کاسبی انتخاباتی در نیویورک
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، بخشی از نقدهای مهم به اصلاحطلبان و رفتارهای سیاسی آنها در بزنگاههایی مانند ایامی که تنش میان ایران و آمریکا افزایش مییابد، ناظر بر چرایی کوتاهآمدن از منافع ملی و همچنین گرهزدن روابط سیاسی داخلی با تعاملات خارجی بهویژه مناسبات با ایالات متحده و کشورهای اروپایی است. نگاه به تاریخ سیاسی ایران بهویژه از اواسط دهه 70 گویای این نکته است که اصلاحطلبان در مقاطع مهمی تلاش کردهاند به هر صورت ممکن که شده ولو به ذبح منافع ملی در روابط سیاسی و اقتصادی با کشورهای خارجی، آینده سیاسی خود را در رقابت با دیگر احزاب و گروههای داخلی تضمین کنند. اگر نخواهیم خیلی دور برویم، مرور رفتارهای محمدجواد ظریف که از قضا امروز مسئولیت دستگاه دیپلماسی را هم برعهده دارد گویای این اشتباه راهبردی است، آنجایی که او در حاشیه مذاکرات سعدآباد در دولت اصلاحات، بهجای سخن گفتن از چگونگی تامین منافع ملی ایران، محمدالبرادعی را به کناری میکشد و با او درباره انتخابات آینده ایران، رقابتهای سیاسی و تاثیر موفقیت مذاکرات با سه کشور اروپایی بر موفقیت حزبی دوستان جناب ظریف در این انتخابات صحبت میکند، یا چند سال بعد در جریان مذاکرات برجام که او دوباره و اینبار در جلسه شورای روابط خارجی آمریکا همین روش را برای اظهارنظر انتخاب و عنوان کرد عدم موفقیت در این مذاکرات باعث خروج وی و همحزبیهایش از گردونه قدرت میشود.
این روش که تنها دو نمونه تاریخی آن ذکر شد حالا و در ایامی که درگیری ایران با آمریکا حیثیتی شده و پیروز شدن در این جنگ اقتصادی برای ایران حکم عبور از یک گردنه تاریخی را پیدا کرده، دوباره و بهنوع دیگری در حال تکرار است. جمعی چهارنفره از اصلاحطلبان که از مسئولان سیاسی دولت اصلاحات هم هستند متنی را نوشته و در اختیار یک رسانه آمریکایی گذاشتهاند تا بهنوعی هشداردهنده عواقب افزایش فشارها، تهدیدها و نهایتا آغاز جنگ با ایران باشند؛ هشداری که البته نه از موضع قدرت و برای تامین منافع ملی که از موضع انفعال و بهواقع برای تامین منافع حزبی بیان شده است.
محسن امینزاده معاون وزیر امور خارجه در دولت اصلاحات، مصطفی تاجزاده معاون وزیر کشور وقت، محمدرضا خاتمی نایبرئیس مجلس ششم و عبدالله رمضانزاده سخنگوی کابینه اصلاحات کسانی هستند که در ماههای اخیر با وجود اجماع ملی بر عدم مذاکره با دونالد ترامپ، همواره و به بهانههای مختلف پیشنهاد مذاکره با آمریکا را مطرح و تلاش کردهاند بگویند تنها راه پیش روی کشور برای جلوگیری از جنگ، وارد شدن به میز مذاکره با آمریکاست. این افراد بدون در نظر گرفتن مسیر مذاکرات بلندمدتی که به برجام منتهی شد، بیتوجه به امتیازهای بزرگی که در جریان توافق هستهای به غرب دادیم و همچنین با کنار گذاشتن این مساله که آمریکا در مقابل تعهد تمام و کمال ایران بدعهدی کرد و از برجام خارج شد، در ماههای اخیر به دفعات از مذاکره گفتهاند و حتی بعد از تجاوز هواپیمای جاسوسی آمریکا به ایران و حالا پس از تهدید آمریکا به تحریم وزیر امور خارجه، مسیر خود را تغییر نداده و بر همان ایده قبلی ایستادهاند. مرور متن یادشده که جدیدترین نمونه از اقدامات فعالان این جریان سیاسی است، نشان میدهد بازهم اصلاحطلبان دچار خطاهای راهبردی در میدان سیاست شدهاند و دوباره دست به اقدامی زدهاند که ممکن است باعث تضعیف وحدت ملی و انحراف در مسیر احقاق حقوق و منافع کشور شود.
اول: مهمترین ایراد نامه یادشده این است که اصلاحطلبان همچنان وقوع جنگ را مساله مفروض خود دانسته و ابراز کردهاند برای جلوگیری از وقوع این درگیری در حال تلاش هستند؛ این در حالی است که اولا آمریکاییها خودشان معترفند که هرگز بهدنبال درگیری نبوده و نیستند چنانکه در نشست خبری ترامپ و سپس منوچین و نهایتا اظهارات برایان هوک در روز دوشنبه این مساله به دفعات ذکر شد، ثانیا آمریکاییها در ماههای اخیر به چندین طریق مختلف به ایران پیام رسمی و غیررسمی ارسال کردهاند که گزینه درگیری نظامی را کنار گذاشتهاند، ثالثا گزارش پنتاگون و دیگر نهادهای اطلاعاتی و نظامی آمریکا حاکی از این است که این کشور زیانهای آغاز جنگ را بیشتر از سود آن میداند، رابعا در میدان عمل و بهعنوان شاهد واضح بعد از هدف قرار گرفتن پرنده بسیار پیشرفته آنها در آسمان هرمزگان، آمریکاییها نشان دادند بههیچ عنوان آمادگی و حتی امکان درگیری با ایران را ندارند و از اینرو طرح مساله جنگ بازی در پازل آمریکا، بازی با افکارعمومی و ایجاد تزلزل در داخل است.
دوم: مساله ترس است، ترسی که از بخشهای مهمی از این نامه میبارد و نشان میدهد این افراد هم نگران هستند و هم در حال انتقال نگرانی به مردم. اساسا در این مورد باید گفت اگر ایران بخواهد وارد مذاکره با آمریکا هم بشود، ذیل سایه جنگ و نگرانی از باب آغاز درگیری، قطعا حداقلهایی از موفقیت را نیز در میز مذاکره برای ایران بههمراه نخواهد داشت و مشخص است که مذاکره از موضع ضعف و زیر چماق جنگ برد - باخت خواهد بود.
سوم: مساله سوم درگیرکردن رقابتهای سیاسی داخلی با مناسبات خارجی ایران است، جایی که آنها تلاش میکنند پوششی برای ضعف جناح سیاسی خود در عرصه رقابت و همچنین موفقیت در اداره کشور بتراشند و ناتوانی خود را پشت اقدامات آمریکا پنهان کنند. این افراد با بیان این عبارت که «بهعنوان اعضای جریان اصلاحطلب در ایران نگران ضربه مهلکی هستیم که حتی مقابله نظامی محدود با آمریکا به جنبش دموکراسیخواهی در ایران وارد میکند. حتی امروز هم آثار محدودیتهای برآمده از بحران دو سال گذشته بر جامعه مدنی نحیف ایران و فعالیت سیاسی مسالمتآمیز را احساس میکنیم» به وضوح خود را تنها حامی دموکراسی در ایران توصیف میکنند و به دروغ فضای سیاسی داخلی را محدودشده و تحت فشار عنوان میکنند. این در حالی است که آنها دو دوره پیوسته ریاستجمهوری همچنین دوره اخیر مجلس و شورای شهر را در دست داشتهاند، لذا معلوم نیست دقیقا از چه چیزی سخن میگویند. ناگفته نماند که تعبیر تضعیف جایگاه سیاسی و ریزش بدنه رای آنها در داخل کشور تحتتاثیر شکست برجام و بازگشت تحریمها، توصیف درستی از حیات سیاسی اصلاحطلبان در شرایط کنونی است که البته ربطی هم به دیگر جناحهای سیاسی و حاکمیت نداشته و صرفا تحتتاثیر اشتباه راهبردی آنها در پیوند زدن هست و نیست افکارعمومی به مذاکره و پس از آن توافق نامتوازن است.
چهارم: نکته جالب توجه دیگر در متن یادشده این است که نویسندگان تلاش برای آبادی ایران را صرفا در اقدامات فعالان سیاسی اصلاحطلب تعریف میکنند و شکست و کنار رفتن خود را موجب از دست رفتن آزادی، آبادی و امنیت ایران. به این عبارت دقت کنید: «گروهی از رقبای سیاسی ما از این بحران برای نابودی تلاش ما برای رسیدن به ایرانی آزاد، آباد و امن استفاده میکنند.» شاید به طنز بیشتر شبیه باشد اما واقعیت را باید گفت، واقعیتی که تاکید میکند شرایط اقتصادی امروز ایران با تورمی افسارگسیخته حاصل دو دوره حضور اصلاحطلبان در قوه مجریه است ولی آنها دیگران را مسئول این نابسامانی تعریف میکنند، یا اینکه مسئول تامین امنیت قطعا گروههایی بهجز اصلاحطلبان هستند ولی آنها امنیت امروز کشور را مرهون تلاشهای خود میدانند. اینها البته بخشی از خطاهای راهبردی و تناقضات سیاسی است که چهار نفر نویسنده اصلاحطلب متن یادشده در یک متن پنجبندی مرتکب شدهاند که ذکر باقی آنها در این مجال نمیگنجد.
حاجتی که روا شد اما نتیجه نداد
ظریف حدودا یکسال پیش از به نتیجه رسیدن مذاکرات هستهای و در شرایطی که برای دومینبار بهعنوان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به نیویورک رفته بود تا در نشست مجمع عمومی سازمانملل حضور یابد، به شورای روابط خارجی آمریکا رفت و حرفهایی زد که واکنشهای منفی زیادی را بههمراه داشت.
او در گفتوگو با هاله اسفندیاری، مدیر بخش مطالعات خاورمیانه اندیشکده «وودرو ویلسون» در پاسخ به سوالی درباره تاثیر گفتوگوهای هستهای بر شرایط داخلی ایران، از دغدغههایش گفت و افزود اگر تلاشهایش ناکام بماند احتمالا روندی که از سال 92 آغاز شده، تغییر خواهد کرد و مردم در انتخابات مجلس پاسخ طیف حاکم بر دستگاه اجرایی را خواهند داد. ظریف خاطرنشان کرد: «ما روندی را شروع کردهایم که هدف از آن تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاشهای ما برای تعامل، این تلاشها بینتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی (مجلس دهم) برگزار میشود، به این عملکرد ما پاسخ دهند.»
او برای اینکه کار از محکمکاری عیب نکند و پیغام مورد نظر بهخوبی منتقل شده باشد، تجربه شکست دور قبلی مذاکرات در سالهای 82 و 84 را یادآور شد و گفت این شکست درنهایت آنها را برای چند سال از حلقه قدرت حذف کرد. ظریف ادامه داد: «وقتی قبلا در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، توافقهایی کردیم و تلاشهای ما برای عملکرد شفاف از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیسجمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد.»
رئیس دستگاه سیاست خارجی با بیان اینکه غرب در انتقال پیامی که میخواهد به ایران منتقل کند، باید دقت کند، گفت: «باید دید تعامل از جانب ایران و تلاش ایران برای باز بودن و نگاه به آینده با پاسخ مثبت مواجه میشود یا اینکه بار دیگر رد میشود. من فکر میکنم مردم ایران پاسخ خود را در صندوقهای رای نشان خواهند داد.»
ظریف اگرچه با کشیدن پای رقابتهای سیاسی داخلی به حوزه سیاست خارجی و التماس دعا گفتن به غربیها، تلاش کرد اروپا و آمریکا را از شکست مجدد مذاکرات بترساند و آنها را به توافق موردنظر ترغیب کند، اما این اظهارات روی دیگری هم داشت. او بیش از هر چیز پالس وابستگی کشور به خارج و تمنا از عامل بیرونی را برای حل مشکلات داخلی مخابره میکرد؛ پالسی که اتفاقا تا حد زیادی هم به مذاق آن طرف آبیها خوش آمد و آنها را برای ادامه رویکردی که در مواجهه با دولت یازدهم آغاز کرده بودند، خاطرجمع میکرد.
مرد همیشه خندان کابینه البته تا حدی به خواستهاش رسید. حدود یکسال پس از این اظهارات - مرداد ۹۴ و در فاصله چندماه مانده به انتخابات مجلس دهم- جان کری، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در شورای روابط خارجی گفت: «دوستان! اگر به توافق پشت کنیم، یک پیام بزرگ به افراطیها در ایران میفرستیم. چه کسی میداند در این صورت انتخابات (مجلس) چه میشود اما روحانی و ظریف که خود را در مذاکره با غرب به خطر انداختند، بهنظرم به دردسر جدی میافتند.»
در فروردین 96 نیز سنای آمریکا بار دیگر غربگراها را حاجتروا کرد. بر این اساس مجلس سنا –یکماه قبل از انتخابات ریاستجمهوری- بررسی تحریمهای جدید را به تعویق انداخت و کورکر، رئیسکمیته روابط خارجی رسما اعلام کرد پیشنویس تحریم جدید بهدلیل نگرانیها از تاثیر تشدید تحریمها بر سرنوشت میانهروها در انتخابات وارد چرخه قانونگذاری نمیشود.
نتیجه هیچیک از این فعل و انفعالات البته هیچگونه آورده بهخصوصی برای ایران به ارمغان نیاورده و تاکنون هرچه بوده در تکمیل پازل تشدید فشارها بر ایران رقم خورده است.
رقیبهراسی بدون مرز
قبل از حضور در شورای روابط خارجی آمریکا و صحبتهای جنجالی ظریف، او دستکم دوبار دیگر هم ماجرای شکست مذاکرات هستهای 2005 و نتیجه آن در تغییر آرایش سیاسی در ایران را به غربیها یادآور شده بود. وزیر امور خارجه بلافاصله پس از شکست مذاکرات «وین ۵» عواقب شکست مذاکرات در فضای سیاسی داخل ایران را به طرف مقابل گوشزد کرد و در توئیتی نوشت: «دستیابی به توافق جامع هستهای غیرممکن نیست، نیاز است توهمات کنار گذاشته شود، نباید مانند سال ۲۰۰۵ فرصت از دست برود.»خیلیها همان موقع ابراز نگرانی برای از دست رفتن «فرصت» مثل سال ۲۰۰۵ را ناظر به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری 84 و نقش شکست مذاکرات در این نتیجه تفسیر کردند. «بیبیسی» در تحلیلی درباره این پیام ظریف، آن را دارای مخاطب خارجی دانست و نوشت: «او بهنوعی به طرفهای مذاکره هشدار میدهد که نگذارید اتفاقات ۲۰۰۵ تکرار شود. بنبست مذاکرات در سال ۸۴ تیم آقای روحانی را از صحنه مذاکرات خارج کرد. ممکن است ظریف به این نکته ظریف هم اشاره داشته باشد که اگر کارها خوب پیش نرود، ممکن است این تیم فعلی از صحنه خارج شود.»
توئیت ظریف با انتقادهای زیادی همراه بود و منتقدان از او خواستند شأن و جایگاه وزارت امور خارجه را رعایت کند. ظریف اما بیتوجه به گستره انتقادها، چندی بعد و در آستانه مذاکرات «وین ۶»، اینبار با انتشار یک پیام ویدئویی از دغدغههایش برای شکست مذاکرات گفت. وزیر امور خارجه تصریح کرد: «ما میتوانستیم مساله هستهای را در سال 84 حل و فصل کنیم ولی در آن زمان حرف من را باور نمیکردند، وقتی میگفتم ایرانیها به فشار حساسیت دارند، دولت بوش اصرار داشت ما غنیسازی را به کلی رها کنیم... با نزدیک شدن به ۲۹ تیر من یکبار دیگر احساس نیاز میکنم که هشدار دهم و بگویم بازی شاهین – قمری به امید گرفتن امتیاز در لحظه آخر، نمیتواند نتیجهای بهتر از سال ۸۴ بدهد.»این چندمینباری بود که ظریف شکست مذاکرات هستهای در دوره اعتمادسازی اول را یادآوری میکرد تا طرف غربی دریابد که شکست جریان غربگرا در ایران چه عواقبی برای آمریکا و اروپا خواهد داشت! به هر ترتیب تا امروز هیچیک از نیروهای سیاسی این جریان در هیچ سطحی حاضر به توضیح دراینباره نشدهاند که مذاکره درمورد منافع ملی چه جای پیگیری منافع سیاسی است و آیا در مذاکرات اساسا قرار است حقوق هستهای ملت احقاق شده یا با چانهزنیهای گاه و بیگاه، آینده یک جریان سیاسی تامین شود؟
توسل به البرادعی
همزمان با تشدید فشارهای بیرونی برای پذیرش پروتکل الحاقی از سوی ایران، مهرماه 82 وزرای امور خارجه انگلیس، فرانسه و آلمان وارد تهران شدند تا ایران را برای پذیرش تعلیق غنیسازی و امضای پروتکلی الحاقی متقاعد سازند. در این گفتوگوها که بعدها به مذاکرات سعدآباد شهره شد، موضوع تعلیق و حدود و ثغور آن مهمترین محور مورد مناقشه طرفین بود.
هرچه بود ایران در سعدآباد تعلیق را پذیرفت اما قرار شد تفسیر آژانس از «تعلیق» مبنای اقدامات ایران باشد. در همین گیرودار ظریف در حاشیه مذاکرات و در گوشهای از سالن به شکل غیررسمی وارد مذاکره با البرادعی شد و تلاش کرد رئیس وقت آژانس را متوجه اهمیت این توافق کند تا تفسیری هزینهساز از تعلیق ارائه ندهد؛ اما استدلال ظریف در این گفتوگو بحثبرانگیز بود؛ استدلالی که تا سالها در سایه تحولات ناظر بر مذاکرات تاریخی سعدآباد از نظرها دور مانده بود.
او به البرادعی گفته بود: «بسیاری از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری (انتخابات 84) از شکست مذاکرات ما سود میبرند. آنها موفقیتی در این گفتوگوها نمیبینند و از طرفی آنها آدمهای پرنفوذی هم هستند. اعتبار اروپاییها و مذاکرهکنندگان ایرانی هر دو در ایران از دست رفته است. این تنها مشکل اعتماد به آنها نبود، این مشکل اعتماد به جبهه ما هم بود، اعتماد به نوع اعتبار ما در خانه.» ظریف در حقیقت برای جلوگیری از شکست جناح سیاسیاش در انتخابات، متوسل به خارجیها میشود و از البرادعی میخواهد موقعیت جریان سیاسی حاکم بر دولت را دریابد و متوجه باشد که شکست این مذاکرات اعتماد عمومی به آنها را در ایران از بین خواهد برد.
اینکه چه میزان از گفتههای ظریف به البرادعی ناظر به احقاق حقوق هستهای مردم ایران بود و چه میزانش به دغدغههای سیاسی و جناحی برمیگشت قابل قضاوت است اما فارغ از آن، ماحصل این رویه از قضا همانی شد که ظریف نگرانش بود. البرادعی یک تفسیر سختگیرانه از موضوع تعلیق ارائه کرد. توافقات بروکسل و پاریس هم به شکست انجامید و جریان سیاسی متبوع ظریف، انتخابات ریاستجمهوری را به رقیب باخت!
منبع:فرهیختگان
انتهای پیام/4112/
انتهای پیام/