فرهنگیشدن ویروسکرونا
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، گودزیلای کرونا از شرق عالم سربرآورده و هفتهای است که ایران را زیر ضربه گرفته؛ هراس اجتماعی فراگیر از این بیماری ویروسیِ ویروسیشده را میتوان در تعداد اشخاص ماسکزده، چشمان نگران مسافران مترو و کاهش ترددهای خیابانی دید.
هرکسی که سرفهای میکند، عطسهای میزند یا رفتاری نامنتظرهای دارد، بهسرعت میتواند متهم به کرونا داشتن بشود. آیا میتوان نشانههای این امر را در حوزه فرهنگ رهگیری و دربارهاش تامل کرد؟
اول. روشنترین واکنش به بیماریهای مسری عصر جدید، ترس از آلودهشدن به آنهاست؛ در فیلم «درخت گردو» محمدحسین مهدویان که در جشنواره ماه گذشته فجر به نمایش درآمد، ما متوجه میشویم که مردم برخی شهرها، از امدادرسانی اولیه به افراد شیمیاییشده سر باز میزنند.
این نکته در فیلم بسیار غریب مینماید، ولی تصاویری که از اعتراضات محدود به انتقال بیماران کرونایی از بیمارستان یک شهر به شهر دیگر در برخی نقاط کشور منتشر شده و کاملا خشونتآمیز است یا مقاومت تماشاگران یک بازی فوتبال که بهدلیل امکان سرایت کرونا از حضور در ورزشگاه منع شده و ماموران ضدشورش مجبور به مقابله با آنها شدهاند، نشان میدهد روایت درخت گردوی مهدویان لااقل در این بخش، نهتنها خالی از واقعیت تاریخی نیست، بلکه اتفاقی زنده و بهروز میشود.
این مسئله را میتوان در احتکار ماسک، مواد ضدعفونیکننده و موارد مشابه نیز دید؛ تقریبا نمیتوان به داروخانهای سر زد و این محصولات را خواست و پاسخ مثبت شنید. چرا؟ چون دلالان، وارداتچیها و کاسبان سلامت، کالاها را در انبارها نگه داشتهاند تا قیمت بالاتر از این برود و سود کنند؛ کاسبی با اعصاب مردم.
اینها را میتوان نشانههایی از تضعیف اخلاق عمومی دانست و در پی دادههایی گشت که آن را تقویت نکند. بخشی از آن بهمدد روحیه طنزپردازانه کاربران فضای مجازی، درحال تلطیفشدن است.
دوم. بخش عمدهای از مردم در سراسر کشور، کارمندان دستگاه دیوانسالاری دولتی یا خصوصیاند؛ آنها ساعات زیادی را در محلهای ماموریت خود میگذرانند و بخشهایی از آنها، مجبورند با اربابرجوع بهطور مستقیم کار کنند.
چین در یکماهه اخیر، بسیاری از حوزههای خدماتی را تعطیل کرده؛ از حملونقل گرفته تا امور جاری اداری. ما در ایران، یا در این مرحله نیستیم یا تصمیمی در این زمینه گرفته نشده است. این بدان معناست که همه سازمانهای کوچک و بزرگ، به کارشان ادامه میدهند و خود باید چارهای برای خدماتشان بیندیشند.
بانکها از اولین موارد رویارویی روزمره مردمند؛ متصدیان آنها عمدتا ماسکزده و از دستکش استفاده میکنند. در پروازها هم میهمانداران فعلا از دستکش استفاده میکنند. در فروشگاههای بزرگ هم فروشندگان. تا این لحظه، روال فعالیت دچار اختلال نشده؛ اما وقتی در مترو، یک نفر از دید همه واگن، مبتلا به کرونا تشخیص داده میشود، میتوان حدس زد که چه بلوایی درون قطار و اولین ایستگاه مقصد بهوجود میآید که تاکنون هم آمده است.
با این همه، اکثریت پرسنل بیمارستانهای درگیر با بیماران کرونایی را باید مورد توجه قرار داد که با از جانگذشتگی، مشغول کمکرسانی هستند و بنابه گزارشهای موثق، تاکنون برخی از پزشکان و پرستاران این مراکز درمانی نیز به این بیماری مبتلا شدهاند. این یعنی یک فرهنگ سازمانی پرقدرت که جان بیمار را بر خود مقدم میدارد.
سوم. پیامدهای فرهنگی کرونا فقط در حوزه فرهنگ عمومی یا سازمانی ظاهر نمیشود؛ طی چند روز گذشته، برخی اماکن در ایران تعطیل شدهاند. در صدر فهرست مراکز آموزشی و دانشگاهی بودهاند. بعد سخن از مراکز مذهبی و بقاع متبرکه به میان آمده است سپس متوقفکردن سینماها و سالنهای نمایش و امثالهم.
درواقع سیاست فرهنگی، ذیل سیاست عمومی هراس کرونایی تعریف شده و این پرسش را ایجاد کرده است که مالهای بزرگ تجاری، شهربازیهای مرتبط با آنها، فروشگاههای زنجیرهای و... که از جمله بزرگترین محلهای تجمع انسانی هستند، چرا وادار به توقف فعالیت نشدهاند.
اینکه فرهنگ، ضعیفترین و اولین حلقه حذف شدن است، البته نکتهای جدید نیست؛ در تمامی بودجههای سالیانه که با بالا رفتن درآمد ارزی، کم و زیاد میشوند، این بخش فرهنگی است که بهسرعت از صدر و ذیلش باید کاسته شود و به بخور و نمیرترین شکل ممکن، ادامه حیات بدهد و کسی نیست تا پاسخ دهد که اگر فرهنگ نباشد، نظامات سلامت و امنیت و... چه شرایطی خواهند داشت.
در «کوری»، ساراماگو برای ما از شهری سخن میگوید که همه بیمارند و کسی، کسی را نمیبیند و فقط یک نفر زنده است. او یک زن است که میتواند ایجادکننده آرامش، برقرارکننده نظم و پایاندهنده بحران باشد. توجه به موقعیت این زن به مثابه فرهنگ، در چنین موقعیت کرونایی، برای ما میتواند هویدا کننده نقش فرهنگ برای کنترل مشکل باشد.
خوشبختانه هنوز رسانهها بیدارند و دچار کوری نشدهاند؛ اگر در جنگ کسانی بودند که ماسکشان را در برابر حمله شیمیایی به دیگران میدانند، همان وقت هم دیگرانی بودند که در پشت جبهه، درحال احتکار و تضعیف مردم بودند. اولیها هنوز پیکرهای پودرشدهشان را از اتمسفر مقاومت برای ما به ارمغان میآورند و دومیها مشغول چپاول؛ اما فقط اولیها هستند که میتوانند آحاد تودهها را گرد هم آورند و امیدوار سازند.
ظرفیتهای مذهبی و اعتقادی را باید علاوه بر تلاشگری مسئولانه و اطلاعرسانی دقیق به کار گرفت؛ گودزیلای کرونا از شرق ظهور کرده و شرق زادگاه دینها و دینپرستان است.
فرشاد مهدیپور، استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
انتهای پیام/4129/
انتهای پیام/