روشنفکران غربزده؛ مانع اسلامیسازی علوم انسانی/ تقویت هویت و فرهنگ بومی در گرو اسلامیشدن علوم
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه و کرسیهای آزاداندیشی گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، اجرای سند دانشگاه اسلامی و اسلامیسازی علوم انسانی یکی از دغدغههای جدی مسئولان دانشگاه آزاد اسلامی در دوره مدیریت جدید است که با تشکیل معاونت علوم انسانی و هنر در این دانشگاه و با هدایتگری حجتالاسلام خسروپناه، وارد فاز اجرایی شد.
حدود 15 ماه است که این معاونت ایجاد شده و دارای «اداره کل آموزش»، «اداره کل پژوهش» و «مرکز مطالعات، برنامهریزی و تعالی علوم انسانی و هنر» بوده که این مرکز نقش قوه عاقله معاونت را بر عهده دارد و دارای 8 دفتر است.
تعالی علوم انسانی را باید به اهل آن سپرد تا بتوان درباره آن بهصورت تخصصی بررسی و تأمل کرد. رابطه علوم انسانی و دین، میزان تأثیرگذاری علوم انسانی در متن جامعه، علت کنارهگیری پژوهشگران حوزه علوم انسانی از پروژههای ملی و مطالبی از این دست موضوعهایی است که باید بهصورت تخصصی تبیین شود. برای جویا شدن درباره این مسائل با محمد قمی، مدیر دفتر مطالعات، برنامهریزی و تعالی علوم عقلی و الهیات معاونت علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی به گفتگو نشستهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
«علوم انسانی» و «دین» با یکدیگر همپوشانی نسبی دارند
آنا: رابطه علوم انسانی و دین را چطور ارزیابی میکنید؟
قمی: درباره رابطه علوم انسانی و دین از زوایای مختلف، مباحث گوناگونی را میتوان مطرح کرد. برای پاسخ دادن به این سؤال، ابتدا باید منظور خود را از «علوم انسانی» و «دین» مشخص کنیم. بنده در اینجا، علوم انسانی را به معنای عام در نظر میگیرم که علاوه بر علوم اجتماعی که علومی مانند جامعهشناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، مدیریت و حتی روانشناسی را در بر میگیرد، علوم دیگری مانند فلسفه، ادبیات و هنر را نیز شامل میشود.
در تعریف دین هم تعریف علامه طباطبایی از دین را ملاک قرار میدهیم که دین را عقاید و سلسله دستورهای عملی و اخلاقی معرفی میکند که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند و اعتقاد به این عقاید و انجام این دستورها، موجب سعادت و خوشبختی انسان در دو جهان میشود. اگر به این شکل به «علوم انسانی» و «دین» نظر کنیم، میان علوم انسانی و دین نسبت عموم و خصوص مِن وجه وجود دارد، یعنی دفاع از نسبتهای تباین یا تساوی و یا عموم و خصوص مطلق را از میان نسبتهای چهارگانه، دشوارتر میبینم.
منظور از عموم و خصوص من وجه این است که «علوم انسانی» و «دین» با یکدیگر همپوشانی نسبی دارند؛ یعنی بعضی از گزارهها و مباحثی که در «علوم انسانی» و «دین» مطرح است، دارای نوعی اشتراک هستند. البته روش ارائه این گزارهها متفاوت است، اما اگر آنها را در کنار یکدیگر قرار دهیم خواهیم دید، گزارههایی در دین وجود دارد که در علوم انسانی وجود ندارد و میتوان بعضی از آنها را در قلمرو علوم انسانی وارد کرد، همانگونه که پیش از این نیز این اتفاق افتاده است.
همچنین خواهیم دید گزارههایی در علوم انسانی مطرح شده و میشود که در ظاهرِ آنچه از متون دینی در دست داریم، وجود ندارد؛ یعنی علاوه بر اینکه دین بر علوم انسانی تأثیر دارد، علوم انسانی هم بر دین و فهم بهتر آن تأثیرگذار است؛ بنابراین نسبت میان علوم انسانی و دین را عموم و خصوص من وجه میبینم. اگر هر یک از شاخههایی را که در بالا ذکر شد، بهصورت جداگانه با دین بسنجیم، باز هم نسبت عموم و خصوص من وجه حاکم خواهد بود، اما نقاط مشترک و غیرمشترکِ هریک از آنها با دین، یکسان نیست.
در خصوص اینکه «آیا توانستهایم میان علوم انسانی و دین رابطهای برقرار کنیم تا از نقاط مشترک و غیرمشترک این دو، بهترین استفادهها را در ارتقای علوم انسانی و حتی معارف دینی ببریم یا نه؟» باید بگویم در این زمینه ضعفهای جدی وجود دارد. البته در این خصوص، کارهایی جدی صورت گرفته و در حال انجام است، اما اولاً هنوز نتایج آنها مشهود نشده است و ثانیاً امور متعدد دیگری نیز وجود دارد که نیازمند ورود صاحبنظران به آنها هستیم.
آنا: با توجه به پیشینه و ساختارهای اجتماعی ایران، آیا علوم انسانی کنونی که معمولاً ترجمه است، میتواند در متن جامعه تأثیرگذار باشد؟
قمی: تقریباً همه عالمان علوم انسانی کشور، با همه اختلافی که با هم دارند، در این مورد اشتراک نظر دارند که ما در دهههای اخیر، در ارتباط با علوم انسانی-چه آموزش، چه پژوهش و چه تناسب آن با جامعه ایرانی-ضعیف عمل کردهایم. ما حدود دو قرن است که کاملاً متأثّر از علوم انسانی غربی هستیم؛ اما نباید همه این ضعفها را به گردن ترجمهها انداخت. آنچه مهم است نحوه مواجهه با ترجمههاست و ضعف ما هم مربوط به همین امر است وگرنه اتفاقاً ترجمه آثار دیگران، یکی از ضرورتهای ارتقای علوم انسانی است کما اینکه نهضت ترجمه یکی از مراحلی است که در شکوفایی تمدن اسلامی نقش داشته است.
نهضت ترجمه از سده دوم آغاز شد و زمینه را برای شکوفایی تمدن اسلامی بهویژه در سدههای سوم تا پنجم فراهم کرد و بعد از آن، شاهد شکوفایی ادبی، هنری، معماری و عرفانی از سده چهارم تا قرن دوازدهم هستیم و ترجمه آثار دیگران امری ضروری است. اما به شرط آنکه علوم انسانی ما در برابر آنها منفعل نباشد بلکه فعالانه عمل کند و بتواند با نقد نقاط ضعف و استفاده از نقاط قوتِ آنها به تولید علم دینی بپردازد. بنابراین، ما بیش از آنکه نگران ترجمهها باشیم باید به دنبال تبدیل علوم انسانی خود به یک نظام معرفتی پویا باشیم.
تجددگرایان و روشنفکران غربزده مانع اسلامیسازی علوم انسانی هستند
آنا: پروژه اسلامیسازی علوم انسانی دچار چه مشکلاتی است؟
قمی: مهمترین مانعی که بر سرِ راه اسلامیسازی علوم انسانی وجود دارد، فضای حاکم بر جامعه است که تحت تأثیر جریانی قرار دارد که تجددگرایان و روشنفکران غربزده به وجود آورده و بسیاری از علمای علوم انسانی هم خواسته یا ناخواسته در زمین آنها بازی میکنند. همین جریان تجددگرایی است که اندیشههای مدرن را صرفاً ترجمه و در جامعه ترویج میکنند. نمیدانم چگونه باید به آنها فهماند که بسیاری از نظریههای علوم انسانی ناظر به مبانی و مکاتب خاصی است که از پیشفرضهای هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی خاص آنها سرچشمه گرفته و اصلاً با مبانی مکتب اسلامی سازگاری ندارد.
البته برخی از آنها این مطلب را بهخوبی میدانند، اما از آنجا که اسلام و مبانی اسلامی را قبول ندارند، چنین رویکردی دارند. باید به این دسته از روشنفکران این نکته را یادآور شد که بخش عمدهای از تحقیقات علوم انسانی و اجتماعی در غرب و شرق، زائیده تحقیقات میدانی مشخصی است و سرایت و تعمیم آنها به جوامع دیگر، استقرای ناقص و فاقد پشتوانه منطقی است.
از سوی دیگر، با علمایی مواجه هستیم که عالِم به زمان نیستند و به همان شیوه علمای گذشته مشی میکنند. این افراد نهتنها به دنبال نظریهپردازی و اسلامیسازی علوم انسانی نیستند، بلکه با جریانی که به دنبال نظریهپردازی و تولید علم هستند مخالفت میکنند که البته مخالفت آنها بیشتر تحت تأثیر رفتارهای مزوّرانهای است که جریان تجددگرایی دارد؛ بنابراین، مهمترین مشکلِ جریانی که تولید علم را وظیفه عالمان میداند و انفعالی نیست، مواجهه با فضایی است که آن دو جریان ایجاد کردهاند.
آنا: علت کنارهگیری پژوهشگران حوزه علوم انسانی از پروژههای ملی چیست؟
قمی: همان فضایی که روشنفکران غربزده و سنتیهای متعصب به وجود آوردهاند، باعث میشود پژوهشگران حوزه علوم انسانی از ورود به مباحث روز کنارهگیری و خودداری کنند و اگر هم وارد شوند، هر اقدامی از سوی آنان، با هجمهای از سوی آن دو جریان مواجه میشود. تا هنگامی که روشنفکران غربزده و سنتیهایی که در دانشگاهها و حوزههای علمیه دستاندرکار هستند، زمام امور را در دست دارند، با این مشکلات مواجه خواهیم بود.
تحت تأثیر همین فضاست که صداوسیما و رسانههای دیگر بیشتر به دنبال معرفی چهرههای ورزشی، سینمایی و هنری هستند. بنده با این امر مشکلی ندارم، بلکه سخن این است که چرا صاحبنظران علوم انسانی معرفی نمیشوند؟ الآن بسیاری از اعضای هیئت علمی علوم انسانی و هنر نیز این صاحبنظران را نمیشناسند.
آنا: ایجاد ساختارهای علمی مجزا در دانشگاهها را برای اسلامیسازی علوم انسانی چگونه ارزیابی میکنید؟
قمی: هماکنون در مسیر تولید علم دینی، هر کاری میتوانیم باید انجام دهیم و نباید جلوی دیگران را هم بگیریم. گسترش همین ساختارها میتواند در ایجاد تزلزل در سلطه دو جریان مذکور مؤثر باشد. با دقت در آنچه بعد از انقلاب رخ داده و همین نظریههای اسلامیای که اکنون در زمینه جامعهشناسی، روانشناسی، علوم تربیتی، اقتصاد، حقوق و.. تولید شده است متوجه میشویم که حاصل تحقیقات و ساختارهای علمی مجزایی است که در مراکزی مانند فرهنگستان آکادمی علوم اسلامی، مؤسسه امام خمینی (ره)، بنیاد اسراء، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام) صورت گرفته است.
آنا: نسخه پیشنهادی برای تزریق نظریات علوم انسانی به جامعه و ایجاد دغدغه عمومی برای مردم چیست؟
قمی: باید بدانیم که تزریق نظریات علوم انسانی به جامعه و ایجاد دغدغه عمومی برای مردم، دستوری و زودبازده نیست، بلکه باید برای آن برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدتی را مشخص کرد و انجام داد. مهمترین کارهایی که باید به صورت ترتیبی انجام پذیرد عبارت از نقد نظریههای علوم انسانی غربی و نقد رویکرد جریان تجددگرایی و سنتی است.
تقویت هویت و فرهنگ بومی و اسلامی با برگزاری نشستهای تخصصی دانشگاهی و حوزوی و همایشهای ملی، تدوین و نشر مقالات و کتب علمی و نیز کرسیهای نقد و مناظره در مراحل مختلف، تولید نظریه و قرار دادنِ آن در معرض داوری عالمان دیگر، برگزاری کرسیهای نظریهپردازی و نوآوری و نشر نظریهها در مجلات علمی- پژوهشی، دست یافتن به الگو و روششناسی اسلامی، آموزش و انتقال آنها به استادان و نیز دانشجویان علوم انسانی از جمله مواردی است که نظریات علوم انسانی به جامعه تزریق خواهد شد.
انتهای پیام/4118/پ
انتهای پیام/