آموزش زیر سایه کنکور
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، وقتی قرار است، صدر تا ذیل نظام آموزشی را مورد ارزیابی قرار دهیم باید سراغ گلدرشتترین انتقاداتی برویم که متوجه آموزشوپرورش است. در این میان «مافیای کنکور» و «سند تحول بنیادین» ازجمله شناختهشدهترین کلیدواژههای سالیان اخیر است که همواره نوکتیز انتقادات را بهسوی نظام آموزشی نشانه رفته است.
شاید بد نباشد ابتدا از مافیای کنکور سخن بگوییم، مافیایی که به روایتی بالغبر ۸ تا ۱۰ هزار میلیارد تومان درآمد دارد و هرساله پس از کاهش حجم کتابهای درسی بر حجم کتابهای کمکدرسی افزوده و حاصل آن ۴۰ برابر شدن نمره منفی طی ۱۰ سال اخیر بوده است. اگرچه همواره از حذف کنکور سخن به میان آمده اما هر بار به دلیل وجود مافیای قدرتمند، این ماجرا تداومیافته است. برخی صاحبنظران با طرح این ادعا که حذف کنکور دست آموزشوپرورش نیست و برای تحقق این اتفاق به مصوبه مجلس نیاز است، یادآور شدهاند که نمیتوان قانون سنجش و پذیرش دانشجو را تحت عنوان قانون حذف کنکور قلمداد کرد زیرا این قانون به دنبال تغییر نظام سنجش و پذیرش دانشگاهها بوده و چشمانداز آن حذف کامل کنکور نیست. از سویی دیگر گفته میشود، قانون سنجش و پذیرش دانشجو میتواند سهم کنکور را از طریق افزایش ظرفیت پذیرش دانشگاهها و پذیرش برمبنای نمرات امتحانات نهایی کاهش دهد. اما دراینباره دو نکته قابلذکر است، اول اینکه پیادهسازی چنین مقولهای در برخی نقاط، سبب توسعه بیضابطه ظرفیتها شده و در ثانی حدود ۸۵ درصد از ظرفیت دانشگاهها بدون کنکور است، اما این رشتهها دارای متقاضی نیستند.
بههرروی حاصل چنین نگرشی، تربیت دانشآموزان تست زن و فاقد ابتکارعمل و خلاقیت است. دانشآموزانی که فقط به ماراتن کنکور میاندیشند و اساساً به مقوله «درس»، نگاهی کنکوری دارند. اما موضوع بعدی، سند تحول بنیادین است که بهعنوان مهمترین سند بالادستی در آموزشوپرورش، مهرماه ۱۳۹۰ در شورایعالی انقلاب فرهنگی تصویب شد. به روایت موافقان و مخالفان این سند خالی از اشکال نبوده و متناسب با مختصات یک جامعه آرمانی تدوینشده، به همین جهت اجرای آن کار آسانی نیست و ناگفته پیداست که تحقق آن نیازمند ترسیم نقشه راه، در نظر گرفتن منابع و امکانات لازم، مشخص شدن تقسیمکار در سطح ملی و رعایت الزامات آن بهصورت شفاف و دقیق است.
چرا سند تحول بنیادین اجرایی نشده آیا این امر به ناکارآمدی نظام آموزشی ما بازمیگردد و یا اشکالاتی در این سند وجود دارد که اجرایی شدن آن را سخت میکند؟ آیا درست است که میگویند، کنکور مانع اجرای سند تحول بنیادین شده؟
حسن بنیانیان: سند تحول آموزشوپرورش را اندیشمندان دلسوز و با سواد تدوین کردهاند و این ربطی به توانمندی بدنه آموزشوپرورش ندارد. در این نوع اسناد، آرمانهای ما تجزیهوتحلیل شده و آرزوهایمان در قالب کلمات نوشتهشده است. برای اجرا باید تحولات گستردهای در شکل اداره کشور اتفاق بیفتد. اگر ما توقع داریم انسانی تربیت شود که دانش و مهارت و فرهنگ داشته باشد و درصحنه اشتغال و تصمیمگیری، منافع جامعه را دنبال کند و شغل او، ارزشافزودهای را برای جامعه به دنبال داشته باشد، باید خانواده و مدرسه نیز همراه بوده و صداوسیما و فضای فرهنگ عمومی همراستا باشند. یعنی جامعه، مدرسه را بهعنوان مرکز تعلیم و تربیت بداند. ما در جستجوی مدرسه خوب هستیم، مدرسهای که درصد قبولیاش در کنکور بالاست و این شده تعریف ما از مدرسه خوب. در چنین مدارسی موضوع تربیت به حاشیه میرود. خانوادهها هم بیش از اینکه به دنبال تربیت باشند، اصرار دارند که فرزندشان درس بخواند. در دانشگاه هم دیگر جایی برای تربیت نیست. دانشگاههای ما هم بد توزیع شده است، ما چند دانشگاه درجهیک داریم و خیل عظیمی از دانشگاههای معمولی که قبول شدن در آن چند دانشگاه درجهیک، امتیاز بسیار بزرگی دارد و به همین علت جریان اقتصادی کنکور در بیرون آموزشوپرورش، مدیریت عملی تحولات درونی آموزشوپرورش را در اختیار میگیرد و اساساً مدیریت در آموزشوپرورش به مفهوم علمی آن از دست رفته است. در چنین فضایی سند تحول بنیادین حتی اگر اراده اصلاح آنهم باشد، امکانپذیر نیست، مگر اینکه در درون دولتها، سیاست کلانی شکل بگیرد تا آموزشوپرورش در صدر ترجمانهای مهم نظام اجتماعی، مسائل اقتصادیاش حل شود و ازجمله نظام توقع مردم نسبت به آموزشوپرورش اصلاح شود.
علی پورسلیمان: آنطور که مسئولان نظام آموزشوپرورش اعلام کردهاند، صندلیهای خالی در دانشگاه زیاد است و مطابق آمارها شاید بیش از ۳۰۰ هزار صندلی خالی داریم که ظرفیتهایشان پر نمیشود. ما دارای رشتههای کم متقاضی و پر متقاضی هستیم که در یکسری از رشتهها نظیر پزشکی و حقوق تورم نیرو و داوطلب وجود دارد و همین باعث میشود که بازار سیاهی از مؤسسات شکل بگیرد و با تبلیغاتی که در مدارس و صداوسیما انجام میشود، تقاضای کاذب ایجادشده و این چرخه باطل ادامه پیدا کند. معیار در این حوزه قوانین مصوب نبوده و در برخی بخشها سلیقهای عمل شده و ما نمیتوانیم بگوییم که کنکور یک شاخص برای طبقهبندی تواناییهای افراد متقاضی بر اساس استعداد و علاقه است. باید بحثهای کارشناسی صورت بگیرد و برنامه جامع و مدونی تدوینشده و آن برنامه، معیاری برای عمل کردن باشد. وگرنه به سرنوشت سند تحول دچار خواهد شد. این سند ۱۰ درصد اجرا شده و بیشتر از آنهم نیست چون زیرساختهای اجرای آن فراهم نیست و ارادهای هم برای اجرا وجود ندارد. از طرفی آموزگاری که کمترین اختیار را داراست و اختیاراتی که در سند تحول گفته شده به او ندادهاند چگونه میتواند مفید باشد؟ ضمن اینکه کنکور مانع اصلی اجرای چنین سندی است.
بهیکباره نمیتوانیم کنکور را حذف کنیم
محمدرضا نیک نژاد: ما بهیکباره نمیتوانیم کنکور را حذف کنیم. در حال حاضر ۷/۵ درصد دانشجویان کشورمان در دانشگاههای رایگان و دولتی تحصیل میکنند اما تقریباً ۹۲/۵ درصد آنها دانشگاههای پولی میروند، این یکی از دلایل اصلی شکلگیری کنکور در ایران است اما امروز تقریباً رقابتی وجود ندارد درواقع یکی از شرایط حذف کنکور، حذف رقابت است که اکنون آن رقابت از بین رفته و یا دستکم برای ۹۰ درصد شرکتکنندگان کنکور رقابتی وجود ندارد. از سوی دیگر حذف کنکوری كه ۶۰ تا ۷۰ سال در کشور سابقه دارد و بسیاری از نهادهای آموزشی ما با این شرایط خود را وقف دادهاند و نمیتوانند در یک پروسه دو ساله آن را حذف کنند. بحث حذف کنکور، ۱۰ تا ۱۵ سال است که مطرحشده اما کاری در این زمینه انجام نگرفته و برای زمینهسازی این حذف شاهد اقدام اثرگذاری نبودهایم.
سالها پیش قرار بود برای حذف کنکور معدل را وارد کنند، برای این کار باید سه سال آخر تحصیلی، امتحان نهایی برگزار شود و نمرات سه سال را برای گزینش دانشآموز اعمال کنند. اما مسئلهاین است که با وضعیت فعلی، وزارت آموزشوپرورش بودجه برگزاری یک امتحان نهایی را که در طول سال برگزار میکند، ندارد. ما برای اینکه ارزیابی را عینیتر کنیم، گفتیم در طول سه سال ارزیابی کنکور انجام شود ولی واقعیت این است که کار سادهای نیست، ضمن اینکه مافیای کنکور هم وجود دارد و تمام دستاندرکاران آموزشی و حتی سیاسی به این امر اذعان دارند. سالانه میلیاردها تومان از کتابهای کمکآموزشی هزینه دریافت میشود و این کتابها حتی همزمان با چاپ کتاب جدید التالیف، چاپ میشود. این یعنی از درون آموزشوپرورش، محتوای آموزشی را بیرون دادهاند و تهیهکنندگان کتابهای کمکآموزشی بهراحتی به آن دست پیداکردهاند. بنابراین مافیا وجود دارد و کسی نمیتواند منکر آن شود؛ اما برای حذف این مافیای قدرتمند باید کار گستردهای صورت بگیرد. این مافیا لابیهای قدرتمندی در لایههای مختلف نظام آموزشی و حتی سیاسی دارد ولی پیش از آنکه با مافیای مقابله شود باید بر روی فرهنگ آموزش کارکرد و به خانوادهها بگویید، مهمترین هدف آموزشوپرورش این نیست که دانشآموز را برای کنکور تربیت کند بلکه به دنبال آمادهسازی دانشآموز است تا بتوانند گلیم خودش را در این جامعه پیچیده و رو به رشد از آب بیرون بکشد.
کنکور در همه کشورها هست اما نه به معنای کنکور در ایران بلکه ورودی دانشگاه دارند. در بسیاری از کشورها رقابت برای ورود به دانشگاههای معتبر وجود دارد و دارای ساختار سنجشی و ارزیابی هستند اما مسئلهاینجاست که در کشور ما تا مادامیکه محتوا و زمینهها و خیلی از عوامل تغییر نکند، نمیتوانیم به تغییر ساختار برسیم و انگار قدری سیستم را بزککردهایم و تغییرات عمدهای در آن اتفاق نیفتاده است. ما در کنار کنکور، با مسئلهای بزرگتر به نام «سند تحول بنیادین» روبه رو هستیم، یکی از مبانی و پایه های اصلی تهیه سند این است که هدفها شفاف باشند، اما یکی از نخستین ایرادات سند تحول، مبهم بودن اهداف آن است و به دنبال پرورش انسان ایده آل و دست نیافتنی است. در اهداف ریز آن ۱۱۱ راهکار آموزشی ذکر شده که در ذیل آن هدفهای کلی بیان شده و اگرچه راهکار ارائه داده ولی زمینههای اجرایی لازم را ندارد. زیرا اگر آموزشوپرورش در اولویت نباشد، امکانات لازم برای اجرای تحول سند بنیادین در دسترس مجری قرار نمی گیرد و دیگر اینکه شما با این ساختار پیچیده و مافیایی شکل در آموزشوپرورش مواجه اید. از طرفی بخشهایی از سند در تناقض با سایر بخشهاست و آن شفافیت لازم وجود نداشته و مجری در این قضیه سرگردان است. حتی آن بخشهایی هم که مفید است به دلیل نبود امکانات، قابلیت اجرایی ندارد.
مهدی بهلولی: سایه کنکور همواره بر سر آموزشوپرورش سنگینی کرده و این باعث شده که آموزش خط و جهت بگیرد یعنی معلم تستی درس بدهد. بهترین مدارس ما، مدارسی هستند که روش های تست زدن را به فرزندان ما آموزش می دهند نه روش فکر کردن را و این امر آموزش ما را القایی کرده است. سال هاست که میگویند کنکور باید حذف شود، درحال حاضر ۵۰ درصد دانشگاههای پولی کشور صندلیهایشان خالیاست، با این وجود تب کنکور فروکش نمیکند. تصور می کنم بین برقراری کنکور و مؤسسات آموزش پولی، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. در حال حاضر افراد و مؤسسات زیادی هستند که از کنکور منتفع هستند و این ها افرادی اند که در سیاستهای کلی آموزشی هم نقش آفرینی میکنند. درواقع همین مافیاست که کنکور را نگه داشته، وگرنه ضرورتی ندارد با این ظرفیتهای خالی برای همه رشتهها، کنکور را نگه داریم.
در حال حاضر مسئله کنکور را می توانیم به سند تحول بنیادین هم تسری بدهیم. چون همه این موارد در نظام آموزشی ما مثل یک پازل است. برهمین اساس سالها پیش سند تحول پایه ریزی شد تا از برخوردهای سلیقهای دولتها و وزرا جلوگیری شود و به دنبال این بودند که برای آموزشوپرورش، قانون اساسی نوشته شود که وقتی دولتها تغییر میکنند، هر وزیر که می آید، تفکر سلیقهای خودش را اعمال نکند اما متاسفانه از همان ابتدا با آموزشوپرورش ما برخورد سلیقهای صورت گرفت و بدون اینکه پیش نیازی وجود داشته باشد، نظام شش، سه، سه را پیادهسازی کردند در صورتی که این تغییر سالها در اولویت کار سند نبود و اقدامی سلیقهای بود اما نقطه قوت سند این بود که مقداری بر روی آموزش مناطق محروم تاکید دارد ولی برای پیادهسازی آن باید همه ارکان حاکمیت پشت آن باشند. آموزشوپرورشی که در خرج روزانه خود مانده نمیتواند به تنهایی این سند را اجرایی کند.
دریافت ناقص نخبگان از مفهوم توسعه و پیشرفت
فارغ از سندتحول و کنکور، چه سلسله مسائلی باعث شده وضع موجود در نظام آموزشی ما تداوم یابد؟
حسن بنیانیان: مشکلی که باعث شده مسائل آموزشوپرورش حل نشود، دریافت ناقص بخش اعظمی از مدیران و نخبگان جامعه از مفهوم توسعه و پیشرفت است و این پدیده به کشورهای جهان سوم مربوط میشود که توسعه را با محصول توسعه اشتباه می گیرند و احساس میکنند اگر تاسیسات فیزیکی شکل گرفت، پیشرفت اتفاق افتاده، درحالی که این ها محصول پیشرفت جامعه است، اصل پیشرفت جامعه در تربیت نیروی انسانی است که این نیروی انسانی باید سه ویژگی داشته باشد، ازجمله دانش مناسب، مهارت مناسب و فرهنگ مناسب. ما چون پول نفت داریم، این امکان وجود دارد که بیماری تشخیص غلط پیشرفت با پول نفت پوشانده شود اما محصول چنین نگاهی این خواهد بود که مسائل کیفی آموزشوپرورش قربانی میشود. یعنی انتظارات درستی از آموزشوپرورش شکل نمی گیرد و به تبع آن، نقدی هم که بر آموزشوپرورش وارد می کنیم، نقدی عالمانه نیست.
حال پرسش این است که چرا ما نمیتوانیم شهروندانی داشته باشیم که در هر موقعیت شغلی در بخش خصوصی و دولتی کارکرده و با کمترین میزان اشتباه، تصمیمگیری کنند. مسئله بعدی نقطه ضعف عمومی است که از گذشته دور در فرهنگ ما وجود دارد که ما از عدالت حرف می زنیم اما مفهوم آن را نمی فهمیم که کجا تجلی پیدا میکند. یعنی با توزیع مادی امکانات بهصورت مساوی احساس می کنیم که به سمت عدالت حرکت می کنیم درحالی که اصل عدالت، توجه به رشد انسان ها بهصورت متعادل است. حال آنکه ما آنطور که شایسته است در جستجوی مفهوم عدالت نیستیم و هرکس دراینباره بهصورت عمیق سخن بگوید او را به افکار مارکسیستی و کمونیستی متهم می کنیم. بنابراین اصلی ترین عدالت، عدالت امکانات آموزشی- تربیتی متعادل است.
مشکل بعدی این است که مواد و محتوای آموزشی ما متناسب با نیازهای دانشآموزان نیست. این مشکل را باید در سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی پیگیری کنیم. همین سازمان پژوهش و برنامه ریزی شاید تاکنون بیش از ۸ مدیر را بعد از انقلاب تجربه کرده ولی خیلی از آنها صاحب نظر در علم برنامه ریزی آموزشی نبوده اند. وقتی چنین مشکلی داشته باشید، نگاهتان جامع و آسیب شناس نخواهد بود و بر اساس کمبودها فرآیندی را طراحی می کنید تا محتوای آموزشی را کارآمد کنید.
محمدرضا نیک نژاد: ما بار زیادی روی دوش آموزشوپرورش گذاشته ایم. بخشی از آموزشوپرورش در تمامی کشورها برای استوار کردن زیربنای ملی و فرهنگی است. اما در برخی بخشها افراط صورت گرفته، نگاه حاکمیت به آموزش و آنچه که قرار است آموزش داده شود، به تدریج با نگاه خانواده زاویه پیدا کرده است. یعنی شما مسائلی را در کلاس درس آموزش می دهید که خانوادهها به شدت با آن مشکل دارند و فقط دانشآموز به جهت رفع تکلیف این مطلب را می خواند و امتحان می دهد و در اینجا ما با اتلاف منابع روبه رو هستیم. البته تمام جهان دست به گریبان این مشکل هست و هیچ آموزشوپرورش ایده آلی در جهان وجود ندارد زیرا هرچه جلوتر می رویم به ضعف ها و قوت های این جریان پی می بریم و درصدد اصلاح هستیم و هیچ وقت آن نقطه نهایی وجود ندارد اما بر روی بهسازی آن شکی وجود ندارد و اینکه حجم گستردهای از محتوای آموزشوپرورش کارآیی ندارد باید گفت، شتابی که اینترنت و شبکه های مجازی دارد، قدرت برنامه ریزی را از همه گرفته است. نه فقط در ایران بلکه کشورهای پیشرفته هم با این مسئله دست به گریبان هستند. آموزشوپرورش باید به گونه ای باشد که سواد رسانه ای را گسترش بدهد تا خود دانشآموز خوب و بدها را تشخیص بدهد، باتوجه به شتاب تغییراتی که وجود دارد، نمیتوان در همه بخشها بر دانشآموز نظارت داشت. ضمن اینکه انتظارات حاکمیت و سیاستمداران ما در حوزه آموزشوپرورش حداکثری است و این است که هربار تیرشان به سنگ می خورد و هر سال زاویه نگاه خانواده و دانشآموز با آموزه های آموزشوپرورش و ساختار سیاسی که از او انتظار دارد، بیشتر میشود.
مهدی بهلولی: مسئولان حوزه آموزش تصور میکنند با خصوصی سازی می توانند آموزشوپرورش را اصلاح کنند. خصوصی سازی باعث بهسازی آموزشوپرورش نمیشود و باعث میشود به ویژگی های کمی آموزش یعنی قبولی در دانشگاه و نمرات توجه شود و شکاف آموزشی را تشدید و هم بستگی اجتماعی را تضعیف میکند. آموزشوپرورش ما با مجموعه ای ازآسیب ها و مشکلات دست به گریبان است و به درستی نمی دانیم برای اصلاح این روند باید از کجا شروع کرد.
علی پورسلیمان: مشکل اصلی ما این است که نهاد مدرسه را بهعنوان یک نهاد اقتصادی در سیاستگذاری و برنامه ریزی هایمان تعریف می کنیم. مثلا با برگزاری کلاس کنکور و کلاس های فوق العاده و تقویتی درآمدزایی می کنیم و این درواقع فلسفه مدرسه و اساساً آموزش را زیرسوال می برد.
منبع:رسالت
انتهای پیام/4112/
انتهای پیام/