غیر سیستماتیک یا تنوع پذیر به حداقل ممکن تقلیل یابد.


به همین جهت ترکیب پرتفوی بهتر است به گونه‌ای باشد که نوسانات مشابهی نداشته باشند یعنی زمانیکه بازده یکی کاهش پیدا می‌کند بازده دیگری افزایش یابد در این راستا مراحل زیر توسط سرمایه‌گذار و یا معامله‌گر در بازار طی می‌شود:


1- تعیین بازده مورد انتظار سبد سهام و تک تک سهام


2- ارزیابی وضعیت سهام مختلف و انتخاب آنها


3- بهینه نمودن ترکیب سهام (پرتفوی)


4- ارزیابی پرتفوی و بازنگری در مجموعه سهام


تحلیل پرتفوی، کاربرد زیادی در آنالیز ریسک و بازده و نیز تجزیه و تحلیل بازار دارد و به همین خاطر نرم‌افزارهای طراحی شده است که قابلیت محاسبه ریسک بازار و مقایسه آن با ریسک صنعت و شرکت‌ها را دارد.


در روش پرتفوی مدرن مجموعه تلاش‌ها وقف این است که بازده پرتفوی فرد سرمایه‌گذار به بازده بازار نزدیک گردد و در وضعیت مطلوب، بازدهی بیشتر از آن بدست آورد. در این حالت پرتفوی کل بازار یک شاخص ارزیابی است که ریسک آن نیز با شاخص بتا (Beta) محاسبه می‌شود. این تحلیل کاربرد زیادی در آنالیز ریسک و تجزیه و تحلیل بازار دارد و مبنای کار سرمایه گذاران حرفه ای است.


کدام روش؟!


تا به این جا به طور کلی با سه روش اصلی تحلیل سهام در بازار سرمایه آشنا شدیم. اما به نظر شما کدام یک می‌تواند در انتخاب سهام خوب موثرتر باشد و ما را به نتیجه دلخواه برساند؟! این سوالی است که از زمان‌های گذشته همواره بین تحلیلگران و فعالان این بازار وجود داشته است….


اما مدلی که ما به شما توصیه می‌کنیم، استفاده از روش ترکیبی است. شما می‌توانید با توجه به علایق خود و مطالعاتی که برای آشنایی بیشتر با این روش‌ها انجام می‌دهید، و همچنین سلیقه شخصیتان، یکی از این روش ها را مبنای اصلی تحلیل‌های خود قرار دهید، اما نه به این معنا که در مورد روش دیگر هیچ اطلاعاتی نداشته باشید. قطعا برای این که سرمایه‌گذاری شما کمترین ریسک را داشته و بیشترین بازدهی‌ها را نصیب شما کند، می‌بایست در مورد روش دوم و سوم نیز اطلاعات مختصر و مفیدی داشته باشید تا در مواقع لازم بتوانید از تحلیل‌های افراد خبره در این حوزه هم استفاده کنید و به راحتی سهام خوب را انتخاب نمایید.


 


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب