فروزان: مسئولان گاهی از امکانات اولیه حمل و نقل برای پزشکان جهادگر غفلت میکنند
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا؛ «ستارههای جهادی ایران» روایت زندگی جوانان مؤمن، مهاجر و جهادگری است که بهترین وقتهای زندگی خود را برای خدمت به نیازمندان گذراندند و با دستان خالی و ارادههای آهنین جادههای صعبالعبور دورترین و محرومترین نقاط ایران را طی کردند.
بسیاری از این جهادگران تنها با هزینههای شخصی و بدون حمایت ارگانهای دولتی به کمک محرومان و نیازمندان کشور شتافتند اما جوانان جهادگر بدون هیچ چشمداشت، توقع و انتظار تشکر و قدردانی از طرف مسئولان، بر این باورند که وقتی دستی را به یاری میگیرند، دست دیگرشان در دستان خداست. وقتی از پیامبر بلندمرتبه اسلام درباره محبوبترین بندگان نزد خداوند سؤال شد، ایشان فرمودند: محبوبترین بندگان نزد خداوند، آن کسی است که سودش بیشتر به مردم برسد.
در این رابطه گروه دانشگاه خبرگزاری آنا برای الگوسازی و معرفی نخبگان جهادگر کشور و ترویج سنت حسنه خدمترسانی به محرومان که در اسلام به آن تأکید شده است، مجموعه مصاحبههایی با برترینهای کشور در امر خدمترسانی به محرومان تحت عنوان «ستارههای جهادی ایران»، تدارک دیده است.
نخستین شمارههای «ستارههای جهادی ایران» به معرفی نخبگان جهادی عرصه علوم پزشکی اختصاص دارد که در آن مصاحبهای تدارک دیدهایم با جمعی از نخبگان «گروه ملی سلامت ایقان» که از موفقترین و برترین گروههای جهادی در حوزه سلامت کشور هستند؛ «گروه ملی سلامت ایقان» در جشنواره ملی جهادگران در بهمنماه ۱۳۹۷، از مجموع ۱۱ هزار گروه جهادی در کل کشور، در عرصه بهداشت و سلامت بهعنوان گروه برتر جهادی معرفی شد.
پنجمین شماره از مجموعه «ستارههای جهادی ایران» متن کامل مصاحبه با دکتر فاطمه فروزان، دکتری عمومی پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران پزشکی است که به عنوان پزشک و نماینده جمهوری اسلامی ایران در کشورهای بوسنی، لبنان و عراق حضور داشته و سابقه حضور در دهها اردوهای جهادی مختلف در حوزه سلامت در کشور را دارد.
آنا: لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید. از تحصیلات دانشگاهی و تخصصتان بگویید.
فروزان: فاطمه فروزان متولد سال 68 در شهرستان بروجن استان چهارمحال و بختیاری هستم، سنین کودکی و نوجوانی یعنی از سهسالگی تا 16 سالگی در اصفهان بودم و بعدازآن هم به تهران آمدم. البته اقواممان در تهران بودند. مقطع دبیرستان و پیشدانشگاهی را در تهران سپری کردم، پس از شرکت در کنکور سراسری سال 87 در رشته پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران پزشکی قبول شدم و سال 94 هم در مقطع پزشکی عمومی فارغالتحصیل شدم.
بعد از این سال دورههای پوست و زیبایی را گذراندم. تک فرزند خانواده بودم و به همین دلیل از طرح خدمت پزشکی معاف شدم. سال 95 شش ماه مطب زیبایی داشتم و کارهای زیبایی انجام میدادم.
آنا: از چه زمانی به طبابت و کار در مناطق محروم کشور علاقهمند شدید؟
فروزان: بعد از پایان تحصیلات، تصمیم گرفتم در مناطق محروم کشور کار کنم. ابتدا به استان سیستان و بلوچستان رفتم و در منطقه ایرانشهر و فنوج 6 ماه داوطلبانه کار کردم. خیلی متفاوت بود و بر روی زندگی من تأثیر گذاشت و سبک زندگیام را عوض کرد. از آنجا با مناطق محروم آشنا شدم و فکر میکنم اوج محرومیت آنجا بود.
این اتفاق گذشت، آمدم تهران، از آن به بعد در چند سفر جهادی حضور یافتم و با خیلی از دوستان جهادی آشنا شدم. یکبار به لبنان رفتم و در لبنان کارهای خیریه میکردیم، یعنی جهادی هم نبود، ویزیت مریضهای تحت پوشش کمیته امداد لبنان بود. در مناطق زاویه و بعلبک به مدت یک هفته ویزیت مناطق محروم را انجام دادیم. باز شرایط آنجا خیلی فرق میکرد.
آنا: شرایط در لبنان چطور بود؟ آیا از وضعیت و امکانات آنجا راضی بودید؟
فروزان: در لبنان من اعتراضی که داشتم این بود که اینها شرایطشان از مناطق محروم ما بهتر است، چرا ما آمدهایم اینجا؟! با اینکه هزینه را خودم داده بودم ولی ناراحت بودم که من چرا آمدهام اینجا. چون مناطق محروم بلوچستان را دیده بودم که چگونه بود.
آنا: از چه زمانی با گروه ملی سلامت ایقان آشنا شدید؟
فروزان: بعد از مدتی، از طریق یکی از همسفرهای لبنان خانم دکتر داور پناه، با گروه ایقان آشنا شدم. اردوی لرستان که دومین اردوی گروه ایقان بود را با آنها همراهی کرده و با هم آشنا شدیم. گروه استارت خورده بود، تازه تأسیس بود و استارت اولیه یک مقدار نامنظم هم بود. ولی چون اعضای گروه دغدغه داشتند که به تکتک خانهها سر بزنند و مریضها را خودشان پیدا کنند و واقعاً جاهای محروم کار کنند، برایم خوشایند بود. البته اعتراضهایی هم بابت نابسامانیها و بیبرنامگیها، پول و دارو نداشتنها بود.
آنا: گویا یک سفر هم در کشور بوسنی بهعنوان پزشک و نماینده جمهوری اسلامی ایران حضور داشتید؟ در این مورد توضیحی بفرمایید.
فروزان: سال گذشته با جمعیت هلالاحمر یک سفر به کشور بوسنی رفتم. در آن سفر که موسوم به «راهپیمایی مارش میرا» بود بهعنوان پزشک و نماینده جمهوری اسلامی ایران در بوسنی حضور یافتم. مراسم راهپیمایی صلح «مارش میرا» هرساله بهمنظور گرامیداشت یاد و خاطره شهدای نسلکشی سربرنیتسا در بوسنی و هرزگوین با حضور گروههای مردمی و فعالین صلح از سراسر جهان برگزار میشود. آنجا برای یک راهپیمایی ضد نسلکشی بوسنی بودیم. مریضهای آنجا را ویزیت میکردیم.
آنا: در کل چند سفر خارجی برای کار پزشکی رفتهاید؟
فروزان: من سه سفر خارجی به لبنان، بوسنی و عراق برای کار پزشکی رفتهام.
آنا: بهعنوان پزشکی که در سه سفر خارجی نماینده جمهوری اسلامی ایران بوده و در اردوهای جهادی داخل کشور هم تجربه حضور بسیاری دارید، کیفیت اردوهای جهادی حوزه سلامت در کشور را چگونه ارزیابی میکنید. بالأخص کیفیت اردوهای گروه سلامت ایقان چطور بوده است؟
فروزان: بعد از سفرهای خارجی، در اردوهای جهادی مختلف کشوری در حوزه سلامت حضور داشتم؛ و سعی کردم تمامی اردوهای گروه ایقان را بعد از دومین فعالیت جهادیشان حضور داشته باشم، بهجز چندتایی که مشکل پیش آمد. کیفیت اردوها روز به روز واقعاً بهتر شد و جذابیتش این بود که میرفتیم دورترین مناطق ممکن و مسئول گروه جهادی (آقای رحیمپور) به شوخی میگفتند؛ هر کس که در گروه دکتر فروزان باشد قطعاً بداند در دورترین و بدترین مناطق حضور مییابد.
در اردوی زابل، میگفتند اگر با خانم دکتر همراه شوید شما را پیش داعشیها میفرستند. ناگفته نماند همزمان یک خبری میگفتند که ما اینطرف مرز در اطراف زابل داشتیم خدمت میکردیم و آنطرف مرز پنج هزار داعشی امنیت مردم افغانستان را بر هم میزدند. البته دو گروه هیچ ربطی به هم نداشت ولی دو دیدگاه را در مقایسه با هم باید ببینیم، یک دیدگاه جهادی و یک دیدگاه تکفیری.
آنا: چه دل شیری هم داشتید شما!
فروزان: نه! خبر نداشتیم! گذاشتند اردو که تمام شد به ما گفتند.
آنا: چه کاستیهایی در اردوهای جهادی حوزه سلامت کشور وجود دارد؟ خواستهتان از مسئولان چیست؟
فروزان: اولاً هزینههای حملونقل در گروههای جهادی مثل ایقان توسط خود اعضای گروه تأمین میشود و مسئولان کمک خاصی در این خصوص تابهحال نکردند که من از بابت کمکاری مسئولان مخصوصاً در سفرهای اولم خیلی ناراحت میشدم، حالا اعضای گروه ایقان که لطف میکردند و من را با ماشین شخصی و پراید میآوردند. اخیراً یکی دوتا اردو با هواپیما رفتم. سفر کهگیلویه و بویراحمد از ساعت هفت صبح بلند شده بودم، ساعت سه پروازمان بود به شیراز، ساعت هفت صبح فردا رسیدیم به منطقه هدف، بعد شبش هم مجبور شدیم برگردیم. نصف روز فقط آنجا بودیم. بچهها خیلی ماشینهای بدی داشتند. یک مینیبوس پر از جمعیت بود، در تاریکی، اصلاً تردد و حملونقل وضعیت بدی داشت.
دیشموک آخرین نقطه یاسوج است، از یزد مثلاً یک هزار و 300 کیلومتر راه است. باید 24 ساعت راه میرفتیم. از شیراز با ماشین خطی و شخصی راه افتادیم و گم شدیم. بارها گم میشویم. یکی از ویژگیهای گروهمان است که چند بار گم میشویم، بعد دوباره پیدا میشویم.
JPS اکثر جاهایی که ما میرویم، پاسخگو نیست و واقعاً آنجا آنتن و تلفن نیست. بارها شده که نه آنتن داشتیم که به هم زنگ بزنیم، ببینیم کجا باید بیاییم. مثلاً دوراهی جاده در نصف شب بوده، هیچ نوری هم نبوده، فردا صبح دیدیم در دره و لب پرتگاه رفتهایم. شرایط رفتوآمد بچهها واقعاً بد است.
چگونه دلتان راضی شد با این امکانات محدود خطر را بپذیرید و به دورافتادهترین نقاط کشور برای کار جهادی بروید؟ آیا قلباً راضی بودید؟ یا از طرف دوستان و خانواده به خاطر پذیرفتن چنین خطرات و شرایط دشواری ملامت نمیشدید؟
فروزان: من خودم راضی بودم، اما خانوادهام ناراضی بودند. من بارها وقتی در پراید اعضای گروه سوار بودم، مادرم تلفنی میگفت با چه خودرویی داری میروی مادر؟ میگفتم سمند است مادر جان، نگران نباشید، میگفت جاده چطور است؟ میگفتم عالی! حالا جاده باریک دوطرفه خودم داشتم زهرهترک میشدم! این از استارت حرکتش که وسیله نقلیه است که دقیقاً اعضای گروه درگیرند.
انتهای پیام/4126/
انتهای پیام/