تقدیم به لالههای صادق وطن
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، به گمنامی امروزشان نگاه نکنید! روزی نامدار و نامآور شهر و دیار خود بودند! به این ۴ تکه استخوان نگاه نکنید! روزی رعناترین جوانان نسل خود بودند! یکیشان دانشجو بود و آن دیگری کارگر! یکی شاگرد بازار بود و دیگری از طلاب علوم دینی! و یکی هم لابد کشاورز و بچه دورافتادهترین روستاها! جنگ اما آزمون مردان خدا شد تا این لالههای میهن، دست از جان شیرین بشویند! یا باید وطن را تکهتکه میدیدند یا باید تن خود را! انتخابشان دومی بود! رفتند! با کولهباری از ایمان! یکیشان شهید فتحالمبین شد و پیکرش ماند در دشت عباس! یکیشان با قایق عاشورا ماند در دل گل و لای هور! یکیشان مجنون خورشید جزیره شد! یکیشان رملنشین وادی مقدس فکه شد! و هر یک، جایی و جبههای!
حالا اما به همت بچههای تفحص، باز هم گروه دیگری از این مردان آسمانی به شهر برگشتهاند! از آن روز که ما حتی برای تهیه سیمخاردار هم مشکل داشتیم، تا امروز که سامانه سوم خردادمان دنیا را مات و مبهوت کرده؛ از آن روز که در گیر و دار تیر و ترکشهای ۲ کربلای ۴ و ۵ بودیم، تا امروز که به همان راحتی مشهد، کربلا میرویم؛ از آن روز که در کوچههای تنگ و تاریک باید دنبال توپ هفتسنگ میدویدیم تا امروز که معروف اول والیبال دنیاییم؛ از آن روز که تجهیزات پزشکیمان بعضا کفاف جراحت رزمندگان غیورمان را نمیداد، تا امروز که در سلولهای بنیادی و نانو و مغز و اعصاب و قلب، مفتخر به عالیترین پیشرفتها هستیم؛ از آن روز که هر شب، موشک میخوردیم، تا امروز که فوقمدرنترین و گرانترین پهپاد کاخ سفید هم ذیل قدرت نظامی ما تعریف میشود؛ همه و همه را مدیون همین شهداییم! هر جا دختر و پسر ایرانی، خوش میدرخشد و پرچم مقدس وطن را بالا میبرد، این از صدقهسر جوانانی است که دست از جان شیرین شستند و رفتند! نمیگویم مشکل نداریم لیکن نیک اگر بنگری، همه مشکلاتمان از فاصلهای است که میان ما و شهدا افتاده! اگر در حوزه رعایت بیتالمال و مراقبت از اخلاق اقتصادی، گاه روبهرو با اخبار روی مخی چون فیشهای نجومی میشویم، این یعنی جدایی فلان مسؤول و بهمان متصدی از شهدایی که با پوتین پاره میجنگیدند تا اندازه یک پوتین، یک لباس، یک قاشق و یک بشقاب، کمتر از سفره انقلاب بردارند! آری! نگاه شهدا از موضع بدهکاری به این مردم و به این انقلاب بود! آن نگاه کجا و این نگاه طلبکارانه امروز بعضیها کجا؟! باشد که به راه شهدا برگردیم! اگر با شهدا باشیم، کربلای چهارمان هم خیلی زود بدل به کربلای پنج میشود اما فراموشی شهدا، عایدی ما را «تقریبا هیچ» میکند! تصور میکنیم موفق شدهایم که مثلا تحریمها را برداریم ولی حواسمان نیست که دشمن بدعهد، زبان مذاکره و قول و قرار نمیفهمد! آیا جز با مقاومت همین شهدا، خرمشهر آزاد میشد؟!
انتظار دوستی از دشمن، یعنی نتیجه دوری از شهدا! راهی که رفتیم و چه بیراههراهی بود! فقط دادیم؛ بیآنکه بگیریم! برگردیم به راه شهدا! و اتکا کنیم به داشتههای خود! و به جوانان خود! روزی اتکا به همین شهدا، منجی ما شد؛ آن هم در چه روزگار سختی! اگر حصر آبادان را همین شهدا شکستند، حصر اقتصادی هم قابل شکست است؛ بدان شرط که توهم نزنیم مقاومت، صرفا شعاری بینتیجه است! «شعار صرفا بینتیجه» تضمین دانستن امضای امثال کری است! دل دشمن برای ما نسوخته! دلسوز ما همین شهدا بودند! اتکا کنیم به پیامشان، به خونشان و به راه درستشان! اختلاس، ناشی از دوری از اخلاص شهداست! آهای حضرات! برگردانید عکس همت و خرازی و باکری و باقری و تابوت منور همین ۱۵۰ شهید را به دیوار اتاقتان! تضمین در چشم همت و لبخند خرازی است! بیخود دنبال کری رفتید! آب در کوزه و شما گرد جهان؟! که اوباما و ترامپ، عنایتی کنند؟! عنایت اما از ناحیه شهداست! و کرامت نیز! نه! زیبا نشد اتاقهایتان! فقط وجدانهایتان را آلوده کرد! همان توصیه خمینی! بروید وصیتنامه شهدا را بخوانید! بهشتی گفت: «عرفان واقعی، خانقاهش بازیدراز است!» و گمانم «پیروزی واقعی» هم بسترش بازیدراز است! اگر تحریمها فقط روی کاغذی پاره، لغو میشود، این یعنی باید برگردیم به شهدایی که فقط روی کالک عملیاتی، آزاد نکردند خرمشهر را! برگشتن به شهدا، نه بازگشت به عقب، بلکه سیر در آفاق و انفس فتوحات است! امروز از دانشگاه تهران تا معراج شهدا، دمی لازم است نفسی نو کنیم! تجدید پیمانی! و مجددا حیاتی! با همینها گشتیم که حصر آبادان شکست! با همین پابرهنهها و یقهچروکیدهها! با همین جوانان! آنچه به انقلاب مربوط است، شکست حصر آبادان بهواسطه عزم و ایمان امثال همین شهداست! مسؤولی که دنبال غرب میرود و مدام نسخه باب میل دشمن تجویز میکند، چرا میخواهد نتیجه بینتیجه رفتار و گفتار خود را بیندازد گردن انقلاب و شهدایش؟! سامانه سوم خرداد، گردن انقلاب و شهداست! لطف کنید و قصور و تقصیر خود را پای همان تَکرار جناب دوم خرداد بنویسید! نه! ما اجازه نمیدهیم جای حق و باطل عوض شود! خون آلوده به ویروس منیت و ذلت است که اختلاس میآفریند! خون شهدا خالق آن اخلاصی است که فرمانده لشکر را یعنی علمدار شرق ابوالخصیب را از همه نیروهای تحت امرش متواضعتر میکند! دزدی را به آستینهای بیدست، نچسبانید! دزدی محصول دوری از شهیدی است که پول قلک دختربچهاش را هم خرج شربت ایستگاه صلواتی حاجبخشی در سهراهی شهادت شلمچه کرد، بلکه رزمندهها گلویی تازه میکردند در آن جهنم سوزان! عین آب زلال است راه شهیدان! عین باران! عین نور! عین عشق! این نمیشود که رأی به سراب باشد و تَکرار مرداب؛ آنوقت، وقت بروز مشکلات متأثر از رأی شکمی، مقصر را انقلاب بخوانی! مقصر را مقاومت بدانی! و خواسته یا ناخواسته جوری حرف بزنی که انگار، شهدا مقصر بودند! بله البته! مقصر فتح خرمشهر و شکست حصر آبادان و سامانه سوم خرداد، شهدا هستند! زنگنه اما با تَکرار تو به نفت منگنه شد؛ گردن جبهه و جنگ نینداز! بلند شد این مثنوی، چرا که بلندبالاست شرح مظلومیت شهدا و شرمندگی ما!
الانه دلم دوکوهه سازور میخواهد! زیارت عاشورای منصور در وسط جنگ! کمیل شیخ حسین زیر منورها! چشم همت! تبسم خرازی! خضوع عباس کریمی! آن ۲ بال بلندبالای عباس دوران! «عباس دوران دادیم»! سلام و درود خدا بر عباسهای تشنهلب وطن! سلام بر شما ۱۵۰ لاله همیشه بهار! این همه سال گذشت و ما هنوز هم خط را از خون شما میگیریم! و هنوز فهمیده نرفته، حججی میآید! جانم به این جوشش! جانم به این حیات عند رب! جانم به این نجوا که «ای شهید! ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشستهای! دستی برآر و ما قبرستاننشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون بکش!»
منبع:وطنامروز
انتهای پیام/4112/
انتهای پیام/