دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
در گفتگوی تفصیلی با آنا مطرح شد؛

ماجرای عکس پرحاشیه امیرحسین صدیق چه بود؟/ صدیق: من را با دراویش و داعشی‌ها چه‌کار؟!/ گوشه گوشه سرزمین ما پر است از قصه‌های جذاب برای فیلم‌سازی

بازیگر سریال «گیله‌وا» گفت: مردم خسته شده‌اند از دیدن سریال‌هایی که با محدود بودن وقت تلویزیون ساخته و روانه آنتن می‌شود. باید پیگیر قصه‌های تازه بود؛ حیف از این تاریخ که درباره‌شان چیزی نمی‌سازیم.
کد خبر : 443807
پشت-صحنه-سریال-گیله-وا-1.jpg

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا - محسن غلامی (قلعه سیدی)؛ مخاطبان سیما این شب‌ها با سریالی مواجه‌اند که به نظر حتی در چند قسمت ابتدایی نیز جذاب است؛ «گیله‌وا» مینی‌سریالی است که هم دم از قصه تاریخی در مناطقی از شمال ایران می‌زند و هم از نماهای بصری تازه‌ای در قاب تلویزیون رونمایی می‌کند. این مجموعه داستانی هرچند فقط هفت قسمت دارد اما به نظر این‌قدر جذب مخاطب کرده که بتواند شبکه‌های سیما را وادار به ساخت این نوع تولیدات بکند؛ یعنی آثاری که دم از قصه‌های بومی از فرهنگی ایرانی بزند و مخاطبش را هم درگیر کند.


«گیله‌وا» چندین کاراکتر اصلی دارد از بهروز شعیبی که نقش میرزا کوچک خان را برعهده دارد تا امیرحسین صدیق که کاری متفاوت در کارنامه‌اش را تجربه می‌کند. گفتگوی خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون خبرگزاری آنا با صدیق از نقش او در «گیله‌وا» تا برخی حواشی اخیری که برای او پیش آمد را می‌خوانید:



  • از این‌جا شروع کنیم که چه اتفاقی افتاده است که کم کم سراغ نقش‌های جدیدتری می‌روید و به قولی از نقش‌های طنز و کمدی متعدد جدا شدید؟


من که دوست دارم کار جدی کنم و سراغ نقش متنوع بروم. حتی دلم می‌خواهد خودم را خیلی به سختی بیندازم تا کلیشه نباشم. فکر می‌کنم نه تنها خود من؛ بلکه هر بازیگری چنین دوراندیشی‌ای دارد. ولی خب این فیلم‌ساز است که باید دست از انتخاب‌های تکراری برحسب سابقه بازیگر بردارد و نقش‌های تکراری به بازیگران  ندهد.



  • و در مورد «گیله‌وا»؟


خوشحالم که اردلان عاشوراییِ جوان به من اعتماد کرد. او دست به ریسک می‌زند و این را همین الآن در همین سریال چند قسمتی به وضوح می‌بینیم.



من دوست دارم سراغ نقش متنوع بروم. حتی دلم می‌خواهد خودم را خیلی به سختی بیندازم تا کلیشه نباشم. ولی خب این فیلم‌ساز است که باید دست از انتخاب‌های تکراری برحسب سابقه بازیگر بردارد و نقش‌های تکراری به بازیگران  ندهد.




  • خود نقش هم شاید تفاوت بیشتری نسبت به بقیه کاراکترها دارد. مثلاً گویش ارمنی!


من اتفاقاً دوران بچگی‌ام را در محله ارامنه گذرانده‌ام؛ در مجیدیه جنوبی تهران. از این دست رفقا زیاد داشتم. خیلی دلم می‌خواست که کمی جبران مافات کرده باشم.



  • از چه جهت؟


شما ببینید وجود این هم‌وطنان ما در سینما و سریال‌ها واقعاً خالی است. این سختی خودِ نقش با این گویش، جذابیتی دوچندان برای من داشت. البته ما مترجم هم داشتیم و این را درنظر بگیرید که گویش و لهجه ارامنه عزیز ما یکی نیست ولی ما میانگین آن را درنظر گرفتیم که شباهت بیشتری داشته باشد.



دوران بچگی‌ام را در محله ارامنه گذرانده‌ام؛ در مجیدیه جنوبی تهران. از این دست رفقا زیاد داشتم. خیلی دلم می‌خواست که کمی جبران مافات کرده باشم.




  •  خود داستان به نظر باکیفیت نوشته شده و در همین چند قسمت، به‌ اندازه کفایت مخاطب جذب کرده است. سریالی با قصه‌ای دورافتاده در لوکیشن‌هایی که چشم‌نوازند.


شخصاً داستان را دوست داشتم؛ قصه متعلق به دوره‌ای است که حرف و حدیث درباره‌اش بسیار است اما متأسفانه تاریخ آن را نادیده گرفته و ما از آن قحطی بزرگ که پیش آمد و ظلمی که به کشور ما کردند، خبری نداریم. تازه در این سال‌هاست که برخی سراغ بازنمایی آن رفته‌اند.



  • و از روز اول قرار بر این بود که میرزا کوچک‌خان جنگلی تصویرگر داستان «گیله وا» نباشد؟


بله؛ لزوماً «گیله‌وا» به این شخصیت بزرگ نمی‌پردازد. سراغ زندگی مردم عادی رفت که عمدتاً در روایت ما از تاریخ خالی است؛ همین اتفاق را ببینید که چگونه به‌دست فراموشی سپرده شده؟ یک قحطی بزرگی که بر سر ما آوردند آن‌هم ماجرایی که نصف جمعیت ما را از پا درمی‌آورند.


گیله وا



  • سراغی هم از تاریخ مکتوب یا شفاهی آن دوره گرفتید؟ مثلاً برای این‌که ما به ازای واقعی‌تری بگیرد یا چه بسا تزلزلی در نقش و کاراکترپردازی ایجاد نشود؟


من اطلاعاتم درباره آن قحطی و اتفاقات آن دوره در حد همین آثاری بود که ساخته شده یا اطلاعاتی که هر از گاهی شنیده می‌شد؛ اما اردلان عاشوری به‌عنوان نویسنده و کارگردان «گیله‌وا» خودش را برای تولید همین مینی‌سریال، به واقع به زحمت انداخت تا اطلاعات کاملی را در اختیار منِ بازیگر و مخاطبش بگذارد.


جالب است بدانید که این‌قدر تحقیق کرده که وقتی در دیالوگی هم بازیگران از سینمای آن سال‌ها و یا محله ارامنه و غیره حرف می‌زنند، برحسب واقعیت باشد تا کسی نتواند به محتوای سریال خرده بگیرد. خود این سریال برای من به‌حدی جذابیت دارد که دوست دارم سراغ اتفاقات عجیب آن دوره بروم و کسب اطلاع کنم.



به نظرم «گیله وا» کاری قابل احترام است که این را در ساخت تا کلیت طراحی صحنه و نماهای زیبا و روایتگری می‌توان دید. باید در این سریال‌های تاریخی به مردم بگویید که در مناطق مختلف، حال و روز مردم چه بوده و چطور زندگی می‌کرد‌ه‌اند. این دور‌ه‌های فوق‌العاده تاریخی را رها نکنیم.




  • در این بین سراغ منبع خاصی هم رفته‌اید؟


عمده تمرکز من روی عکس‌هایی بود که از آن دوره پیدا می‌کردم؛ چون درباره مردم کمتر نوشته‌اند. کتابی نمی‌بیند که سراغ مردم آن زمان برود. هرچه هست درباره دربار و شاه و لشگرکشی‌هاست و از مردم، سبک زندگی و احوالاتشان و اتفاقاتی که بر سرشان می‌آمده، کمتر نوشته‌اند. واقعاً این روایتگری‌ها جذاب نیست؟



  • به شرطی که خوب بنویسیند و خوب بسازند!


وقتی مردم درباره «گیله‌وا» با من صحبت می‌کنند یا کامنتی می‌گذارند، این ابراز رضایت را می‌بینم. من از این دست تولیدات می‌گویم که باید ساخت؛ از تاریخ بگوییم اما درست و با جزئیات و نمایشی از حضور مردم در آن اتفاقات بگوییم. متأسفانه همیشه آن‌هایی تاریخ را می‌نویسند که مثلاً پیروز بوده‌اند آن هم با کلی تحریف. همین‌طور هم که خبری از مردم در ماجراهای آن دوره قحطی و خود ماجرا نمی‌بینید.



  • فکر می‌کنم با همین چند قسمت هم می‌توان اذعان داشت که «گیله‌وا» قدمی شاید کوچک اما محترم در روایت گوشه‌ای تاریخ بومی برداشته است؛ یعنی قصه می‌گوید و این روایتگری را درون قاب خوبی ریخته است.


به نظرم «گیله‌وا» کاری قابل احترام است که این را در ساخت تا کلیت طراحی صحنه و نماهای زیبا و روایتگری می‌توان دید. باید در این سریال‌های تاریخی به مردم بگویید که در مناطق مختلف، حال و روز مردم چه بوده و چطور زندگی می‌کرده‌اند. این دوره‌های فوق‌العاده تاریخی را رها نکنیم.


با چنین سریالی است که امروز می‌توانیم بگوییم میرزا کوچک‌خان جنگلی، برای همه است و صرفاً نباید روی بخشی از اقدامات او متمرکز شد.


صدیق



  • ولی چرا از این دست تولیدات نداریم؟ بعید می‌دانم مخاطب امروز به قول معروف دلش قصه شنیدن و دیدن نخواهد. یعنی هم سریال بسازیم و هم به او اطلاعات بدهیم اما در قالب فیلم‌نامه و ساختاری که تکراری نباشد.


به خود ما هم می‌گویند؛ مردم خسته شده‌اند از دیدن سریال‌هایی که کاملاً مشخص است با بودجه حداقلی و بدو بدو کردن‌های تلویزیون ساخته و روانه آنتن می‌شود. باید تولیداتی که با قصه بد و لوکیشن‌های بسته ساخته می‌شوند؛ کمتر شوند؛ باید پیگیر قصه‌های تازه بود؛ حیف از این تاریخ که درباره‌شان چیزی نمی‌سازیم.


زمانی ما سریال‌هایی داشتیم که شبکه‌های دیگر کشورها نیز آنان را پخش می‌کرد. خبری هم از تولیدات ترکیه و امثالهم نبود. اما امروز این ترکیه است که با سریال‌هایش، دومین کشور صادرکننده سریال به بیرون از مرزهایش می‌شود. باید دنبال چرایی این عقبگردها بود و از مدیران تلویزیون و غیره پرسید و نه لزوماً از من بازیگر. وگرنه ما هم از دست نقش و کارهای تکراری خسته می‌شویم.




  • خصوصاً با این تاریخ ما ...


ما به‌شدت بستر داستانی داریم؛ این همه افسانه و قصه ایرانی از تخیلی گرفته تا واقعیت تاریخی. سراغ این فرهنگ باید رفت. قصه‌های تخیلی و افسانه‌ای برای مردم را اثری ساده‌لوحانه نباید دید.


فقط نشسته‌ایم و تاریخ می‌خوانیم؛ بروید و ببینید گوشه گوشه سرزمین ما پر است از قصه‌های جذاب که امروز برخی از آنان فقط در کتاب‌ها آمده است. من چندین سال است که در مستندهایی از ایرانگردی حضور دارم و گاه به نقاطی می‌روم که کسی ازشان خبر نگرفته درحالی‌که خوراک قصه گویی و ساخت فیلم و سریال هستند.



آن فردی که می‌گویند مجرم بوده و به اشتباه عضو دراویش گنابادی، همین عکاس سریال «گیله‌وا» است که به اشتباه دستگیر می‌شود.




  • سؤالی هم راجع به چرایی این همه تعویق در پخش «گیله‌وا» بپرسم! از این بابت که خیلی‌ها این تأخیر چندباره در پخش را متوجه برخی حواشی می‌دانستند که حول برخی بازیگران رخ داد. این را به خود شما هم اعلام کردند؟


نه واقعاً! البته این را بگویم که خود من هم سرگیجه گرفتم که «گیله‌وا» بالاخره قرار است پخش شود یا نه. حتی قسمت اول را هم از دست دادم. مدیریت این شکلی نمی‌شود؛ حداقل کار این است که به بیننده تلویزیون احترام بگذاریم. نمی‌شود بد تصمیم گرفت و توقع داشت که سلیقه مردم عقبگرد داشته باشد.



  • اما در مورد شما هم آن حاشیه رخ داد. عکسی که گفته می‌شود با یکی از محکومان ماجرای دراویش گنابادی و شاید دلجویی از او گرفته شد و بقیه ماجرا!


ابداً ماجرا چیزی نبود که در فضای مجازی روایت می‌کنند. شما می‌دانید که آن فرد چه کسی بود؟



  • البته خب چه بسا خود شما یا بقیه هم باید حرفی بزنند که بتوان قضاوت کرد.


کسی چیزی نپرسیده که حرفی بزنیم. مسئله‌ای هم واقعاً نبوده؛ حاشیه‌ها هم الکی بود.



  • پس واقعیت ماجرا چه بود؟


آن فردی که می‌گویند مجرم بوده و به اشتباه عضو دروایش گنابادی و این‌ها، همین عکاس سریال «گیله‌وا» است. ما از روز اول چون همکارمان بود درگیر آزادی و ماجرای قضایی‌اش بودیم. گویا برخی آشناهای او در آن محل ساکن بوده‌ و حضور داشتند. این‌طور که از ایشان پرسیدیم و متوجه شدیم، همکار ما نیز به‌خاطر همان آشنایی در محل آن اتفاق حضور داشته و به اشتباه دستگیر شده وگرنه او عضو آنان نبوده است.


حتی اگر حکمی هم برایش صادر کرده‌اند، قضیه تمام شده و برحسب قانون آزاد شده است. نه من و نه خانم اسکندری و سایرین، قصد حمایت از گروه یا فرقه یا غیره‌ای نداشته و نداریم. بعد از این‌که بالاخره آزاد شد ما هم سراغی از او گرفتیم چون همکار ما در سریال «گیله‌وا» بود.


وگرنه من کاره‌ای نبودم در این حواشی؛ من نه داعشی هستم و نه اهل این بازی‌ها. قانونی هست که او را گرفته، می‌گوید اشتباه بوده و قوه قضائیه هم او را آزاد کرده است. عکس ما هم با این عکاس و همکار، بی‌دلیل دچار حاشیه شد و به من برچسب زدند. وگرنه من به زندان و دراویش و غیره چه ارتباطی دارم!


انتهای پیام/ 4072/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب