دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

سرخپوست؛ سرشار از ایده، خالی از جسارت

«سرخپوست» با اشکالات روایی مواجه است اما در رسیدن به سینمای مستقل کارگردان و تلاش فیلمنامه برای طراحی ایده­‌هایی جذاب، اثری قابل احترام محسوب می‌شود.
کد خبر : 360716
Film-sorkh-poost.jpg

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا ـ آنچه در دومین ساخته «نیما جاویدی»، بیش از هر امتیاز دیگری، غنیمت محسوب می­‌شود، رسیدن به یک مؤلفه­ شخصی در کارنامه سینمایی این کارگردان است.فیلم قبلی وی «ملبورن»، یک اثر شبه ­روشنفکرانه متأثر از سینمای فرهادی بود که امضای سبک فیلمسازی جاویدی را پای خود نداشت اما حالا می‌­توانیم از «سرخپوست» و مشخصاً سینمای جاویدی صحبت کنیم که با اقبال نسبی منتقدان و بالای مردم در جشنواره این دوره مواجه شده است.


«سرخپوست» برخلاف آن­چه از درام‌­های پیچیده امروز سینمای ایران دیده می‌­شود، یک داستان خطی ساده دارد. خیلی جالب است که تنها داستانک این فیلم هم مددکار زندان (پریناز ایزدیار) است که اساساً مهره اضافی داستان بوده و بودن و نبودن وی تأثیر چندانی در مسیر روایت ندارد.بنابراین داستان، یک مسیر ساده روایی را در پیش می‌­گیرد که تنها دغدغه آن، یافتن زندانی فراری است.



فیلم، هیچ فوریت محسوس یا تعلیق جانداری را برای پروسه داستان‌­گویی خود انتخاب نکرده است



وقتی جاویدی برای دومین اثر سینمایی خود، دست به انتخاب این سوژه کلیشه‌­ای می‌­زند، بنابراین باید دلخوش به این بود که ساختار روایت، از پردازش قابل توجهی برخوردار است یا فضاسازی­‌ها، دامنه داستان را به ایده‌­های خوبی متصل می‌­کنند اما در واقع چنین فرآیندی در داستان دیده نمی‌شود. داستان به لحاظ طبقه‌­بندی ورود به عطف‌­ها، خیلی منظم عمل می­‌کند.نخست بحث ارتقای جایگاه نظامی سرگرد را پیش می‌­کشد و درست در دقیقه 90، موضوع فرار زندانی پیش می‌­آید که می‌­تواند ارتقای درجه سرگرد را منتفی کند.داستان در ادامه، کنش­مندی­‌های سرگرد را برای یافتن زندانی به تصویر می‌­کشد.


چارت داستانی منظم


این چارت داستانی، حداقل زمینه را برای نگارش سناریو راحت می‌­کند اما در این مسیر، چند نکته وجود دارد : نخست آن­که فیلمنامه در تلاش است تا یک دوقطبی به وجود بیاورد از اینکه آیا زندانی فراری در جایی از زندان خود را پنهان کرده یا به بیرون از ساختمان زندان رفته و متواری شده.این، نکته حائز اهمیتی است که داستان، اشارات و تأکیدهای صریحی به آن دارد اما این دوقطبی بودن، برخلاف کلام، در دل درام رشد نمی­‌کند.مخاطب هم، چندان آن را جدی نمی‌­گیرد.


اتمسفر کار به نحوی است که به مخاطب می­‌فهماند زندانی فراری یک جایی در زندان پنهان شده و سرگرد موفق  می‌شود او را دستگیر کند .این شک‌­ها، وا‌م ­گرفته از سینمای فرهادی است که جاویدی هم­چنان تعلق­خاطر خود را به آن اعلام می­‌کند اما چون اصالت سینمای فرهادی را ندارد، در نتیجه در پردازش دچار لغزش شده و سبب می­‌شود نشانه‌­هایی که برای داخل بودن یا بیرون رفتن زندانی رو می‌­کند، چندان قوام دراماتیکی نداشته و در پیشگاه مخاطب جدی فرض نمی‌­شوند.



داستان فیلم به لحاظ طبقه‌­بندی ورود به عطف‌­ها، منظم عمل می­‌کند



در  پروسه یافتن زندانی، سرگرد به روش‌­های متفاوتی متوسل می­‌شود تا اگر زندانی، در داخل ساختمان پنهان شده، بتواند پیدایش کند. قطعاً روش‌­های بسیاری برای آزمون و خطا در این بخش وجود دارد که باید اعتراف کنیم آن­چه در فیلم نمایش داده می‌­شود، زیرکانه ‌ترین و فکرشده­‌ترین­ این روش­‌هاست که نشان می‌­دهد برای طراحی این پروسه، مسیر منطقی و حساب ­شده‌­ای در پیش گرفته شده است؛ به ویژه تیر آخر سرگرد که پنهان شدن پشت صخره‌ها بود که به طرز حیرت‌­آوری، درام را جلو انداخته و به آن وقار و به سرگرد، پرستیژ و عیاری در شان یک رئیس زندان باهوش و مستحق ترفیع درجه می‌­دهد.


رگه­‌های سینمای فرهادی


مورد مهم دیگر را باید به پای کم‌­تجربگی سینمای جاویدی گذاشت.طبیعتاً این کارگردان چه هم­چنان دل­باخته سینمای فرهادی باشد و چه از روی استقلال، به سوی ساخت سوژه­ای چون «سرخپوست» متمایل شده، باید این اصل را در نظر می‌­گرفت که با سوژه پرتعلیقی مواجه است.


این فیلم نیز به مانند بسیاری از آثار تشنه تعلیق در جشنواره امسال، از این نعمت محروم ماند تا نقاط عطف داستان، تا حدودی واکسینه شده و ضرب آنها گرفته شود.ما در داستان، محدودیتی را برای سرگرد داریم که باید ظرف مدت زمان مشخصی، آن مکان را تخلیه کند.ضمن آن­که وی به واسطه ارتقای شغلی که دریافت کرده، باید سریعاً موضوع زندانی فراری را ترتیب اثر داده و آن را به سرانجامی مطلوب برساند اما خیلی جالب است که فیلم، هیچ فوریت محسوس یا تعلیق جانداری را برای پروسه داستان‌­گویی خود انتخاب نکرده و ترجیح می‌­دهد، داستان در فرآیندی برخلاف جریان واقع‌­گرایی پیش رفته و به سرانجام برسد.


تعلیق؛ ضرورتی که جدی گرفته نشد


در این داستان، نبود تعلیق، تا حدودی به فقدان شخصیت‌­پردازی برمی‌­گردد.مخاطب در «سرخپوست» چیز زیادی از سرگرد یا آن مددکار دلسوز نمی‌­داند.زمان و مکان و حتی جغرافیای داستان به دلایلی برای مخاطب گنگ است که البته ضرورتی هم برای صراحت در این موارد احساس نمی­‌شود اما فیلم تعلیق نمی‌­آفریند شاید به دلیل نوع شخصیت سرگرد؛ مخصوصاً آن­جایی که مددکار به او می‌­گوید:«شما برخلاف آن­چه بقیه می‌­گویند، خیلی هم آدم بداخلاقی نیستی»؛ این کافی نیست.شاید ویژگی شخصیت­ سرگرد به گونه‌­ای است که تعلیق ­آفرین نیست و در یک خونسردی محض به انجام وظیفه خود می‌­پردازد اما شرایط، پتانسیل بالایی برای خلق تعلیق داشته و متأسفانه که به صورت بالقوه و دست­‌نخورده هم باقی می‌­ماند تا آدرنالینی از مخاطب در یک داستان شبه ­معمایی ترشح نشود.



نبود تعلیق در«سرخپوست»، تا حدودی به فقدان شخصیت‌­پردازی برمی‌­گردد



فیلم درحالی برای شخصیت­‌پردازی ضعیف خود دست به دامن دیالوگ می‌­شود که همین اشتباه را هم برای فصل سرنوشت­‌ساز فینال تکرار می­‌کند.جایی که سرگرد برخلاف روح بدنه فیلم و انگیزه فردی خود عمل کرده و مبهم‌­ترین قسمت «سرخپوست» را رقم می‌­زند.داستان اصرار را بر این گذاشته که سرگرد به لحاظ اخلاقی متنبه شده و در نتیجه این تحول، این­چنین تصمیم می‌­گیرد.شاید پیش‌زمینه این تحول، به آن سکانس رویارویی سرگرد با دختر سرخپوست برگردد که با رفتاری اشتباه، موجبات ترسیدن دختر و پشیمانی خود شد حال آن­که این داده نیز مانند آن دیالوگ مددکار به سرگرد، کافی نیست.


فیلم در رویکردی سراسر محتاطانه، می‌­خواهد هر دو طرف ماجرا را راضی نگه­داشته و مخاطب را با حسرت بدرقه نکند.سرگرد در پایان این داستان دچار یک دگردیسی می­‌شود اما این دگردیسی از کجا آمده؟ از همان سکانس مواجهه با دختر سرخپوست؟! بی‌­شک باید یک پایان روشن­تر و در تراز آن­چه دغدغه­‌های فردی قهرمان داستان است، گرفته می‌­شد تا عیار درام، بالاتر رفته و آن بدنه جستجوگر و زیرک در طراحی ایده، به فرجامی هوشمندانه نائل آید.



فیلم در رویکردی سراسر محتاطانه، می‌­خواهد هر دو طرف ماجرا را راضی نگه­داشته و مخاطب را با حسرت بدرقه نکند



با تمام این تفاسیر، نمی‌­توان «سرخپوست» را دوست نداشت.گرچه آن تم پلیسی و معمایی کار، چندان باورپذیر نمی‌­نماید اما مخاطب به خوبی با مکان و دغدغه فردی سرگرد ارتباط برقرار کرده و اگرچه با ریتم نه چندان تند اثر ناآشناست اما آن را پس نزده و فیلم را دنبال می­‌کند.«نیما جاویدی» در ابتدای مسیر فیلمسازی مستقل خود است و به همین دلیل باید به این اثر، در اندازه آزمون و خطا در کارنامه کاری او نگریست. 


  انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب