المانیتور: آیا توافق هستهای میتواند مانع همکاری منطقهای ایران با عربستان باشد؟
بهگزارش خبرنگار گروه بینالملل خبرگزاری آنا، پایگاه خبری و تحلیلی «المانیتور» در گزارشی نوشت: آنچه امروزه تحول در روابط ایران با کشورهای عربی را دوباره به موضوعی مهم تبدیل کرده است، واقعیت یافتن توافق هستهای، سفرهای منطقهای «محمدجواد ظریف» وزیر امورخارجه ایران و همچنین ابتکار وی برای گفتوگوی ایران و شورای همکاری خلیجفارس است که بنابر گزارشها بهوسیله دولت قطر با جدیت پیگیری میشود.
«المانیتور» مینویسد: با وجود این، همه میدانند مهمتر از جدیت قطر، واکنش ریاض به ابتکار تهران و فراتر از آن، تصور ریاض از آینده رابطه با تهران است. ریاض از سویی جنگ در یمن را به سطح جنگ زمینی کشانده است و حمایت از مخالفان سوریه را بهشدت افزایش داده است و از سوی دیگر نه تنها استقبال شایانی از توافق هستهای (جز پس از سفر «سلمان» به واشنگتن) نکرد بلکه در واکنش به افزایش کنشهای دیپلماتیک تهران در منطقه، در سطوح رسمی و غیررسمی، از آنها به دیده تردید سخن گفت. بنابراین، باید به این پرسش پاسخ گفت که چرا تحول در روابط تهران و ریاض دشوار و حتی در کوتاه مدت غیرممکن است.
«المانیتور» در پاسخ به این سوال، پنج عامل در تبیین چرایی دشواری تحول را مطرح میکند که عبارتند از:
نخست، اینکه در روابط تهران و ریاض، «امنیتزایی» مهمترین اقدام ویژهای است که دو طرف از یکدیگر انتظار داشتهاند. «امنیتزایی» شامل سطوح ملی و نیز گزینههای استراتژیک در سطح منطقهای میشود.
در سطوح ملی، به تحریک نکردن و حمایت از اقلیتها و یا پشتیبانی از تحرکات گریز از مرکز و در سطح منطقهای، تحریک نکردن متحدان منطقهای طرف مقابل و مقابله نکردن با گزینههای استراتژیک آن توجه شده است. گرچه در سطح ملی دو طرف تحرکاتی جدی علیه یکدیگر اتخاذ نکردهاند، در بعد منطقهای، «امنیتزدایی» یا تصور امنیتزدایی به سطح بیسابقهای رسیده است تا جاییکه دو کشور علیه گزینهها و متحدان استراتژیک یکدیگر اقدام کردهاند و میکنند.
محورهای رویارویی را میتوان در سوریه و یمن دید. در سوریه عربستان برای سرنگونی «بشار اسد» و تضعیف «حزبالله» لبنان، سرمایهگذاری گستردهای کرده است و در مقابل، ایران در مقابل کنش عربستان، حمایت از دولت سوریه را به سطح بیسابقهای رسانده است. در یمن ایران از «انصارالله» بهعنوان جنبشی مردمی و مستقل از اولویتهای یمنی ریاض، حمایت کرد و در مقابل، عربستان ائتلافی هوایی و زمینی برای سلب قدرت از «انصارالله» به راه انداخت. رقابتها در عراق، بحرین و لبنان نیز گسترش یافته است و فضای ناامنی را تشدید کرده است.
دوم، اینکه دو طرف خاورمیانه را در اوضاع گذار میبینند و تحلیل میکنند. در چنین اوضاعی امکان گذار از ذهنیتهای مبتنی بر راهحلهای با حاصل جمع صفر دشوار است. اوضاع گذار خود بهوجود آورنده ذهنیت یادشده است. از سوی دیگر، تاریخ روابط دو کشور مبتنی بر همین ذهنیت بوده است. تفاوت دوره پس از توافق در آن است که از سویی ذهنیت غلبه دیپلماتیک و ژئوپلیتیک ایران در سطح بینالمللی و احتمالات منطقهای آن، ریاض را بیمناک کرده است و از سوی دیگر تهران تحرک مستقیم ریاض در یمن و تشدید کنش آن در سوریه را نمیتواند بپذیرد و آن را در چارچوب ذهنی برد – برد جای دهد. بنابراین، توافق هستهای نه تنها کمکی به بهبود رابطه در دوره گذار نکرده است، بلکه دو طرف را بیش از پیش علیه یکدیگر تحریک کرده است و میکند.
سوم، اینکه توازن امنیتی دیرین خاورمیانه میان ایران و عربستان، دستکم از منظر دستیابی ایران به توافق هستهای با غرب، دچار مشکل شده است. این نکته بهویژه برای ریاض نگرانکننده است. اراده سیاسی برای تحول در روابط دوجانبه در اوضاع نبود توازن امنیتی شکل نمیگیرد، زیرا سیاست در خاورمیانه پرتلاطم، بعد امنیتی غالبی دارد. این نکته بهویژه در نگاه به تاریخ روابط سیاسی ایران و عربستان صحت دارد. بهعبارتی، حفظ نیازمندیهای امنیتی عینی و یا ذهنی دو طرف است که به وجود آورنده اراده سیاسی لازم برای رفع اختلافات است. حفظ همین نیازمندیها در اواخر سال 1990 و اوایل سال 2000، موجب بهبود روابط شد.
با وجود این، در دوره نوین توافق هستهای، توازن امنیتی دیرین خاورمیانه را بهوسیله رفع نگرانیهای گذشته تهران از گزینه نظامی واشنگتن از میان برده است. بنابراین، ریاض که همواره امنیت خود را به واشنگتن و رویکرد دشمنانه آن به ایران گره زده بود، نه تنها احساس امنیت بیشتر نمیکند بلکه بهدلیل افزایش تصور ناامنی، خریدهای تسلیحاتی و رویکردهای خصمانه خود در یمن و سوریه را افزایش میدهد و از واشنگتن خواستار ضمانتهایی در برابر توافق هستهای میشود.
چهارم، اینکه ایران رهاشده از چالشانگیزترین پرونده دیپلماتیک تاریخ معاصر خود، مبارزه با تروریسم را در رأس اولویتهای سیاست منطقهای قرار داده است. در این راستا، «ظریف» از سویی ابتکارهای ایران برای حل وفصل بحرانهای یمن و سوریه را با دیپلماسی منطقهای فعالتری پیگیری و از سوی پیشنهاد گفتوگوهای ایران و شورای همکاری خلیجفارس را مطرح میکند. در مقابل، ریاض همچنان اولویت مقابله با قدرت منطقهای ایران را هدف گرفته است. به همین دلیل افزون بر جنگ مستقیم در یمن علیه «انصارالله» و متحدان یمنی آنها، کمکهای خود به مخالفان مسلح سوریه را افزایش میدهد. بنابراین اختلاف یا تضاد اولویتها مانعی دیگر در برابر بهبود روابط دوجانبه است.
آخرین عامل، انتظار تغییر است که دو طرف از رفتارهای یکدیگر در دوره پس از توافق دارند. از سویی عربستان از زبان وزیر امور خارجه خود، انتظاراتش از سرریز نکردن سودهای مالی ایران از توافق هستهای به خاورمیانه و امید خود به تخصیص آنها به توسعه ایران را مطرح میکند و چهرههای رسمی و غیررسمی سعودی خواستار تغییر رفتارهای استراتژیک ایران در خاورمیانه هستند. در مقابل، بهنظر میآید ایران که تکیه عربستان بر گزینههای واشنگتن را در دهههای گذشته تجربه کرده است، انتظار تحول در رویکرد ریاض به تهران را پس از توقف تهدیدهای جدی غرب علیه ایران دارد. در حال حاضر انتظار تغییر به عاملی متقابل تبدیل شده است.
«المانیتور» در پایان گزارش خود مینویسد: مجموع عوامل یادشده، در کوتاهمدت مانع تغییر جدی در روابط تهران و ریاض خواهد شد. البته به بنبست رسیدن راهحلهای نظامی برای بحرانهای اصلی خاورمیانه، که تهران و ریاض را رودرروی یکدیگر قرار میدهد و گسترش تحرکات بینالمللی در پروندههای به بنبست رسیده میتواند دو طرف را در میانمدت بهسوی تعامل جدیتر سوق دهد.
انتهای پیام/