وداع با کارگردان «باغهای کندلوس»/ فریبا کامران: مرگ ایرج کریمی درست مثل مرگ شخصیتهای فیلمهایش بود
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، در ابتدای این مراسم که اجرای آن را کامران ملکی بر عهده داشت، ابراهیم مختاری رئیس هیأت مدیره خانه سینما با تسلیت به مناسبت درگذشت این هنرمند بزرگ سینمای ایران گفت: «ایرج کریمی یک همکار مخلص بود و امروز همه جامعه اصناف سینمای ایران ناراحت هستند.»
پس از آن کامران ملکی گفت: «همه ما که اینجا حضور داریم ایرج کریمی را به خوبی میشناختیم. ایرج کریمی در جاهایی که لازم بود حضور داشت، در بزنگاههای سینما و نقدها حضور داشت و فیلم ساخت. طی این چند روز، از زمانی که خبر درگذشتش در شبکههای مجازی پخش شد، همه ما شاهد بودیم که چه اتفاقاتی افتاد. چقدر اظهار تاسف و چقدر ناراحتی بابت از دست دادن یک دوست بسیار خوب، یک هنرمند ارزنده و یک سینماگر نامی.»
در ادامه کمال تبریزی به عنوان رئیس کانون کارگردانان سینمای ایران با عرض تسلیت به همکاران و بازماندگان گفت: «من فکر میکنم همه کسانی که ایرج کریمی را از نزدیک میشناسند میدانند که شخصیت او و رفتار توام با آرامش و متین او چقدر در همان برخورد اول به چشم میآمد. فکر میکنم آسمان هنر سینمای ایران ستارهای را از دست داده است که خیلی متفاوت بود. هم در زمینه فیلمسازی و هم در زمینه نقد. به هر حال آدمی را از دست دادیم که فکر میکنم تاثیراتش در ما و حس خوبی که برایمان ایجاد میکرد مشهود است.»
وی ادامه داد: «من فکر میکنم ما بخش مهمی از مجموعه هنرمندانمان را داریم از دست میدهیم و این مسیری است که به هر حال همه ما طی خواهیم کرد. من از همه میخواهم بری او دعا کنند که مورد رحمتخداوند قرار بگیریم و آمرزش شامل حال همه ما شود.»
مسعود کرامتی: از دست دادن ایرج فقدان نیست، ضایعه نیست، بلکه فاجعه است
سپس مسعود کرامتی که از دوستان ایرج کریمی نیز بود، گفت: «من سعادت داشتم در یکی از کارهای ایرج حضور داشته باشم و برایش بازی کنم. فیلم باغهای کندلوس که همیشه گفتهام جذابترین خاطره من از سینما این دوره است که با ایرج کریمی سر این فیلم بودم.
وی با اشاره به عکس خندان ایرج کریمی که توسط مریم تختکشیان گرفته شده است، گفت: «این عکس خود ایرج است. من هر وقت فکر میکنم فقط این چهره را از او به ذهنم میآید. فردی که حتی ظاهرش دوستداشتنی است، با خنده بسیار زیبا. فردی بسیار مهربان، متین، با ادب و باسواد. بر با سواد تاکید میکنم زیرا واقعیت این است. همه دوستانی که من در اینجا میبینم اکثریت قریب به اتفاق کسانی هستند که ایرج را خوب میشناسند. ایرج از آن دسته آدمهاست که از دست دادنش فقدان نیست، ضایعه نیست، بلکه فاجعه است. خیلی سال طول میکشد تا یک ایرج دیگر داشته باشیم. ایرج کریمی انسان به معنای مطلق کلمه بود و من به خودم خانواده کریمی و به همه کسانی که دوستش دارند و دوستش داشتند تسلیت می گویم»
هوشنگ گلمکانی: نمیدانم وقتی این آوار واقعیت روی سرمان خراب میشود چه باید بکنیم
پس از آن هوشنگ گلمکانی گفت: «وقتی یک زخمی ایجاد میشود اول نشانه و خونش را میبینیم بعد دردش ظاهر میشود. من فکر میکنم همه کسانی که اینجا هستند الان در بهت و حیرت و ناباوری هستند. ایرج اهل تشییع و ترحیم نبود. کمتر در این گونه مراسم او را دیده بودیم اما آن قدر زنده و نزدیک است به ما که فکر میکنیم همین الان ممکن است پیدایش شود. من نمیدانم وقتی این آوار واقعیت روی سرمان خراب میشود چه باید بکنیم.»
احمد امینی: اسم ایرج کریمی با فرهنگ و هنر عجین شده است
در ادامه احمد امینی بیان کرد: «ایرج کریمی، ایرج کریمی بود و این سخن کلیشهای که برخی آدمها طول عمرشان مهم نیست و این عرض زندگی آنهاست که اهمیت دارد، دقیقا در مورد او صدق میکند. من دیروز در خانه برای مادرشان میکفتم تنها چیزی که میتوانم خودم را تسکین دهم این است که ایرج یک آدم خاص و استثنایی بود. بنابراین شما و ما نباید توقع داشته باشیم که یک زندگی معمولی مثل همه داشته باشد.»
وی افزود: «کسانی که با ایرج نزدیک بودند، با او کار رکدند، دوستش داشتند و یا از او بدشان میآمد همه میدانند که ایرج اگر کار میکرد، فیلم میساخت، مقاله مینوشت،کتاب می نوشت در همه اینها شاخص و بینظیر بود و با این قصد نبود که 1ول در بیاورد. من فکر میکنم تنها چیزی که در دنیا برای او اهمیت نداشت پول بود. ایرج عاشق کار فرهنگی بود. اصلا اسم ایرج کریمی با فرهنگ و هنر عجین شده است. من همیشه به او میگفتم که به یک چیز تو حسادت میکنم، تو این همه کتاب را کی خواندی؟ واقعا دنیای سینما و مطبوعات و فرهنگ و هنر این مملکت بعد از ایرج برای همیشه یک چیزی کم خواهد داشت و این روز بد و نحس را ما تا آخر عمر نمیتوانیم فراموش کنیم.»
فرشته طائرپور: ایرج کرمی اخلاق را زندگی کرد
پس از آن فرشته طائرپور با بیان اینکه صحبت کردن در مورد ایرج کریمی برایم سخت است گفت: «خیلی کار دشواری است که کسی نویسنده، فیلمساز و منتقد باشد و این قدر پرهیز داشته باشد از اینکه خودش دیده شود، حضورش وزن و حجم نداشته باشد و به جای خودش کارش دیده شود. ایرج کریمی برای اهالی سینما آشناست،اما خیلی آدم رسانهای نیست. ما این بخت بلند را داشتیم که در آن سالهایی که تازه کار فیلمسازی را شروع کرده بودیم در اولین کار ایرج کریمی در کنارش باشیم. ایرج کریمی قصه آن فیلم را زندگی کرد، قصهای که در آن آدمهایی که دارند کنار هم زندگی میکنند به خاطر یک قهر کوچک از هم فاصله میگیرند و در یکی از این بزنگاههای قهر همدیگر را از دست میدهند.»
وی ادامه داد: «ایرج کریمی یقینا برای تمام کسانی که با او کار کردند، معاشرت کردند و هم صحبت شدند، آدم فراموششدنی نیست. ایرج کریمی اخلاق را زندگی کرد. رسیدگی به پدر و مادر، دوست و همکار. رعایت اعتدال و انصاف در متنهایی که مینوشت، به کار بردن دقت و سواد در کارهایی که میساخت و به طور طبیعی داشتن یک اخلاق انسانی در معاشرتهایی که میکرد. کمتر کسی را میتوانیم پیدا کنیم که این همه اتفاق خوب در وجودش جمع شو د و این همه خاطرات خوب از خودش به جا بگذارد.»
طائرپور ضمن تسلیت به مادر ایرج کریمی که بزرگترین همدمش را از دست داده، گفت: «ایرج کریمی را در هیچ لحظه، موقعیت و کلامی طوری پیدا نکردید که در دلتان بگویید کاش آن حرف را طور دیگری میزد، آن مطلب را طور دیگری مینوشت، آن رفتار را طور دیگری میکرد. فکر میکنم در زندگی ایرج کریمی نقطهیا برای پشیمانی وجود ندارد ولی در بین ما که میتوانستیم به خصوص این اواخر بیشتر به دیدارش برویم و خود من از همه شرمندهتر که نرفتم، پشیمانی زیادی وجود دارد که باید دور و برش را میگرفتیم.
او پر از ایده، فکرهای خوب و پر از توانمندی برای ساختن نوعی از فیلمها که در سینمای ما باعث آبرو میشوند و اکران آنها مایه بیآبرویی. در طول این سالها شرایطی که وجود داشته خیلی از ما را عصبی، بیحوصله، نامنصف و حتی بددهان کرده است و من فکر میکنم ایرج کریمی در طول این سالها سر سوزنی رفتار، کلام و منشش تغییر نکرد نسبت به سالهای اولی که همه ما از او به یاد داریم و این اتفاق خیلی بزرگی است که برای همه ما محترم است.
«به حرمت این احترامی که نزد همه ما دارد و اینگونه که ما او را بدرقه میکنیم از سوی خدا استقبال محترمانهای داشته باشد و این ابتدای آرامش و آسایشش باشد. خانهاش روشن و خوابش آرام باشد و خداوند به مادرش صبر بدهد و به همه ما که قدر امثال ایرج کریمیها را که خیلی هم نادر هستند ولی دور و بر ما وجود دارند بیشتر بدانیم. امثال ایرج کریمیها کسانی هستند که سینمای ملی ایران به آنها مدیون است. متاسفم از اینکه امروز در جمع ما نیست و متاسفم از اینکه این اواخر به جای اینکه به عیادت خودش بروم در مراسم تشییعش صحبت میکنم، اما یادش برای همه ما باقی است.»
پس از آن فؤاد نظیری شاعر، مترجم و نویسنده که از دوستان و همدانشگاهیهای ایرج کریمی در دانشگاه پلیتکنیک تهران بود گفت: «خیلی دشوار است از دوستی گفتن یا خواندن که سابقهاش باز میگردد به زمانی بینامی ایرج، به زمان دانشجویی، به زمانی که در پلیتکنیک یک گروهی بودیم و این گروه با هم پیش آمدند تا این روز و روزگار که ناگاه ایرج رفته است.»
وی در ادامه دو قطعه شعر برای بزرگداشت یاد ایرج کریمی خواند.
احمد طالبینژاد: ایرج کریمی یکی از قربانیان واقعی سینما بود
سپس احمد طالبینژاد با اشاره به یادداشتی که در مورد ایرج کریمی در روزنامه شرق نوشته است، گفت: «اگر بشود برای اصطلاح عشق فیلم به مفهوم متعالی آن، یک مصداق واقعی پیدا کرد، ایرج کریمی است. او تحصیلکرده سینما نبود، مهندسی شیمی خوانده بود. خودش با شادمانی و خندهرویی تعریف میکرد روزی که مدرکم را گرفتم بردم به مادرم تحویل دادم و گفتم: «این مال تو. من این کاره نیستم. عشق من چیز دیگری است.» و برای اینکه به عشقش برسد از فیلمفارسی شروع کرد و با یکی از کارگردانهای آن زمان همکاریهایی داشت به عنوان دستیار کارگردان و فیلمنامهنویس که اسمش هم در تیتراژ نیامد ولی به درستی مدعی بود که آن فیلمنامه را نوشته است.»
وی با بیان اینکه زندگی ایرج کریمی قربانی سینما شد، ادامه داد: «یکی از قربانیان واقعی سینما ایرج کریمی بود. او میتوانست مثل خیلی همکلاسیها و همدورهایهایش زندگی به سامانی داشته باشد اما هیچوقت دنبال پول و شغل ثابت نبود. یک بار در اواخر دهه شصت یکی از دوستانش موفق شده بود او را راضی کند که در پالایشگاه تهران کار کند ولی یک هفته بیشتر دوام نیاورد. رها کرد و روز بعدش به دفتر مجله فیلم آمد و گفت من هر چه فکر میکنم این کاره نیستم.»
وی ادامه داد: «به هر حال همه ما خیلی از او آموختیم. من هنوز اشاره میکنم به نقدی که بر فیلم «مفیستو» نوشته بود و با همان یک نقد به موقعیت طلایی در عرصه ادبیات سینمای ما دست پیدا کرد. یادش گرامی.»
در ادامه کامران ملکی گفت: «ما در جشن هفتم انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در سال 92 از ایرج کریمی تقدیر کردیم و برای او بزرگداشت گرفتیم. خیلی برای من سخت است که زمانی دعوت میکردم از ایرج کریمی که روی سن بیاید و صحبت کند و حالا مجبورم از دوستانش دعوت کنم که بیایند و در مورد او صحبت کنند.»
پس از آن عباس یاری با ذکر چند خاطره از دوستیها و مهربانیهای ایرج کریمی، گفت: «او بسیار آدم دوستداشتنی و مقاومی بود و تا آخرین روزها در تلاش بود که برای من از دکتر وقت بگیرد و این بدان معناست که خودش خیلی بیماری را باور نمیکرد و خیلی مقاوم و استوار بود. برای من مرگ ایرج کریمی بیشتر به دلیل رابطه احساسی او با مادرش تلخ است. زیرا میدانم که برای ایرج بیشترین مسئله خودش نبود، بلکه نگرانیاش مادری بود که هر روز برایش غذا درست میکرد و سعی میکرد بدون اینکه پزشکان متوجه شوند برای او ببرد.»
فریبا کامران: از طرز مردنت خوشم نیامد
پس از آن فریبا کامران با بغضی که توان حرف زدن را از او گرفته بود، گفت: «در «باغهای کندلوس» دوست آبان به او میگوید «از طرز زندگی کردنت خوشم نیومد ولی به مردنت حسودیم میشه» من میخواهم بگویم برعکس، از طرز مردنت خوشم نیامد. چطوری توانستی این قدر عین شخصیتهای فیلمهایت بمیری. دقیقا عین شخصیتهایی که خودت خلق کرده بودی. تو آنقدر در فیلمهایت با مرگ شوخی میکردی و آنقدر خودت جدی رفتی.»
وی ادامه داد: «وقتی میگفتی سخت یا آسان همهمان متاستازی میشویم؛ هر چه دیرتر باشد بهتر است و بهتر است ندانیم که متاستازی میشویم. راننده نعشکش میگفت مسافران من همه ساکتاند چون همه چیز را میدانند. تو هم الان همه چیز را می دانی، میدانی که همه چقدر دلتنگت هستند. امیدوارم در این دنیایی که شبیه باغهای کندلوس است و ترجیح میدهم باور داشته باشم که هست، روح ناآرامت آرام بگیرد. در آن دنیا دیگر از کنار هم نمیگذریم، دیر یا زود ما هم به تو میرسیم.»
در ادامه محمدرضا سکوت که در بسیاری از آثار کریمی با او کار کرده است، گفت: « «ناگفتهها»، «کتیبه»، «اشارهها»، «دو روز با هم»، «چند تار مو» و «باغهای کندلوس» فیلمهایی بود که با ایرج کار کردم. همیشه آرزو داشتم فیلم «از کنار هم میگذریم» را من گرفته بودم دوست فقیدم کاظم شهبازی آن فیلم را گرفت و من همیشه حسرت میخوردم تا اینکه در آخر به این شکل از کنار هم گذشتیم. من هم مثل بسیاری از دوستان این اواخر کمتر او را دیدم. کمی نامهربان و دوریم از هم با وجود اینکه این قدر همدیگر را دوست داریم. کمی با هم نزدیکتر باشیم و به هم سر بزنیم.»
وی با تاکید بر اینکه او همیشه دوست داشت به دیگران کمک کند، گفت: «همیشه عشق و مرگ در فیلمهایش به نوعی نشان داده میشد که زیباترین شکل را داشت. به مرگ آنقدر راحت نگاه میکرد که راننده نعشکش بالای تپه نشسته بود و به عشق سینما گروه فیلمبرداری را نگاه میکرد.»
فرهاد توحیدی: هنرمندان زینتالمجالس نیستند
فرهاد توحیدی به عنوان آخرین سخنران این مراسم گفت: «همه ما در صف گرفتن یک بوس کوچولو هستیم. ایرج بوسش را گرفت و رفت. دوستان به حد کفایت در مورد ویژگیهای ایرج صحبت کردند راجع به مردمدار بودنش، مهر بیپایانش و انسان بودنش. همه اینها به جای خودش درست است. وقتی خبرمرگ ایرج را در یک پیامک دریافت کردم بهت زده شدم.»
وی افزود: «میخواهم راجع به یک ویژگی ایرج صحبت کنم که کسی اشاره نکرد. ایرج کریمی درست در مقطعی که نوشتن و مطالبه کردن از دولتمردان نه مُد بود و نه عاقلانه شمرده میشد، یک مطلب کاملا شجاعانه نوشت در مورد آقای میرسلیم. آنها هر دو همدانشگاهی بودند و آقای میرسلیم کسی بود که حوزه فرهنگ را با نگاه مهندسی اداره میکرد. چیزی که امروز هم شایع است و همه در رویای آن هستند و میخواهند فرهنگ را مهندسی کنند. او با اصطلاحاتی که آقای میرسلیم به واسطه آنها شناخته شده بود، شوخی میکرد، همچون موتورهای درونسوز. یادمان نرود در چه سالهایی این اتفاقات میافتاد. در سالهایی که به خاطر امضای 134 نفر پای یک نامه ممکن بود که اتفاقت بدی برای امضاکنندگان بیفتد. او روشنفکر بود و روشنفکر بودنش را پنهان نمیکرد، ننگ نمیشمرد و به تعهد روشنفکرانهاش عمل میکرد.»
توحیدی بیان کرد: «نکته اخری که میخواهم بگویم این است که از همین حا خطاب به آقای قالیباف و آقای مسجدجامعی میگویم هنرمندان زینتالمجالس نیستند. هنرمندان فقط به درد نشستن در صف اول سالنهای افتتاحیه و اختتامیه و عکس گرفتن نمیخورند. هنرمندان محترمند، کسانی که میخواهند این نکته را درک کنند بهتر است به قطعه هنرمندان بهشتزهرا سر بزنند و هر جمعه ببینند چه خبر است. شرم آور است که برای تدفین هنرمندان در قطعهای که ظرفیتش تمام شده بچهها ناچارند دو تا سه روز به دستگاههای مختلف متوسل و مزاحم خانوادههای هنرمندان دیگر شوند تا بتوانند آرامگاه مناسبی برای یک هنرمند پیدا کنند. آقای قالیباف قطعه هنرمندان دیگری لازم داریم، زیرا این برف را سر باز ایستادن نیست همه مثل برگ خزان دارند میروند. چرا؟ بماند.»
در این مراسم بسیاری از چهرههای فرهنگ و هنری از جمله جعفر پناهی، بهمن فرمانآرا، فرزاد مؤتمن، کمال تبریزی، مسعود کرامتی، محسن امیریوسفی، محمدرضا اصلانی، هوشنگ گلمکانی، جواد طوسی، ابوالحسن داودی، فرهاد توحیدی، همایون اسعدیان، منوچهر شاهسواری، کامبوزیا پرتوی، علیرضا تابش، مازیار میری،عباس یاری، کامران ملکی، فرشته طائرپور، احمد امینی، مانی حقیقی، احمد طالبینژاد، فرشته صدر عرفایی، سام قریبیان، امیرشهاب رضویان، ابراهیم مختاری، فردین خلعتبری، محمدرضا سکوت، علی اعلایی، احد صادقی، بهروز شعیبی، سحر دولتشاهی، باران کوثری، پوریا ذوالفقاری، سیاوش حقیقی، علی روئینتن، نازنین فراهانی، حبیب رضایی، یرج شهزادی، علی حضرتی، فریبا کامران، آزاده صمدی، بهاران بنیاحمدی، کیوان کثیریان، مهرزاد دانش، شادمهر راستین، محمدعلی سجادی، رضا درستکار، شاهین امین، سحر عصرآزاد، فرامرز روشنایی، مریم تختکشیان، میثم کائد و محمد حمزهای حضور داشتند.
انتهای پیام/