تولید علم از نقش آفرینی علمی در حل مسائل کشور جداست/ انجمن های علمی میتوانند برای حل مشکلات کشور نقشآفرینی کنند
به گزارش خبرنگار حوزه علم، فناوری و دانشبنیان گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، امروزه استارتآپها و شرکتهای دانشبنیان اغلب بر روی خدماتی مانند فروش، حملونقل، تاکسیهای اینترنتی و غذا فعالیت میکنند. از همین رو نیاز است اکوسیستم استارتآپها و کارآفرینان به سمت حوزههای کمتر مورد توجه با پتانسیل بالا و اثرات اجتماعی، اقتصادی و ملی بالا در شرایط کنونی هدایت شود.
با توجه به چالشهای متعدد کشور در عرصههایی مانند کشاورزی، سبک زندگی شهرنشینی، مسائل اجتماعی، محیطزیست، آلودگی و انرژی، دراینبین گروهها و شرکتهای دانشبنیانی شکل گرفتهاند که بهصورت غیرمستقیم اندیشه و خلاقیت را وارد چرخههای تولید تا بازار میکنند. خبرگزاری آنا در راستای معرفی و تجربهنگاری فناوری، با گروههای استارتآپی موفق در قالب «پاتوق نخبگان» همراه شده و پای صحبت آنان نشسته است.
«پاتوق نخبگان» محفلی برای مخترعان و «نخبگان دانشگاهی» است که در سلسله نشستهایی در راستای معرفی دستاوردها و چالشهای استارتآپها و شرکتهای دانشبنیان در خبرگزاری آنا برگزار میشود.
ازآنجاییکه ویروس کرونا در تمام جهان سایه افکنده بسیاری از امور بهصورت مجازی پیگیری میشود، خبرگزاری آنا نیز در این مسیر برای پرداختن به مسائل انجمنهای علمی میزگرد آنلاین برگزار میکند تا صاحبنظران دغدغههای خود را در این زمینه مطرح کنند.
مهمان این میزگرد آنلاین کمیل یزدانی، دانشجوی دکتری رشته مهندسی برق الکترونیک دانشگاه شهید بهشتی بود که از ورودش به انجمن علمی و کاردکرد آن سخن گفت. وی که در کارنامه فعالیتش عناوینی چون رئیس سابق سازمان علمی دانشجویی مهندسی برق کشور، عضو بنیاد ملی نخبگان، عضو پیوسته انجمن مهندسین برق الکترونیک ایران، عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، همکار پروژهای بنیاد ملی نخبگان، مدرس دانشگاه، کارآفرین برگزیده کشور در دو سال و غیره را دارد مأموریتهای متنوعی را برای انجمنهای علمی متصور است.
بیشتر بخوانید:
ششمین نشست پاتوق نخبگان به همت خبرگزاری آنا برگزار میشود
در ادامه بخش اول این گفتگو را میخوانید.
آنا: برای مقدمه توضیح بفرمایید که نحوه آشنایی و علاقه به حضور و فعالیت در انجمنهای علمی چگونه آغاز شد؟
یزدانی: ورودی مقطع کارشناسی در سال ۹۰ هستم و از زمان ورود به دانشگاه تا سال ۹۲ قبل از ورود به انجمنهای، در حوزه تشکلهای سیاسی و حوزههای سیاسی و فرهنگی فعالیت میکردم. فعالیت جستهوگریخته در انجمنهای علمی را از سال ۹۱ شروع کردم ولی ۹۰ تا ۹۲ اکثر فعالیتهایم بیشتر رنگ فعالیتهای سیاسی و فرهنگی داشت که آن هم دلیل داشت. دلیل اصلیاش این بود که در دبیرستان فعالیت در حوزههای سیاسی و علمی را تجربه کرده بودم.
در مسابقاتی نظیر مسابقات پژوهش برای دو سال شرکت کرده بودم و هر دو سال تا سطح کشوریاش رفتم. از آن طرف در همان مقطع دبیرستان، المپیادی بودم. در حوزههای ریاضی، فیزیک و نجوم کار میکردم. رباتیک و نجوم را تقریباً از همان سال اول دبیرستان شروع کردم. در سال اول دبیرستان بود که برای اولین بار یک انجمن نجوم آماتوری را در شمال کشور تأسیس کردیم. پس با رنگ و بوی فعالیت در حوزههای علمی آشنا بودم و همان انجمن نجوم آماتوری نیز بهعنوان انجمن برتر از سوی سازمان فضایی ایران انتخاب شد و فعالیتهای گستردهای هم انجام داد. آنطور که دانشجویان فعال سیاسی دیده میشوند دانشجویان انجمنهای علمی دیده نمیشوند.
پس قبل از ورود به دانشگاه با این فضا آشنا بودم و برداشتی که تا قبل از ورود به دانشگاه داشتم این بود که در ورود به دانشگاه به آن میزان و سطحی که دانشجویان فعال سیاسی دیده میشوند دانشجویان انجمنهای علمی دیده نمیشوند. با همین پیشفرض وارد دانشگاه شدم و به همین دلیل بیشتر به سمتوسوی فعالیتهای سیاسی و فرهنگی کشیده شدم.
الآن که برمیگردم به آن زمان میبینم که آن نگاه، درست بود. یکی از آفتها و مشکلات اصلی فضای دانشجویی این است که البته فضای پویا و فعال کشورمان یک همچنین موضوعی را می طلبد که افرادی که در حوزههای سیاسی و فرهنگی فعالیت میکنند، شانس بیشتری برای دیده شدن داشته باشند.
حالا دیده شدن نه برای خودشان بلکه برای فعالیتهایی که انجام میدهند و ارزشگذاری و ارزشدهی برای فعالیتهایی که انجام میدهند، است. به همین دلیل بچههایی که در حوزههای سیاسی و فرهنگی فعالیت میکنند علاقه و هم انگیزه بیشتری دارند.
در حال حاضر یکی از آفتها و مشکلات اصلی که در بحث انجمنهای علمی مطرح است و با آن روبهرو هستیم، همین عدم وجود انگیزه است که باعث شده مخصوصاً در یکی دو سال اخیر با بحران کاهش فعالان انجمنهای علمی روبهرو شویم. گرچه این یک موضوع کاملاً کشوری است.
تا سال ۹۶ فعالیت در حوزههای سیاسی، فرهنگی، هنری، دانشجویی، کانونی، انجمنی و تشکلاتی، غالباً فعال و تأثیرگذار بود ولی میبینیم از سال ۹۶ به این طرف فعالان حوزههای مختلف کم انگیزه تر شده اند یعنی فقط اختصاص به انجمنهای علمی ندارد البته اعتقادم این است که در حوزه انجمنهای علمی یک مقدار شیب افول در این حوزه شدیدتر بوده و در حوزههای دیگر یک مقدار کمرنگتر است که آن هم باز به دلیل همان انگیزههایی بوده که مطرح است.
بههرحال از سال ۹۶ به این طرف یک سقوط عجیبی را در فعالیتها داشتیم. هم از جهت تعداد فعالان هم از جهت کیفیت فعالیت. البته اصلاً نمیتوانیم بحث مشکلات اقتصادی که برای کشور به وجود آمده را در سرعت گرفتن این موضوع کنار بگذاریم اما اعتقاد بنده این است که صرفاً بحث مالی و وضعیت اقتصادی نبود. خیلی از دوستان اعتقاد داشتند که فقط و فقط بحث اقتصادی بود اما اعتقاد من این نیست، کما اینکه این مشکل برای تشکلهای سیاسی هم اتفاق افتاده که منابع مالی مجزا و خیلی پرقدرتتری هم خارج از مجموعه وزارت علوم دارند. این افول بیشتر به خاطر انگیزه در انجام فعالیت بود که در میان دانشجویان انجمنهای علمی یک مقدار شدت داشته است. به خاطر اینکه به فلسفه فعالیتها توجه نشده است.
بهتر است به فعالیت خودم در انجمنهای علمی بازگردیم. اما حالا چه شد که من وارد انجمنهای علمی شدم در حالی که تشکل های سیاسی بیشتر دیده میشوند. در آن دو سالی که در حوزههای سیاسی و فرهنگی فعالیت میکردم واقعاً رنگ و شکل بد و زشتی از فعالیتهای دانشجویی دیدم. البته این کاملاً یک برداشت شخصی است و اتفاقی نیست که برای هر کسی اتفاق بیفتد اما فضای انجمنهای علمی را به رسالتهای مطالبهگرایانه منطقی دانشجویی نزدیکتر دیدم.
چند وقت پیش بود با یکی از دوستانم که الآن در شورای عالی انقلاب فرهنگی است، صحبت میکردم، از یکی از جلسات تشکلهای سیاسی با آقای مخبر (دبیر قبلی شورای عالی انقلاب فرهنگی) نقل میکرد که در این جلسه دانشجویان نقدهای زیادی را مطرح کردند.
در پایان آقای مخبر گفت «حال شما حداقل برای دو مورد انتقاداتی که مطرح کردید، یک نسخهای تجویز کنید. بههرحال شما هم فعالان این حوزه هستید و با توجه به شناختی که دارید دو پیشنهاد ارائه دهید تا حداقل ما هم بدانیم که شما به فکر راهحل هم بودهاید، نه اینکه فقط صرفاً بخواهید مشکلات را پیدا کنید.» بعد دانشجویان گفتند که نه، ما راهحلی برای این موضوعات نداریم چراکه دانشجوییم و وظیفه و رسالتمان مطالبهگری است.
این واژه مطالبهگری یک مقدار برای یک عده از فعالان حوزههای دانشجویی ایجاد سوءتفاهم کرده است و مطالبه گری را همتراز با انتقاد میدانند و فکر میکنند هر شخصی صدایش بلندتر است، بیشتر مطالبهگر است. درصورتیکه اگر معنای لغوی و اصطلاحی مطالبهگری بدانیم این است که دوستان در کنار چیزی که طلب میکنند که کاملاً هم بحثش منطقی و درست است، حداقل راهحلهایی هم برای مشکلات اشاره شده داشته باشند.
خیلی خلاصه بخواهم بگویم دلیل حضور و علاقهمند شدنم به فضای انجمنهای علمی این بود که در آن مدت و فضای دو ساله من مرتب فضای سیاسی و فرهنگی را مقایسه میکردم. میدانستم وارد شدن به فضای انجمنها یعنی دیده نشدن، سخت فعالیت کردن ولی بهایی برای این فعالیت در نظر گرفته نمیشود. با تمام این شناخت امید داشتم که بتوانم تغییری ایجاد کنم.
خصوصاً جدا شدن و فاصله گرفتن از هر نوع حاشیه و حاشیهسازی باعث شد که وارد فضای انجمنهای علمی شوم. دوست نداشتم که وامدار جناحهای سیاسی مختلف، اشخاص و مؤسسات و سازمانها باشم، البته برای همه تشکلها این موضوع صدق نمیکند. ولی در آن دو سال تشکلهایی که فعالیت میکردم این موضوع در آنها صدق میکرد و نگاهی هم که دارم هنوز هم همین است. تشکلهایی که دیده شده و ارزشدهی میشوند دقیقاً همین شرایط برایشان برقرار است چون اصلاً دلیل ارزش دادن همین موضوع وابستگی یکسری از تشکلها به جناحهای مختلف است و نقشی که بهعنوان بلندگو برای این جناحهای سیاسی در دانشگاهها به عهده دارند.
البته خیلی از اشخاص در همین تشکلها سعی میکنند مستقل عمل کنند و فعالیتهایی که انجام میدهند در این محدوده قرار نمیگیرد ولی درهرصورت فضای قالبی که وجود دارد، همین است؛ اما در انجمنهای علمی اینطور نیست. جدا شدن و فاصله گرفتن از هر نوع حاشیه و حاشیهسازی باعث شد که وارد فضای انجمنهای علمی شوم.
انجمنهای علمی هدفتان را مشخص میکند و در یک مسیر منطقی و بدون تحت تأثیر قرار گرفتن مسائل حاشیهای سعی میکنید به هدفتان برسید.
آنا: دانشگاهیان چگونه میتوانند به تولید علم در کشور کمک کنند؟ در حال حاضر فضای تولید علم را در انجمنهای علمی چطور میبینید؟ آیا نقشآفرین در حل مسائل کشور میتوانند باشند؟
یزدانی: بحث تولید علم با بحث نقشآفرینی علمی در حل مسائل کشور کاملاً با هم متفاوت است. اولاً که اعتقادم این است که تنها راه برونرفت کشور از شرایطی که به آن دچار است، انجمنهای علمی هستند. این دیگر تعصب تشکیلاتی نیست، این شناخت درست و منطقی است که نسبت به بحث انجمنهای علمی دارم و اگر بخواهیم نگاهی منطقی به این داستان داشته باشیم دلیلی که من برای این موضوع متصورم این است که اگر انجمنهای علمی را کنار بگذاریم، رسیدگی به حل مسائل کشور نیازمند یک نگاه متخصصانه، مدبرانه و دغدغهمند همراه با تخصص است.
خیلی از این مسائل و مشکلات کشور نتیجه عدم تعهد است
البته برای مسائلی که الآن در کشورمان مطرح است، تخصص و تعهد با هم مورد نیاز است. چون خیلی از این مسائل و مشکلات کشور ما نتیجه عدم تعهد است البته عدم تخصص هم بسیاری از مشکلات و مسائل را رقم زده ولی تعهد است که در خیلی از مسائل مطرح است. با توجه به باورها و اعتقادات مذهبی و دینی که داریم و همچنین نگاه استقلالگرایانهای که کشور ما نسبت به حل مسائل خودش دارد، این موضوعها همه در قالب بحث تعهد قرار میگیرند اما پرداخت صحیح و درست به حل این مسائل یعنی تخصص داشتن. تخصص را هم من در نهاد علمی میبینم. حالا چرا انجمنهای علمی؟ چون اجراییترین، فعالترین و میتوان گفت درمیدانترین بچههای علمی، بچههای انجمنهای علمی هستند که وسط میدان قرار دارند و بیرون میدان نایستادهاند که بگویند این کار یا آن کار را انجام بده، نظریهپرداز نیستند، تئوریسین نیستند. گرچه عدهای در این فضا هستند چراکه درسش را خواندهاند و بیشتر نظریهپرداز هستند تا اینکه بخواهند اجرایی وارد کار شوند و مدیریت کنند اما بچههای انجمنهای علمی افرادی هستند که آن وجهه علمیشان تقویت شده است.
باورم این است که تنها راه برونرفت از مسائل و مشکلات کشور، انجمنهای علمی هستند. البته باز هم میگویم تولید علم با حل مسائل کشور متفاوت است. باور دوم من در رابطه با این سؤال شما این است که ما الآن در شرایط فعلی کشور برای حل مسائل کشور نیاز به تولید علم نداریم. گرچه تولید علم در مسائل مختلف علیرغم آن افتخاراتی که برای کشور رقم میزند و درواقع قدرت پنهانی در اختیار کشور قرار میگیرد و علیرغم نیازی که نسبت به این مسائل وجود دارد، تولید علم الآن در حل مسائل کشور بهعنوان یک اولویت اصلی نیست. گرچه باید بهعنوان یک اولویت موازی به آن پرداخت.
تولید علم باعث میشود که بتوانیم قدرت پنهانمان را در حوزههای علمی حفظ کنیم
تولید علم باعث میشود که بتوانیم قدرت پنهانمان را در حوزههای علمی حفظ کنیم یا حداقل دستاوردی که تا الآن به آن رسیدهایم را حفظ کنیم اما در کنارش بهعنوان یک اولویت موازی ضروریتر و مهمتر این است که بتوانیم مشکلاتی که درگیر آنها هستیم را حل کنیم. حالا یک موضوعی که خیلی مطرح است و بهعنوان اولویت اصلی مطرح میشود مشکلات اقتصادی است درصورتیکه به نظر من اینطور نیست؛ یعنی مسائل و مشکلات اقتصادی گرچه بهعنوان یکی از مشکلات اصلی کشور است و میتواند مهمترین هم باشد اما به این صورت نیست که با قاطعیت نسبت به تمامی مشکلاتی که وجود دارد، مهمترین باشد. الآن مهمترین مشکلاتی که با آنها درگیر هستیم، ضعف مدیریتی است. مدیرانی که بتوانند در حوزههای مختلف صاحب اثر باشند، بتوانند درست و اصولی مدیریت کنند، شناخت داشته باشند.
در کشور برای مدیریت تجربه و تجربهگرایی مطرح است؛ یعنی همچنان مدیریت را به مدل قبل از انقلاب پیش میبریم. اصلاً هیچ محدودیتی هم ندارد؛ یعنی این قضیه از ریاست جمهوری گرفته تا پایین و مدیران خُرد مطرح است؛ یعنی با تجربه و تجربهمحوری مسائلمان را پیش میبریم و هنوز به بحث تخصص و تخصصمحوری نرسیدهایم. منظورم از تخصص و تخصصمحوری کسی است که امتحانش را در حوزههای مختلف پس داده باشد. اکنون این مدل حاکم است که شخصی در ساختار تشکیلاتی بهعنوان مدیر یا کارمند قرار میگیرد، کمکم بر اساس توانمندیهایی که پیدا میکند ارتقا مییابد درصورتیکه در کشورهای توسعهیافته دنیا به این صورت نیست. گرچه این مدل هم میتواند یک مدل منطقی باشد برای انتخاب مدیران و مسئولان کشور اما صرفاً اینطور نیست.
ساختاری که برای انتخاب مسئولان و مدیران داریم اشتباه است
با یک مقایسه کوچک در گروههای مذاکرهکننده میتوان به نتایج جالبی رسید، در سفرهای مختلفی که بین مسئولان جمهوری اسلامی و کشورهای دیگر گذاشته میشود یک نگاهی بیندازید کاملاً این قضیه را متوجه میشوید؛ یعنی از مقایسه سنی افرادی که داخل جلسه حضور پیدا کردهاند، این قضیه را متوجه میشوید. آن مسائل و مشکلاتی که ما میبینیم چیزی متفاوت از مشکل و مسئله اصلی است که وجود دارد. یک شخصی که چنین صفحهای را داخل تلویزیون میبیند میگوید که مشکل اصلی پیر شدن مسئولانمان است. نه! مشکل اصلی پیر شدن یا کنار نرفتن مسئولان نیست. ساختاری که برای انتخاب این مسئولان و مدیران داریم اشتباه است. چون آن ساختار درست نیست، به خاطر همین هم سیستم اعتماد نمیکند که نیروهای جوان را بیاورد و آنجا قرار دهد.
بههرحال تولید علم را از حل مسائل کشور جدا میدانم. در کشور هنوز مسئولان به این باور نرسیدهاند که صاحبنظران با شناخت نظرات خود را مطرح میکنند. فکر میکنند حرفهایی که زده میشود حرفهایی است که با دیدگاه جز به کل زده میشود یعنی یک شخص آمده یک چیز جزئی را دیده و یک نظر کلی میدهد. زمانی موضوعی را درباره ورودی دوره دکتری مطرح کردم که چرا تعدادشان اینقدر زیاد است و حتی در جلسهای چند نمونه مثال برای وزیر زده بودم. وزیر گفت «میدانی قبل از این جلسه کجا بودم؟ چند تا از نمایندههای مجلس آمده بودند برای اینکه چرا شما سهمیههای دکتری فلان دانشگاه منطقه ما را کم کردهاید؟ من باید به اینها هم جواب بدهم.»
درست است تمام ابعاد مسائل و مشکلاتی که این عزیزان با آنها درگیر هستند را قطعاً نمیتوانیم درک کنیم؛ اما بههرحال رسالتمان این است که این مسائل را بیان کنیم. یکی از موضوعاتی که من شدیداً روی آن تأکید دارم حتی در جلسه با آقای عاملی (دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی) هم بر آن تأکید داشتم این بود که در فضای فنی مهندسی یک چالش بزرگ این است که نمیدانیم دانشجویان تحصیلات تکمیلی برای چه درس میخوانند؟ هیچ خروجی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی نداریم. ساختار درستی برای تعریف پایاننامهها و عناوین پژوهشی در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری نداریم.
قبلاً یک چیزی به نام پژوهانه وجود داشت، اکنون هم بنیاد ملی نخبگان طرحی به نام شهید احمدی روشن تعریف کرده است. امسال هم چهارمین دوره طرح شهید احمدی روشن زیر نظر بنیاد ملی نخبگان برگزار شد. هر سال در حدود ۱۰۰ تا ۱۱۰ پروژه انتخاب میشود که مسائل اساسی کشور هستند یا محصولاتی که به خاطر تحریمها نمیتوانند وارد شوند و برای تأمین آنها دچار مشکل هستیم یکسری دانشجوهای نخبه با همکاری اساتید دانشگاه های برتر کشور این دستگاهها را تولید میکنند یا به بحثهای علوم انسانی میپردازند. امسال هم بنده یکی از دانشجویان یکی از این گروهها هستم و با تعدادی دیگر فعالیت میکنیم. این کاری است که بنیاد ملی نخبگان دارد انجام میدهد اما درواقع این کاری است که باید در دانشگاهها در مقاطع تحصیلات تکمیلی انجام شود اما انجام نمیشود، چون ساختار غلط است و ضعف دارد.
برای اجرای این طرح مجبور به پرداخت هزینه گزافی شدیم. از طرفی ناگزیریم که یک کار ضربالاجلی انجام دهیم چراکه هم نیاز وجود دارد، هم باید رفع شود، هم منابعش را تزریق و تأمین میکنند اما در بنیاد انجام میشود درصورتیکه این ظرفیتها در محیط دانشگاهی وجود دارد و میتوان از آن استفاده کرد.
پژوهانه هم یک چیزی شبیه این بود که برای دانشجویان دکتری در حوزهها و رشتههای مختلف وجود داشت. این دانشجویان به چالشهای ارگانها، مؤسسات و سازمانهای مختلف نظام رسیدگی میکردند؛ اما اکنون این پژوهانهها را وزارت علوم به خاطر کمبود منابع حذف کرده است. خب دولت یکپارچه یعنی اینکه بنیاد ملی نخبگان هم زیر نظر دولت است، وزارت علوم هم زیر نظر دولت است، دولت تصمیم گرفته این هزینه را بهجای اینکه در وزارت علوم بکند در بنیاد انجام دهد! خب چهکاری است؟! چرا هزینه گزافی را باید صرف این کرد که تعدادی اساتید در محیطی غیر از دانشگاه جمع شوند و کاری را که در دانشگاه میتوانند انجام دهند در جایی غیر از دانشگاه انجام دهند.
انجمنهای علمی میتوانند برای حل مشکلات کشور نقشآفرینی کنند درصورتیکه عدهای فکر میکنند که رسالت انجمن علمی برگزاری یکسری همایش و کلاس و ... است درصورتیکه نظر من این نیست. نقشآفرینی اصلی که باید صورت گیرد، در بحث اصلاح ساختاری است. اصلاح ساختاری با شناخت درست اتفاق میافتد. شناخت یعنی اینکه اطلاعات درست کسب شود، تحلیل مناسب صورت گیرد، مدل ارائه شود، قیاس صورت گیرد. اینها نقش انجمنهای علمی است. با در کنار هم قرار دادن تمامی این شناختها میتوان مشکلات را حل کرد.
فضایی که در رابطه با بینالمللی کردن فعالیتهای انجمنهای علمی وجود دارد، واقعاً فضای بسته و دیدگاهِ «حالا نه» از دیدگاه مسئولان است. درصورتیکه نباید اینگونه باشد، بسیاری از مسئولان معتقدند که انجمنها باید همان کارگاه برای دانشجویان برگزار کنند.
انجمنها میتوانند نسخههای کوتاهمدت برای مسائل کشور ارائه دهند
حالا جدا از همه این مسائل، یک نقشآفرینی دیگری که میتوانند انجمنهای علمی در این حوزه داشته باشند و آن این است که انجمنها میتوانند نسخههای کوتاهمدت برای مسائل کشور ارائه دهند. بالغ بر ۹ هزار انجمن علمی در سراسر کشور داریم. شبکهای که در هیچ ساختار دیگری وجود ندارد گرچه خب در بسیج هم وجود دارد اما در حوزههای علمی که اصلاً نداریم. پیشنهادم این بود که سامانهای برای هدفمند کردن فعالیت انجمنها دایر شود. اینگونه حتی برگزاری همایشها و سمینارها از سوی انجمنها را میتوان هدفمند کرد.
انتهای پیام/۴۰۴۰/
انتهای پیام/